سه‌شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۵
حسینی‌مهر: کار می‌شود و کارها می‌مانند و خاک می‌خورند

ناصر حسيني‌مهر، استاد دانشگاه و كارگردان تئاتر، با تاکید بر پرشمار بودن آثار پژوهشی درباره متون کلاسیک در دانشگاه‌های کشور در قالب پایان‌نامه و مقالات پژوهشی، از بی‌توجهی مسوولان آموزش عالی به سرنوشت این آثار و خاک خوردن آنها در کشوها و بایگانی‌ها سخن می‌گوید.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در ادامه مصاحبه با هنرمندان تئاتر درباره ظرفيت‌هاي دراماتيك ادبيات فارسي، اين موضوع را با ناصر حسيني‌مهر- استاد دانشگاه و كارگردان تئاتر پي گرفتيم.

چرا به درام نویسی نسبت به شعر و داستان، به رغم استعدادی که در نویسندگان وجود دارد توجه نشده؟ آیا در این میان شرایط محیطی و زیستی اثر داشته است؟ 
بدون تردید. همانطور که به درستی اشاره کردید این برمی‌گردد به شرایط زیستی و پیشینه فرهنگی هر سرزمینی. چنانکه در یونان رشته درام‌نویسی پا می‌گیرد، ولي در هند، ایران و چین از حد آيين‌های اجرایی پیش‌تر نمی‌رود. تئاتر در یونان به سوی تفکر می‌رود و در شرق به سوی آيین‌های مذهبی و پرستش طبیعت. 

در تئاتر یونان، انسان، حقیقت و هستی "تفسیر" می‌شود ولي در تئاتر هند، همان هستی و انسان "توصیف و تصویر" می‌شود. به همین دلیل در یک سرزمین ادبیات مکتوب برای تئاتر پدید می‌آید، در سرزمینی دیگر آيین و شعر و مذهب. ولي در کشور ما حکایت دیگری است که با تئاتر یونان و هند متفاوت است. 

ما در حوزه تئاتر تا پیش از دوران تجددخواهی تنها صاحب ادبيات شفاهي هستيم، مثل نقالی، پرده خوانی و یا قصه گویی، که جنبه های روایت بر جنبه‌های اجرایی یا صحنه‌ای برتری داشته است. در بخش ادبیات مدون هم می‌توان تنها به بیاض‌های تعزیه اشاره کرد که در حیطه زبان‌شناسی آثار ارزنده‌ای نظیر شاهنامه فردوسی یا منظومه‌های نظامی به حساب نمی‌آیند و نمی‌توان آنها را جزيي از آثار فاخر ادبیات دراماتیک به شمار آورد. همین‌طور برخی داستان‌ها چون «سمك عيار» یا «امیرارسلان» که به احتمال زياد تدوین شده همان ادبیات شفاهی است. به هر حال، پیشینه تئاتر سرزمین ما تا آنجا که می‌دانیم و تحقیق شده بیشتر اجراهای فی‌البداهه میدانی و بيشتر هم شادی‌آور بوده‌اند، مثل میرنوروزی‌ها، بهارخوانی‌ها، معركه‌ها، خيمه‌شب‌بازی‌ها و سیاه‌بازی‌ها که همگی فاقد متن ثابت و معینی بوده‌اند، و در گذشته‌های دورتر هم، هنوز بر ما معلوم نیست که آیا اجراهایی مثل «کین ایرج» یا «سوگ سیاوش» متن های مدون نمایشی داشته اند یا نه؟

پس نمايشنامه‌نویسی در ایران هنوز در آغاز راه خود قرار دارد؟
بله. پیدایش تئاتر معاصر ایران همان‌طور که پیش از اين هم اشاره شد در واقع نتیجه تجددخواهی است که از دوران مشروطیت و دو سه دهه قبل از آن آغاز شد. پیش از آن، تئاتر ما چیزی نبود جز همان آيین‌های نمایش‌گونه که شاخه‌ای از آن را چندین هزار سال پیش دوره‌گردان هندی به ایران آوردند. ولي این تئاتر اندیشمندی که امروز در کشورمان شاهدش هستیم با جنبش مشروطه‌خواهی توسط مترجمان، درام‌پردازان و نمایشگرانی نظیر آخوندزاده، میرزاآقا تبریزی، محقق‌الدوله، قراچه‌داغی، عشقی، مقدم، کرمانشاهی، نوشین و ديگران ایجاد و بنیاد گذارده شد. به عبارت دیگر، در مقطعی از تاریخ ایران، مردم خواهان ارتباط گسترده‌تری با مردم، فرهنگ و تمدن سایر سرزمین‌ها شدند و از تجربیات اجتماعی آنان بهره گرفتند.

ادبیات کلاسیک ایران قابلیت نمایشی و دراماتیزه شدن دارد؛ به ویژه شاهنامه فردوسی و منظومه‌های نظامی و حتی آثار ديگر. ولی چرا نویسندگان و هنرمندان از این ظرفیت‌ها استفاده نمی‌کنند؟
در صد سال گذشته توجه اصلی تئاتر ما بر متون کهن و به خصوص شاهنامه فردوسی بوده. چنانکه در همين یکی دو سال گذشته ما شاهد اجراهای متعددی از آنها بوده‌ایم مثل «بیژن و منیژه»، «هفت خوان رستم»، «لیلی و مجنون»، «دخمه شیرین»، و چندین «رستم و سهراب» گوناگون. به اعتقاد من تولید انبوه از متون کهن با زبانی پر تصنع و تكلف راهگشا و شکل‌دهنده درام ملی و نیاز امروز صحنه‌ها و تماشاگران ما نیست؛ بلکه چگونگی اجرا و دریافت نوی هنری از آن متون اهمیت دارد. 

مهم‌تر از آن رو آوردن به زبان ديگری در تئاترنویسی است كه به زمان ما و مردم امروز ما تعلق دارد و لایه‌های فرهنگ امروز ما را بازمی‌تاباند، خلق آثاری به زبان و مضامینی زنده و پويا که با مخاطبش ارتباط برقرار كند. هر چند هیچ نمايشنامه‌نویسی با توصیه من و شما در جامعه ظهور نمی‌کند، حتی خود همان نویسنده هم شاید هیچ‌گاه نداند که روزی چخوف یا بکت و بیضایی ِ جامعه‌اش خواهد شد. 

ولي در سال‌های اخير نمايشنامه‌نويسان خوش قریحه‌ای در تئاتر ما پیدا شده‌اند که مسوولان باید آنها را حمایت کنند؛ چون در نهایت به نفع خودشان است. می‌دانيد چرا در کشورهای پيشرفته جهان در هر شهری ده‌ها سالن و مرکز هنری ساخته می‌شود؟ چون سياستمداران به خوبی پی برده‌اند که برای گرداندن چرخ‌های اقتصادی و اجتماعی کشور باید به پرورش هنرمندان تازه نفس و گسترش فعاليت‌های فرهنگی رو آورد تا از طريق فضايی آرام و بدون تشويش روان انسان‌ها تسکين و پالايش يابد و زندگی دشوار مردم تحمل‌پذیرتر شود.

چرا در دانشگاه‌های ما روی مباحثی چون نمایش ایرانی کارهای نظری و تحقیق صورت نمی‌گیرد؟
چرا، صورت می‌گیرد. کافی است رجوع کنید به لیست رساله‌های پژوهشی دانشجویان تئاتر در طول یک سال تا ببینید چقدر تحقیق صورت می‌گیرد. ولي چه فایده! همه آنها در کشوها و بایگانی‌ها دفن شده‌اند و مورد استفاده تئاتر این سرزمین قرار نمی‌گیرد و پژوهشگران تحصیل کرده هم در یک بلاتکلیفی عجیب سرگردان و گرفتار می‌آیند.

حسيني‌مهر- فارغ‌التحصيل هنرکده آناهيتا (تهران)، مدرسه عالی هنر (پاريس) و نماينده پيشين «مرکز ملی تئاتر ايران» در انستيتو بين‌المللی تئاتر در فرانسه است. 

«پيشروان تئاتر اروپا» در دو جلد(تالیف)، ترجمه نمايشنامه‌هاي «ويتسک» اثر گئورگ بوشنر، «دوستی» اثر ادوارد  فيليپو، «نيايش» اثر فرناندو آرابال، «هراکلس پنج» اثر هاينر مولر، «مفيستو» اثر آريان منوشکين، «درنای شب» اثر يونجی کينوشيتا و 
تاليف و ترجمه كتاب «تئاتر،جزيره کوچک آزادی» از جمله آثار منتشر شده اوست. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط