چاپ اول كتاب «رويكرد الغدير به تحريف» نوشته روحالله عباسي از سوي انتشارات دليلما تجديد چاپ شد. اين اثر، پژوهشي در گزارشهاي الغدير از تحريف است كه در روايات فضايل و مناقب علوي در كتب اهل سنت را بيان و بررسي كرده است.
آن شب كه پيامبر(ص) را به خاك ميسپردند، مردم در خانههاي خود از فرط خستگي در خوابي سنگين غنوده بودند. تنها، دختري بر سر گور با دو كودك خردسالش اشكريزان زمزمهها بر لب داشت: «يا ابت، يا رسولالله! ماذا لقينا بعدك من ابنالخطاب و ابن ابيقحافة»؟
مردم خسته، سه روز است كه فرياد كشيدهاند سه روز است كه دستشان مشت و پايشان لگد به مخالفان خليفه حواله كرده. نه پايشان ياراي آن دارد كه لطفي كرده تا بقيع بيايند و نه دستشان ناي كندن قبري براي عزيز از دست رفته را دارد. حتي شيخين هم فرصت حضور در مراسم تدفين را نيافتهاند. مردم آنقدر در دهان مخالفين خليفه خاك پر كردهاند كه لزومي ندارد، ماتم ريختن خاك بر قبر پيامبر(ص) را داشته باشند. حنجرهها آنقدر در كشتن مخالفين «اقتلوا فلانا» و يا «قاتلوهم» يا «نضرب عنقك» گفتهاند كه ديگر طمع نوحهسرايي براي پيامبر(ص) را نبايد از آنها داشت.
بدنها خسته است و چشمها از دود آتش خانه وحي افسرده. اي كلنگهايي كه قبر پيامبر(ص) را حفر ميكنيد، بيصدا باشيد! بيصدا، كه دخت خليفه -در سايه خلافت پدر- در خواب ناز خفته است. اي كلنگها بيصدا باشيد كه مردم خفتهاند و فردا و فرداهاي ديگر بسي مشغله دارند. فردا روز غارت اموال مردم است. فردا در نماز، خليفه با خالد قرار ترور دارد. فردا بر منبر رسول خدا(ص) خليفه فحاشي به نواميس پيامبر را بدعت ميگذارد. فردا بقيع، دوباره شاهد دفني شبانه است. فردا بايد از فاطمه پوزش طلبيد. از فردا كسي را حق آن نيست كه بر فرزندش نام «محمد» گذارد و يا محمد(ص) روايت برخواند. فردا شجره رضوان را بايد از ريشه بركند كه يادآور بيعت مردم با پيامبر است. فردا سر مالكبن نويرهها را بايد به تيغ سپرده، ناموس آنها را به كابين درآورد. فردا سگان حوئب بر شتري پارس ميكنند. فردا براي اعتلاي دين اسلام، علي(ع) را با تيغ اجتهاد سر ميزنند. فردا حسن(ع) آزرده از خنجر كينهتوزان ماهها در بستر از درد مينالد. فردا سبط نبي، با جگر پاره پاره خويش نجوا دارد. فردا سر حسين(ع) در طشت طلا، از خليفه ضربت عصا ميخورد.
فردا فرداي خزان باغ نبي(ص) است. فردا فرداي خالدها و مروانهاست. فردا روز سلطه شجره ملعونه و فرزندان طلقاست. فردا و فرداهاي ديگر روز كشتار حجربن عديها و محمدبن ابيبكرهاست. فردا و فرداهاي ديگر عمارها را بايد زير مشت و لگد گرفت. فردا مسجد كوفه انباشته از دستهاي قطع شده است. فردا در دارالاماره براي هر سر بريده 500 درهم جايزه ميدهند. فردا درخت زيبا، بدن مثله شده ميثم را در آغوش ميكشد. فردا بر سر قبر پيامبر(ص)، سر از تن جداي زيد را نصب ميكنند. فردا به مدت شش سال بدن بيسر يحيي را به دار ميكشند.
فردا فرداي غربت دين پيغمبر است. فردا و فرداهاي ديگر وليدها -مست و مخمور- در نماز جماعت، امامت ميكنند. فردا مغبرةبن شعبهها پس از زنا با امثال امجميل به محراب مسجد آمده اظهار تقدس ميكنند. فردا روز تلاش افسانهپردازان است. فردا معاويه روات را براي ساختن اكاذيب به كاخ خضراء فرا ميخواند. فردا خليفه سوگند ياد ميكند كه نام پيامبر را نيز دفن كند.
