سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ایوب آقاخانی، نویسنده، کارگردان و بازیگر برجسته ایرانی، سالهاست که در حوزه هنرهای نمایشی و سینما فعالیت میکند.
در این گفتوگو، او درباره دغدغههایش در زمینه اقتباس، ترجمه آثار و جایگاه سینما و رادیو در انتقال مفاهیم فرهنگی صحبت میکند. نگاه او به هنر، پلی میان ادبیات، سینما، رادیو و تئاتر میسازد و راهحلهایی برای بهبود وضعیت اقتباس در ایران ارائه میدهد.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
- شما بهعنوان کسی که سالها در عرصه هنر و سینما فعالیت داشتهاید، چه دغدغههایی در این حوزه دارید؟
یکی از دغدغههای همیشگی من در سینما، کیفیت ترجمه آثار بوده است. تجربهای داشتم که ترجمهای بسیار نامطلوب از یک اثر را دیدم. اما اخیراً ترجمهای دیدم که بسیار خوب بود و احساس کردم برای افرادی که مثل من به آن فیلم علاقه دارند، میتواند جذاب باشد. این فیلم نهتنها در میان آثار موردعلاقه من است، بلکه جایگاه ویژهای در ذهن و زندگی من دارد و آن را جزو ۵ فیلم برتر زندگیام میدانم.
- میتوانید این ۵ فیلم را برای ما نام ببرید؟
البته. اینها فیلمهای برتر من هستند:
۱.« نیش» از جورج روی هیل
۲. «بدنام» از آلفرد هیچکاک.
۳. «هیت» ساخته مایکل مان.
۴. «راه کارلیتو» از برایان دیپالما.
۵. «آروارهها» بهعنوان نمایندهای از سینمای عامهپسند اما عمیقاً تأثیرگذار.
- چه چیزی در مورد «آروارهها» شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
«آروارهها» یکی از معدود فیلمهایی است که داستانی درباره یک کوسه مخوف روایت میکند، بدون اینکه در بیشتر مدتزمان فیلم، تصویر واضحی از کوسه به ما نشان دهد. این هنر روایت است؛ قدرت داستانگویی بدون نمایش مستقیم. علاوه بر این، فیلم موضوعاتی مثل اخلاق، خانواده، ایثار و جوانمردی را به شکلی جذاب مطرح میکند. این جذابیت است که مخاطب را به سینما جذب میکند.
- به نظر شما سینما باید چه نقشی در جامعه داشته باشد؟
به عقیده من، سینما نباید بازیچه ایدئولوژیها یا نقدهایی باشد که صرفاً به دنبال متفاوت بودن هستند. سینما برای من هنر تودهها است؛ باید ایدهها و پیامهای بزرگش را از طریق ارتباط مستقیم با مردم منتقل کند. این ارتباط و جذابیت است که سینما را زنده نگه میدارد.
- شما به موضوع اقتباس اشاره کردید. نظرتان درباره اقتباس در سینمای ایران چیست؟
متأسفانه اقتباس در سینمای ایران یکی از حوزههایی است که دچار ضعفهای جدی است. در سینمای جهان، اقتباس از رمانها و آثار ادبی بهعنوان خون حیاتبخش درام شناخته میشود، اما در ایران این اتفاق کمتر میافتد. دلیل اصلی آن نبود قانون کپیرایت است که باعث مشکلات حقوقی میشود. ارتباط بین ادبیات و سینما در ایران اغلب غیرمستقیم و حتی گاهی نامنصفانه است.
ما گاهی آثار ادبی را تغییر میدهیم و با اسمی جدید عرضه میکنیم، طوری که شباهتها تصادفی به نظر برسند. این موضوع به فرهنگ سینمایی ما لطمه زده است.
- آیا میتوانید نمونهای از اقتباسهای ناموفق در سینمای ایران را مثال بزنید؟
بله، بهعنوان مثال، اقتباس از نمایشنامه «باغوحش شیشهای» تنسی ویلیامز در دهههای گذشته، بهگونهای انجام شد که بسیاری از ارزشهای اثر اصلی از بین رفت. حتی در آثار بزرگان سینمای ایران نیز این مشکل دیده میشود. فیلم «اشباح» از داریوش مهرجویی فقید، که از نمایشنامهای نوشته هارولد پینتر اقتباس شده بود، نمونهای از این موارد است.
