سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): رمان رگ و ریشه روایتی طنز و پرکشش درباره خانوادهای بی فکر و غیرقابل پیشبینی که پس از سالها ایستادگی در برابر بیمنطقیها و لودگیهای پدر درحال فروپاشیدن است. پدری که بدون خانواده خوشبختتر به نظر میرسد و گویا اگر زندگی دست و پاگیرش نبود، سال ها پیش مثل یک پرنده آزاد شده بود.
جان فانته، که اغلب بهعنوان یکی از صداهای ادبی کمتر قدردانیشده در عرصۀ ادبیات آمریکا شناخته میشود، در رمان رگ و ریشه پویایی، ناهنجاریها و تأثرات عمیق شرایط انسانی را به تصویر میکشد.
این رمان که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، سفری بیمانند به تاروپود مفهوم خانواده، میراث فرهنگی و تقلایی همهگیر برای معنابخشی به زندگی در مواجهه با مرگ است. سبک نیمهزندگینامهای فانته، اصالت و عمق احساسی ویژهای به این داستان میبخشد و آن را به خوانشی تأثیرگذار برای هر کسی که به دنبال درک پیچیدگیهای زندگی است، تبدیل میکند.
رگ و ریشه، روایتی است از رابطه پیچیدۀ هنری مولیسه، نویسندهای میانسال، با والدین سالخوردهاش. این روایت تنشها و سوءتفاهمهایی را که با گذر زمان در خانوادهها به وجود میآید، بهویژه بین پدران و پسران، بررسی میکند. علیرغم دههها درگیری، رمان بر قدرت رستگاری عشق و امکان آشتی حتی در مواجهه با زخمهای عمیق تأکید میکند.
فانته در این رمان با صراحتی بیپرده به موضوع پیری میپردازد. فانته از طریق شخصیت نیک (پدر خانواده) نشان میدهد که پیری چگونه بر هویت و روابط تأثیر میگذارد و همزمان تأملاتی بر ناپایداری زندگی را برمیانگیزد.
بسیاری از آثار فانته، سنتها، ارزشها و تنشهای خانوادههای مهاجر زندگی شخصیتها را شکل میدهند و همزمان منبعی از غرور و تعارض هستند. این نویسنده از این عناصر فرهنگی برای برجستهکردن پرسشهای عمیقتر درباره تعلق و هویت بهره میگیرد.
رگ و ریشه تصورات سنتی از مردانگی را زیر سؤال میبرد، بهویژه از طریق شخصیت نیک، که ظاهر خشنش پشت احساسات ناگفته و نیازهای عاطفی برآوردهنشده پنهان است. این رمان نشان میدهد که رستگاری اغلب نه از طریق حرکات بزرگ، بلکه با اعمال کوچک عشق، صبر و مسئولیت به دست میآید و گذشته چگونه حال را هم از طریق میراث خانوادگی و هم انتخابهای فردی شکل میدهد.
جان فانته در آثار خود، احساسات خام، صداقت بیپرده و حس منحصربهفرد مکان را به تصویر میکشد. او که در سال ۱۹۰۹ در دنور کلرادو از والدینی مهاجر و ایتالیاییتبار به دنیا آمد، از تجربیات شخصی خود برای نوشتن داستانهایی بهره گرفت که از اصالت و عمق احساسی سرشارند. مجموعۀ نیمهزندگینامهای او، معروف به «چهارگانۀ باندینی»، بهویژه رمان نمادین «از غبار بپرس»، او را بهعنوان تصویرگر تجربۀ مهاجرت مطرح کرد؛ تجربهای که در آن تلاشها و آرزوهای افرادی که به دنبال هویت در جهانی بیرحم هستند، به تصویر کشیده شده است. با نثری که همزمان شاعرانه و بیتکلف است.
بسیاری از منتقدان جان فانته را از چهرههای شاخص رمان لسآنجلسی میدانند. بااینحال، زندگی حرفهای فانته مسیری پرفرازونشیب داشت که شامل دورههای طولانی گمنامی و چالشهای شخصی، از جمله دیابت شدید بود که در نهایت او را نابینا کرد.
با وجود این سختیها، صدای ادبی او هرگز سرزندگی و شجاعت خود را از دست نداد. امروزه فانته نه تنها بهخاطر داستانسرایی درخشانش بلکه بهخاطر تعهد بینظیرش به هنر نویسندگی موردتحسین قرار میگیرد و نمادی از قدرت جاودانه کلمات نوشتهشده است.
در قسمتی از متن کتاب میخوانیم:
- «مامان این طلاق چیه ماجراش؟»
- «کدوم طلاق»؟
- «خودت میدونی کدوم طلاق فکر میکنی واسه چی اومدم اینجا»
خندید… «فقط حرفمون شد ما کاتولیکها نمیتونیم طلاق بگیریم مگه نمیدونستی؟»
- «ماریو گفت اون تو رو زده خفهات کرده مجبور شدی بدی دستگیرش کنن…»
- «کار ماریو بود بابات منظوری نداشت عمداً اون کارو نکرد» مشغول بریدن نان شد
- «چطور میتونه تو رو زده باشه خفهات کرده باشه اما عمداً این کارو نکرده باشه!»
- «منظوری نداشت فقط نقش بازی میکرد»
- «اون وقت رفت هلفتدونی؟»
- «فقط نیم ساعت چیزی نبود»
- «قضیه اون رژ لب روی لباس چی؟»
- «ژله آلبالویی روی پنکیکهاش ریخته بود روی لباسش…»
- «به خاطر همین انگ خیانت بهش زدی؟!»
این رمان توسط محمد شکارچی ترجمه و به تازگی توسط نشر افق در ۲۲۸ صفحه و با قیمت ۲۴۵ هزار تومان در بازار کتابفروشیها موجود شده است.
نظر شما