الغدير، تاريخ اين فرداهاست. الغدير، زبان سيلي خوردگان اسلام است كه از نيام خاموشي برآهيخته است. الغدير، شكوائيه آن عزيزي است كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشت. الغدير، پالايش داستان اسلام از جعليات قصهگويان است.
در يك نگاه كلي تمامي مطالب الغدير را ميتوان در دو موضوع خلاصه كرد. موضوع اول عبارت است از: اثبات ولايت مطلقه ائمه معصومين -سلامالله عليهم اجمعين- از طريق تثبيت خلافت بلافصل اميرالمومنين(ع)، و دوم: نفي ولايت غير معصوم در اسلام و بررسي آثار شوم و خانمانسوز ولايت غير معصوم بر جامعه اسلامي.
مرحوم علام اميني در جلد هفتم الغدير در ذيل مبحثي عنوان «الخلافة انها امرةالهية كالنبوة» ميفرمايند: «به نظر شيعه جايز نيست امر خلافت را در اختيار افراد امت، يا افرادي از امت كه اهل حل و عقد هستند واگذار نمود، زيرا عقل سليم حكم ميكند كه امام بايد ويژگيها و شرايطي داشته باشد كه عصمت و قداست روحي و سرشت پاك از جمله آنهاست».
علامه در طي همين مبحث اشاره ميفرمايند كه تعيين امام معصومي كه بتوان ولايت عامه و مطلقه جامعه اسلامي را به او سپرد تنها از جانب خداست و مردم تحت هيچ عنواني حق انتخاب امامي كه داراي ولايت الهي باشد ندارند.
مرحوم علامه درباره قاعده هميشگي جريان اينگونه انتخابات ميفرمايند: «چه بسيار آبروها كه به سبب اينگونه انتخابات ريخته شده، و مقدسات مورد اهانت قرار گرفته، و حقايق ضايع گشته و حق ثابت رو به تباهي رفته است. در اين انتخابات، مصالح عمومي پايمال گرديده و آئينهاي درستي كه بايد جهان را به راهي شايسته اندازد رو به زوال و نابودي نهاده، اساس سازش در هم ريخته، و درهاي صلح و صفا به روي بشر بسته شده است و در اثر جنگهاي خانمانسوز، خونهاي پاكي بر زمين جاري گشته و بنيان و پيكره اسلام راستين سست گرديده و از هم گسيخته شده است. و خلاصه اينهمه بدبختيها و فجايع، كار را به جايي رساند كه فرومايگاني همچون آن فرد بيشخصيت كفنفروش و آن دلال چارپا كه معاملات بازار او را به خود مشغول داشته بود، و آن بزازي كه برادران و ديگر اقاربش را بر گرده مردم تحميل مينمود، و آن گور كني كه عرض خود را از طولش باز نميشناخت، و آن اسير آزاد شده تازهكار و نادان بيدادگر و غاصب، و آن شرابخوار باده پيما، و آن آزمند آشوبگر بيپروا، همگي چشم خود را به منصب فرمانروايي بر مسلمانان دوختند. بله، هماينان بودند كه بندگان خدا را بردگان خويش قرار داده و اموال بيتالمال را جزء دارايي خود شمرده و كتاب خدا(قرآن) را به وسيله نيرنگ و دغلكاري قرار دادند و دين خدا را دستاويز تبهكاريهاي خويش ساختند».
حدود 40 سال است كه از تاريخ تدوين كتاب «الغدير» ميگذرد و به جرات ميتوان گفت كه در دنياي تحقيقات اسلامي كسي نيست كه با نام الغدير و با نام علامه اميني ناآشنا باشد. اين كتاب در 20 جلد به زبان عربي، با نثر بسيار پخته و ادبي، نگارش يافته كه تا كنون 11 جلد آن به طبع رسيده است. آيةآلله سيدمحسن حكيم و آيتالله سيدحسين حمامي درباره اين كتاب گفتهاند: «لا ياتيهالباطل من بين يديه». و آيات عظام سيد عبدالهادي شيرازي و شيخ محمدرضا آلياسين و علامه اردوبادي گفتهاند: «لا ريب فيه هدي للمتقين».
با آن كه مطالب الغدير به مذاق بسياري خوشايند نيست، اما از آنجائي كه با اتكاء به منابع و ماخذ متقن نوشته شده است، تاكنون بعد از 40 سال كسي يا گروهي نتوانسته نقدي يا ردي بر كتاب الغدير و يا حتي نقدي بر صفحهاي از الغدير بنگارد. مرحوم علامه، خود ميفرمود: «من براي نوشتن الغدير،10 هزار كتاب را (كه ممكن است هر كتاب در چندين مجلد باشد) از باي بسمالله تا تاي تمت خواندهام و به 100 هزار كتاب مراجعه كردهام.»