البته مهرجویی در اقتباسهای دیگرش موفق بود، مثل فیلم «سارا» که اقتباسی از «خانه عروسک» ایبسن است یا بانو که از بریدیانا بونوئل الهام گرفته شده. اما همه آثار او یکدست نبودند.
- به نظر شما چگونه میتوان وضعیت اقتباس در سینمای ایران را بهبود بخشید؟
امیدوارم سازوکاری برای اقتباس در ایران فراهم شود که هم از نظر حقوقی و هم از نظر تکنیکی به استانداردهای جهانی نزدیک شود. اما یکی از مشکلات مهم، نبود آموزش ساختاریافته در این حوزه است. مهم نیست که این آموزش در دانشگاهها باشد یا آموزشگاههای هنری، بلکه مهم این است که مفاهیم، اصول، و تکنیکهای اقتباس بهصورت جدی تدریس شود.
اقتباس تنها این نیست که یک رمان را بخوانیم و آن را با دوربین ثبت کنیم. بلکه این فرآیند باید ارزشهای اثر مبدا را حفظ کند و در عین حال ارزش افزودهای به آن اضافه کند. اگر این کار درست انجام نشود، اثری خلق میشود که نهتنها ضعیف است، بلکه مخاطب را فراری میدهد.
- آیا مشکلات دیگری هم در این زمینه وجود دارد؟
یکی دیگر از مشکلات، ضعف فضای نقد و بررسی است. منتقدان باسواد و آگاه در ایران به تعداد انگشتشماری هستند. بسیاری از منتقدان به این حوزه وارد میشوند بدون آنکه عشق یا تخصص کافی داشته باشند. نتیجه این است که فضای نقد و بررسی دچار بیاعتمادی شده است.
نقد آگاهانه و هوشمندانه میتواند به ارتباط بهتر ادبیات، سینما، و تئاتر کمک کند. اما وقتی منتقدین بدون تخصص کافی وارد این حوزه میشوند، این ارتباط تقویت نمیشود.
- شما به موضوع خوانش نمایشی هم اشاره کردید. لطفاً درباره تجربه خودتان در این زمینه بگویید.
من تلاش کردم خوانش نمایشی را به شیوهای جذاب ارائه دهم. این کار را با مجموعهای به نام «فانوس خیال» آغاز کردم. در این مجموعه، داستانهای ایرانی و خارجی را بهصورت صوتی روایت میکردم. فصل اول این پروژه ۴ سال ادامه داشت و اکنون فصل دوم آن با نام «زورق خیال» در حال تولید است.
این برنامهها نشان داد که اگرچه اقتباس و روایتگری در ایران با استقبال گستردهای مواجه نیست، اما میتوان با خلاقیت و تلاش، به نتایج قابلتوجهی رسید. این حرکتها میتوانند الهامبخش دیگران باشند.
- به نظر شما رادیو هنوز میتواند نقشی در این فرآیند داشته باشد؟
بله، قطعاً. گاهی این تصور وجود دارد که رادیو مدیوم کمارزشی است، اما من معتقدم که رادیو رسانهای برای آینده است. تسهیل دسترسی به محتواهای رادیویی باعث شده که این مدیوم هیچوقت کم ارزش نشود.
رادیو نمایش تلاش میکند رویکرد اقتباسی خود را جدیتر بگیرد و محتوای مناسبی به مخاطبان ارائه دهد. این ارائهها میتوانند مخاطب را به آثار ادبیات جهان نزدیکتر کنند، حتی اگر در سینما و تئاتر چنین اقبالی دیده نشده باشد.
- در پایان، چه توصیهای برای هنرمندان و علاقهمندان به سینما دارید؟
هنرمندان باید اهمیت اقتباس و روایتگری را جدی بگیرند و تلاش کنند تا این فرآیند را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. همچنین، منتقدین باید با عشق و آگاهی وارد حوزه نقد شوند. در نهایت، امیدوارم که اقتباس در ایران بهعنوان یک هنر جدی شناخته شود و به سطح استانداردهای جهانی برسد.
نظر شما