مصادر و منابعي كه در كتاب الغدير مورد استناد قرار گرفته همگي از منابع علماي اهل سنت است، اما اين بدين معنا نيست كه كتب اهل سنت در نظر علامه اميني داراي اعتبار، و يا كتب علماي شيعه غير قابل اعتماد است. يكي از قواعد اساسي منطقي در جدل، احتجاج از طريق ارائه مسلمات طرف مقابل است . مرحوم علامه با عنايت به همين قاعده منطقي، مطالب الغدير را با استناد به اقوال و آراء اهل سنت استوار ساختهاند و خود ميفرمايند: «مطالبي كه ما در الغدير گفتهايم مذهبي نيست، بلكه اسلامي است»، يعني مسائلي نيست كه فقط مذهب شيعه بدان معتقد باشد، بلكه مطالبي است كه در ميان جميع مذاهب اسلامي متفق عليه است.
برخي تصور باطلي از الغدير دارند و ميپندارند الغدير باعث تفرقه و جدايي مذاهب اسلامي از يكديگر ميشود. كساني كه اين تصور را دارند نه تنها الغدير را مطالعه نكردهاند، بلكه از تاثير الغدير در ممالك اسلامي بياطلاع هستند.
براساس مطالب كتاب، عبدالحسينبن احمدبن نجفقليبن محمدبن اللهيار، از خانداني همه عالم و فقيه، عابد و زاهد و اديب، در سال 1320 قمري در تبريز زاده شد، و در خانهاي كه كانون ايمان و علوم و عمل و اخلاق بود رشد كرد. آموزشهاي نخستين را نزد پدر بزرگوارش مرحوم ميرزا محمد كه عالم و فقيه و مومن و متقي بود؛ آموخت. سپس در مدرسه طالبيه تبريز كه برجستهترين كانون دانش و فرهنگ اسلامي شيعي آن روزگار بود، به تحصيل پرداخت. ادبيات، فقه و اصول فقه را نزد برجستهترين فقيهان و عالمان و عارفان تبريز آموخت... .
علامه اميني پس از كسب درجه عالي اجتهاد، به تدريس و تحقيق و تاليف روي آورد. تا آنجا كه در دانش اسلامي علامه شد و در فقه، اصول، حديث، تفسير، كلام، تاريخ و رجال، مرجع عام و خاص شد. در عين حال عابد و زاهد و بس فروتن بود و پارسايانه ميزيست. از مظاهر مادي دنيا به دور بود. هماره در نماز و نيايش و راز و نياز؛ علي(ع) گونه ميزيست. عشق و ايمان او به خاندان پيامبر(ص) وي را بيقرار ساخته بود تا آنجا كه براي زيارت مشهد امام حسين(ع) از نجف تا كربلا پياده ميرفت، هماره اشك شناخت و عشق و ايمان و ارادت به اهلبيت(ع) بر ديدگانش روان بود، با اين همه هرگز از مردم و نيازمندان غافل نبود و آنچه داشت ميبخشيد.
علامه اميني براي خلق الغدير يا دايرةالمعارف جاودانه امامت و ولايت علوي، به پژوهشي بسيار گسترده و بيمانند دست زد. آن مرحوم نخست همه كتابهاي خطي و چاپي كتابخانههاي عمومي و خصوصي نجف اشرف را مطالعه كرد. سپس براي مطالعه به ايران آمد و به مطالعه كتب خطي و چاپي كتابخانههاي زير پرداخت:
كتابخانه آستان قدس رضوي در مشهد، كتابخانه مجلس شوراي ملي در تهران، كتابخانه مدرسه سپهسالار در تهران، كتابخانه ملك در تهران، كتابخانه ملي در تهران، كتابخانه آيةالله بروجردي در بروجرد، كتابخانه سردار كابلي در كرمانشاه.
مرحوم اميني در سال 1380 قمري به هند رفت و به مطالعه كتب خطي و چاپي در كتابخانههاي آن ديار پرداخت، از جمله:
كتابخانه انجمن آسيايي بمبئي، كتابخانه عمومي ناصريه در لكنهو، كتابخانه حسينيه(كتابخانه راجه محمودآباد) در محمودآباد هند، كتابخانه مدرسه واعظين در لكنهو، كتابخانه سلطانالمدارس در لكنهو، كتابخانه مدرسه ندوهالعلما در لكنهو، كتابخانه اميرالدوله در لكنهو، كتابخانه ابوالكلام آزاد(كتابخانه مركزي دانشگاه عليگره)، كتابخانه عمومي رضا در رامپو، كتابخانه عمومي خدابخش در پتنه، كتابخانه دانشگاه عثماني در حيدرآباد، كتابخانه عمومي آصفي در حيدرآباد، كتابخانه عمومي سالار جنگ در حيدرآباد، كتابخانه دايرةالمعارف اسلامي در حيدرآباد. مرحوم علامه اميني در اين سير پژوهش و مطالعه از نسخههاي خطي نفيس و منحصر بهفرد اين كتابخانهها نسخهبرداري كرده است.
مرحوم علامه اميني در سال 1384 قمري به سوريه رفت و به مطالعه كتابخانههاي دمشق و حلب پرداخت و كتب چاپي و خطي اين كتابخانهها را نيز مطالعه كرد: كتابخانه ملي ظاهريه در دمشق، كتابخانه فرهنگستان زبان عربي در دمشق، كتابخانه اوقاف در حلب و كتابخانه ملي حلب از جمله آنها بودند.
مرحوم علامه اميني در سال 1387 قمري راهي تركيه شد تا به مطالعه كتابخانههاي آن ديار نيز بپردازد. در اين سفر به مطالعه در كتابخانههاي اسلامبول و بورسا پرداخت و كتب خطي و چاپي موجود در كتابخانههاي زير را مطالعه كرد:
كتابخانه سليمانيه، كتابخانه توپ قاپوسرا، كتابخانه مسجد اياصوفيا، كتابخانه كوپرلي، كتابخانه مسجد نور عثمان، كتابخانه حراجچي اوغلي، كتابخانه مسجد اولو، كتابخانه اورخان، كتابخانه حسين چلبي، كتابخانه كنلون.
مرحوم علامه اميني شرح اين سفرهاي علمي و فهرست كتب خطي و چاپي را كه مطالعه و نسخهبرداري كرده، در دو جلد بزرگ كه به چند صفحه ميرسد نوشته و نام آن را «ثمرات الاسفار اليالامطار» گذاشته است.
سرانجام اين مجاهد نستوه و اسوه علم و ايمان و عمل و اعجوبه روزگار كه همه عمر پربارش را در خدمت ايمانش سپري نمود و در عرصه عقيده و علم و عمل، جهادي بيمانند كرد، در بامداد روز جمعه 28 ربيعالثاني سال 1390 قمري در حالي كه كام به تربت امام حسين(ع) تبرك كرد و زبان به نيايشهاي امام سجاد(ع) گشود، در تهران جان به جان آفرين سپرد و به ديدار حق شتافت تا با اهلبيت عصمت و طهارت(ع) محشور شود. اندكي بعد جسد مقدسش به نجف اشرف برده شد تا در خاك پاك مولايش علي(ع) به خاك سپرده شود. سلام بر او روزي كه زاده شد و روزي كه از دنيا رفت و روزي كه بر انگيخته شود.
كتابهاي قرآن كريم، شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، الاتقان في علومالقرآن، اجتهاد در مقابل نص، الاستيعاب في معرفةالاصحاب، اسدالغابة في معرفةالصحابة، اسعافالراغبين، الاعلام، الاغاني، امالي صدوق، املالامل، الاموال، الانتصار، انسابالاشراف، الانساب، اوائلالمقامات، ايمان ابيطالب، بحارالانوار، البداية والنهاية، بصائرالدرجات، البدان، البيان والتبيين، تاجالعروس من جواهرالقاموس، تاريخ ابن خلدون، تاريخ طبري، تاريخ بغداد، تاريخالثقات، تاريخالخلفاء، تاريخ مدينة دمشق، تاريخ يعقوبي، تفاسير قرآن(ابنكثير، فرات، قرطبي، كبير، نسفي)، تهذيبالتهذيب، حياة محمد(ص)، خصائصالائمه(ع)، خصائص اميرالمومنين(ع)، الدرالمنثور، رجال نجاشي، روضةالواعظين،رياضالجنة، سفينةالبحار، شرح مجالسالمومنين و دهها عنوان كتاب ديگر از منابع و مصادر نويسنده در تدوين اين اثرند.
چاپ دوم كتاب «رويكرد الغدير به تحريف» در شمارگان 1500 نسخه، 432 صفحه و بهاي 26000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما