جمعه ۱۱ دی ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۰
حديث منزلت؛ فضيلتي ديگر بر قامت اميرالمومنين(ع)

چاپ اول کتاب «تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب»(عربي) اثر علامه محقق شیخ محمد قمی‌مشهدی و تحقیق حسین درگاهی از سوی انتشارات شمس‌الضحی و دلیل‌ما منتشر و روانه بازار نشر شد. اين اثر، پنجمین جلد از مجموعه تفسيري «کنزالدقائق و بحرالغرائب» است كه به تفسير و تبيين سوره‌هاي مباركه «اعراف»، «انفال» و «برائت(توبه)» اختصاص دارد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، درباره سوره اعراف در كتاب‌هاي تفسيري آمده است كه اين سوره از سوره‌هاى مكى است بجز آيه «و اسئلهم عن القريه - تا- بما كان يفسقون» كه در مدينه نازل شده است. عدد آيات اين سوره 206 آيه و به عقيده بعضى 205 آيه است .

دورنمائى از مباحث سوره 

بيشتر سوره‌هاى قرآن (80 تا 90 سوره) در مكه نازل شده است‌ و با توجه به وضع محيط مكه و چگونگى حال مسلمانان در آن 13 سال‌، و همچنين با مطالعه تاريخ اسلام بعد از هجرت، كاملا روشن مى‌شود كه چرا لحن سوره‌هاى مكى با مدنى فرق دارد.

آيت‌الله مكارم شيرازي در تفسير گرانقدر خود درباره سوره‌هايي كه در مكه معظمه بر پيامبر(ص) نازل شده است، مي‌فرمايد: «در سوره‌هاى مكى غالبا بحث از مبدأ و معاد، اثبات توحيد و دادگاه رستاخيز، و مبارزه با شرك و بت‌پرستى و تثبيت مقام و موقعيت انسان در جهان آفرينش به ميان آمده است، زيرا دوران مكه، دوران سازندگى مسلمانان از نظر عقيده و تقويت مبانى ايمان به عنوان زيربناى يك نهضت ريشه‌دار بود.
در دوران مكه پيغمبر اسلام (صلى‌اللّه عليه و آله و سلّم) وظيفه داشت ، افكار خرافى بت‌پرستى را از مغزها بشويد، و به جاى آن روح توحيد و خداپرستى و احساس مسووليت قرار دهد.
انسان‌هائى را كه در دوران بت‌پرستى، تحقير شده و شكست خورده بودند، به عظمت مقام و موقعيت خويش آشنا سازد، و در نتيجه از آن ملت پست و زبون و خرافى و منفى، مردمى با شخصيت، با اراده، با ايمان و مثبت بسازد، و دليل پيشرفت سريع و برق‌آساى اسلام در مدينه نيز همين زير بناى محكم بود كه در دوران مكه به دست پيامبر (صلى‌اللّه عليه و آله و سلّم) و در پرتو آيات قرآن ساخته شده بود.
آيات سوره‌هاى مكى نيز همه متناسب با همين هدف خاص است. اما دوران مدينه، دوران تشكيل حكومت اسلامى، دوران جهاد در برابر دشمنان، دوران ساختن يك جامعه سالم براساس ارزش‌هاى انسانى و عدالت اجتماعى بود. لذا سوره‌هاى مدنى در بسيارى از آياتش به جزئيات مسائل حقوقى، اخلاقى، اقتصادى، جزائى و ساير نيازمندي‌هاى فردى و اجتماعى مى‌پردازد. اگر مسلمانان امروز نيز بخواهند عظمت ديرين خود را تجديد كنند، بايد همين برنامه را عينا اجرا كنند، و اين دو دوران را بطور كامل طى نمايند، و تا آن زيربناى عقيده‌اى محكم بنا نشود مسائل روبنائى، استقامت و استحكامى نخواهد داشت». 

از آنجا كه چون سوره اعراف از سوره‌هاى مكى است، تمام مشخصات يك سوره مكى در آن منعكس است، لذا مى‌بينيم؛ در آغاز اشاره كوتاه و محكمى به مساله مبدأ و معاد كرده، سپس براى احياى شخصيت انسان، داستان آفرينش آدم را با اهميت فراوان شرح مى‌دهد. بعد پيمان‌هائى را كه خدا از فرزندان آدم در مسير هدايت و صلاح گرفته، يك به يك بر مى‌شمرد. سپس براى نشان‌دادن شكست و ناكامى اقوامى كه از مسير توحيد و عدالت و پرهيزگارى منحرف مى‌شوند، و هم براى نشان دادن پيروزى مومنان راستين، سرگذشت بسيارى از اقوام پيشين و انبياى گذشته مانند نوح و لوط و شعيب را بيان كرده و با سرگذشت مشروح بنى اسرائيل و مبارزه موسى با فرعون پايان مى‌دهد.
در آخر سوره بار ديگر به مساله مبدأ و معاد باز مى‌گردد و انجام و آغاز را بدينوسيله تكميل مى‌كند.

اهميت سوره 

در تفسير عياشى از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «هر كس سوره اعراف را در هر ماه بخواند! در روز قيامت، از كسانى خواهد بود كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى دارند (من‌الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون) و اگر در هر جمعه بخواند، در روز قيامت از كسانى مى‌باشد كه بدون حساب به بهشت مى‌رود». و نيز فرمود: «در اين سوره، آيات محكمه‌اى است، قرائت و تلاوت و قيام به آنها را فراموش نكنيد، زيرا اينها روز رستاخيز در پيشگاه خدا براى كسانى كه آنها را خوانده‌اند گواهى مى‌دهند!»

نكته‌اى كه از روايت فوق به خوبى استفاده مى‌شود، اين است كه رواياتى كه درباره فضيلت سوره‌ها آمده است به اين معنى نيست كه تنها قرائت اين سوره‌ها داراى آن‌همه نتائج و ثمرات بزرگ است؛ بلكه آنچه به اين خواندن ارزش نهائى مى‌بخشد، همان ايمان به مفاد آنها و سپس عمل‌كردن بر طبق آن است و لذا در روايت فوق مى‌خوانيم: «قرائتها و تلاوتها و القيام بها»، و نيز در همين روايت مى‌خوانيم كه فرمود: «كسى كه اين سوره را بخواند، در قيامت مصداق الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون است» و اين در حقيقت اشاره لطيفى به آيه 35 همين سوره است كه مى‌فرمايد: «فمن اتقى و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون؛ آنها كه تقوا پيشه كنند و (خويش و جامعه را) اصلاح نمايند، نه ترسى خواهند داشت و نه غمى». اين مقام مخصوص كسانى است كه تقوا داشته باشند و در مسير اصلاح گام بردارند، به علاوه اصولا قرآن كتاب عقيده و عمل است و قرائت و تلاوت مقدمه‌اى بر اين موضوع محسوب مى‌شود. 

راغب در كتاب «مفردات»‌، در ذيل ماده «تلاوت» مى‌نويسد: «مراد از "يتلونه حق تلاوته" اين است كه با علم و عمل از آيات قرآن، پيروى مى‌كنند يعنى تلاوت مفهومى بالاتر از مفهوم قرائت دارد و با يك نوع تدبر و تفكر و عمل همراه است ».

حديث منزلت


بسيارى از مفسران اهل تسنن و شيعه در ذيل آيه 142 اين سوره، اشاره به حديث معروف منزلت كرده‌اند، با اين تفاوت كه مفسران شيعه آن را به عنوان يكى از اسناد زنده خلافت بلافصل على(ع) گرفته، ولى بعضى از مفسران اهل تسنن ضمن عدم قبول آن، تاخت و تاز بي‌رحمانه و تعصب‌آميزى به شيعه دارند. براى روشن شدن اين بحث، نخست لازم است اسناد و متن اين حديث را به‌طور فشرده بياوريم، و سپس درباره دلالت آن، و بعد در مورد حملاتى كه آن دسته از مفسران به شيعه دارند، بحث و بررسى شود. 

اسناد حديث منزله 

عده زيادى از صحابه پيامبر(ص) درباره جريان جنگ تبوك چنين نقل كرده‌اند: «ان رسول‌الله (صلى‌اللّه عليه و آله و سلّم) خرج الى تبوك و استخلف عليا فقال اتخلفنى فى‌الصبيان والنساء قال الا ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه ليس نبى بعدى؛ پيامبر(ص) به سوى تبوك حركت كرد و على(ع) را به جاى خود قرار داد، على(ع) عرض كرد: آيا مرا در ميان كودكان و زنان مي‌گذارى (و اجازه نمى‌دهى با تو به ميدان جهاد بيايم؟) پيامبر(ص) فرمود: آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى(ع) باشى جز اين‌كه پيامبرى بعد از من نخواهد بود!». عبارت بالا در معتبرترين كتب حديث اهل تسنن يعنى صحيح بخارى از سعدبن ابى وقاص نقل شده است .

در صحيح مسلم كه آن هم از كتب درجه اول اهل تسنن محسوب مى‌شود در باب فضائل‌الصحابه، همين حديث از «سعد» نقل شده كه پيامبر(ص) به على(ع) فرمود: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛ تو نسبت به من، به منزله هارون از موسى هستى جز اين‌كه بعد از من پيامبرى نيست». در اين حديث كه صحيح مسلم نقل كرده، مطلب به صورت كلى اعلام شده و اشاره به جنگ تبوك ديده نمي‌شود. و نيز در همان كتاب، كمى پس از ذكر حديث به‌گونه كلى گفتار پيغمبر(ص) را در جنگ تبوك، همانند صحيح بخارى جداگانه آورده است .

در سنن ابن ماجه نيز عين اين مطلب آمده است. در سنن ترمذى مطلبى بر اين اضافه دارد كه معاويه روزى به سعد گفت: چرا ناسزا به ابو تراب (يعنى على "عليه‌السلام") نمي‌گوئى؟! گفت: من سه مطلب را به خاطر دارم كه پيامبر(ص) درباره على(ع) فرمود، هنگامى كه به ياد اين سه مطلب مي‌افتم نمي‌توانم به او ناسزا بگويم، سپس يكى از اين سه مطلب را جريان جنگ تبوك و جمله‌اى را كه پيامبر(ص) در حق على(ع) فرمود، ذكر مى‌كند. در كتاب مسند احمد در حدود 10 مورد اشاره به اين حديث شده است كه گاهى در آن از جنگ تبوك سخن به ميان آمده و گاهى بدون ذكر جنگ تبوك اين جمله به‌طور كلى بيان شده است. در يكى از اين موارد نقل مى‌كند كه «ابن‌عباس» نشسته بود، جمعى نزد او آمدند و به او گفتند يا به همراه ما بيا و يا اين عده‌اى كه در مجلس ‍ نشسته‌اند از مجلس بروند (ما با تو سخنى داريم) ابن‌عباس گفت: من با شما مى‌آيم ، تا آنجا كه مي‌گويد: ابن عباس داستان جنگ تبوك و گفتار پيامبر(ص) را نقل كرد و در آخر آن اضافه نمود: «انه لا ينبغى ان اذهب الا و انت خليفتى ؛شايسته نيست كه من بروم مگر اينكه تو جانشين من باشى» .

در كتاب خصائص نسائى نيز عين اين حديث آمده است و همچنين در كتاب مستدرك حاكم و تاريخ‌الخلفاء سيوطى و صواعق‌المحرقه ابن حجر و سيره ابن هشام و سيره حلبى و كتب بسيار ديگر. و مي‌دانيم اين كتب از كتاب‌هاى معروف و درجه اول اهل تسنن هستند. قابل توجه اينكه حديث فوق را تنها سعدبن ابى‌وقاص از پيامبر(ص) نقل نكرده است بلكه عده‌اى از صحابه كه تعداد آنها به بيش از 20 نفر مي‌رسد آن‌را نيز نقل كرده‌اند. از جمله: جابربن عبدالله و ابوسعيد خدرى و اسماء بنت عميس و ابن‌عباس و ام‌سلمه و عبدالله‌بن مسعود و انس‌بن مالك و زيدبن ارقم و ابو ايوب و جالب‌تر اين‌كه معاويه و عمربن خطاب نيز اين حديث را از پيامبر(ص) نقل كرده‌اند.

محب‌الدين طبرى در ذخائرالعقبى نقل مى‌كند كه مردى نزد معاويه آمد و سوالى از او كرد، معاويه در پاسخ گفت: اين مساله را از على(ع) بپرس، او بهتر مي‌داند! مرد گفت: اى امير مؤمنان! (منظورش معاويه بود) جواب تو در اين باره از جواب على(ع) نزد من خوش‌تر است، معاويه گفت: سخن بدى گفتى و سپس گفت: پيامبر(ص) در حق على(ع) اين جمله را فرمود: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى»، سپس افزود: هنگامى كه عمر مطلبى برايش مشكل مي‌شد از على(ع) مى‌پرسيد.

ابو بكر بغدادى در تاريخ بغداد از عمربن خطاب چنين نقل مى‌كند: مردى را ديد كه به على(ع) ناسزا مي‌گويد، عمر گفت: من گمان مي‌كنم مرد منافقى باشى!، براى اين‌كه از پيامبر(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: «انما على منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى».

نكته ديگر اينكه بر خلاف آنچه بعضى تصور مي‌كنند پيامبر(ص) اين سخن را تنها در جنگ تبوك نفرموده، بلكه در شش مورد ديگر نيز اين جمله از او شنيده شده است. موارد ششگانه‌اي كه در تفسير نمونه به آن اشاره شده؛ غير از جريان غزوه تبوك است، و همه اين احاديث، از كتب معروف اهل تسنن نقل شده است و گرنه در رواياتى كه از طرق شيعه وارد شده، موارد ديگرى نيز از پيامبر(ص) نقل شده كه اين جمله را فرمود.

از مجموع اين‌ها به خوبى استفاده مى‌شود كه حديث منزلت، موضوعى نبوده است كه اختصاص به داستان تبوك داشته باشد بلكه يك فرمان عمومى درباره على(ع) براى هميشه بوده است. و از اينجا روشن مى‌شود اين‌كه بعضى از دانشمندان اهل سنت مانند «آمدى» تصور كرده‌اند كه اين حديث متضمن حكم خاصى در مورد جانشينى على(ع) در غزوه تبوك بوده است و ربطى به ساير موارد ندارد، به كلى بى‌اساس است، زيرا پيامبر(ص) به مناسبت‌هاى مختلف و در جريان‌هاى گوناگون اين جمله را تكرار فرموده و اين نشان مى‌دهد كه يك حكم عمومى است .

حديث منزلت از نظر اسناد نيز از محكم‌ترين روايات اسلامى به‌شمار مي‌رود كه در كتب تمام گروه‌هاى مسلمين بدون استثنا آمده است از نظر دلالت نيز براى اهل انصاف در زمينه افضليت على(ع) نسبت به تمام امت و همچنين جانشينى بلافصل او نسبت به پيامبر(ص) روشن است، ولى عجيب اين است كه بعضى نه تنها دلالت حديث را بر خلافت نپذيرفتند، بلكه گفته‌اند كمترين فضيلتى را نيز براى على(ع) ثابت نمى‌نمايد و اين براستى حيرت‌آور است؟!!! 

سوره انفال

دومين سوره‌اي كه در اين جلد تفسير شده است سوره «انفال» مي‌باشد كه از سوره‌هاي مدنى است و داراى 75 آيه است.

دورنما و فشرده مباحث 

در 75 آيه‌اى كه در سوره انفال وجود دارد مباحث بسيار مهمى مطرح شده است: نخست اشاره به بخش مهمى از مسائل مالى اسلام از جمله انفال و غنائم كه پشتوانه مهمى براى بيت‌المال محسوب مى‌شود، شده است سپس مباحث ديگرى مانند: صفات و امتيازات مومنان واقعى و داستان جنگ بدر، يعنى نخستين برخورد مسلحانه مسلمانان با دشمنان و حوادث عجيب و عبرت‌انگيزى كه در اين جنگ واقع شد؛ مطرح شده‌اند. همچنين: 
قسمت قابل ملاحظه‌اى از احكام جهاد و وظائف مسلمانان در برابر حملات پيگير دشمن.
جريان پيامبر(ص) و داستان آن شب تاريخى هجرت (ليلة‌المبيت).
وضع مشركان و خرافات آنها قبل از اسلام.
چگونگى ضعف و ناتوانى مسلمانان در آغاز كار و سپس تقويت آنها در پرتو اسلام.
حكم خمس و چگونگى تقسيم آن.
لزوم آمادگى رزمى و سياسى و اجتماعى براى جهاد در هر زمان و مكان.
برترى نيروهاى معنوى مسلمانان بر دشمن عليرغم كمبود ظاهرى نفرات آنها.
حكم اسيران جنگى و طرز رفتار با آنها.
هجرت‌كنندگان و آنهايي كه هجرت نكرده‌اند.
مبارزه و درگيرى با منافقان و راه شناخت آنها. 
و بالاخره يك سلسله مسائل اخلاقى و اجتماعى سازنده ديگر.

به همين دليل جاى تعجب نيست كه در پاره‌اى از روايات كه در فضيلت تلاوت اين سوره وارد شده، مانند روايتى كه از امام صادق(ع) به ما رسيده مى‌خوانيم كه فرمود: «من قرء الانفال و برائة فى كل شهر لم يدخله نفاق ابدا و كان من شيعة اميرالمؤمنين(ع) حقا و ياكل يوم‌القيامة من موائد‌الجنة معهم حتى يفرغ‌الناس من‌الحساب؛ كسى كه سوره انفال و برائت را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پيروان حقيقى امير مؤمنان على(ع) خواهد بود و در روز رستاخيز از مائده‌هاى بهشتى با آنها بهره مى‌گيرد، تا مردم از حساب خويش فارغ شوند»، زيرا فضائل سوره‌هاى قرآن و پاداش‌هاى بزرگى كه به تلاوت‌كنندگان وعده داده شده تنها در پرتو خواندن الفاظ آن به دست نمى‌آيد بلكه خواندن مقدمه‌اى است براى انديشه و انديشه وسيله‌اى است براى فهم و فهم مقدمه‌اى است براى عمل. و از آنجا كه در سوره انفال و برائت صفات منافقان و همچنين مؤمنان راستين تشريح شده، كساني كه آن را بخوانند و در زندگى خود پياده كنند؛ هيچگاه گرفتار روح نفاق نخواهند شد و همچنين از آنجا كه در اين دو سوره به صفات مجاهدان راستين و گوشه‌اى از فداكاري‌هاى سرور مجاهدان، على(ع) اشاره شده، آنها كه محتويات اين دو سوره را درك و اجرا نمايند از شيعيان راستين امير مؤمنان(ع) خواهند بود.

سوره توبه 

اين سوره داراى 129 آيه است كه همه در «مدينه» نازل شده است. مفسران براى اين سوره نام‌هاى زيادى كه بالغ بر10 نام مى‌شود ذكر كرده‌اند، كه از همه معروفتر «برائت»، «توبه» و «فاضحه» است و هريك از اين نام‌ها دليل روشنى دارد، نام برائت به اين جهت بر اين سوره گذارده شده كه آغاز آن برائت و بيزارى خداوند از مشركان پيمان‌شكن است . و «توبه» به اين خاطر است كه در اين سوره سخن از توبه فراوان به ميان آمده، و نامگذارى به «فاضحه» به جهت آن است كه آيات مختلفى از آن موجب رسوائى و فضاحت منافقان و پرده‌بردارى از روى اعمالشان بوده است .

همچنين اين سوره، آخرين سوره يا از آخرين سوره‌هائى است كه بر پيامبر(ص) در مدينه نازل شد.

علماي اسلامي، آغاز نزول آن را در سال نهم هجرت مى‌دانند، و مطالعه آيات سوره نشان مى‌دهد كه قسمتى از آن پيش از جنگ تبوك، و قسمتى به هنگام آمادگى براى جنگ، و بخش ديگرى از آن پس از مراجعت از جنگ نازل شده است. از آغاز سوره تا آيه 28 قبل از فرا رسيدن مراسم حج نازل شده، و آيات آغاز اين سوره كه درباره وضع باقيمانده مشركان بود در مراسم حج به وسيله امير مؤمنان على(ع) به مردم ابلاغ شد.

از آنجا كه اين سوره به هنگام اوج گرفتن در جزيره عرب و پس از در هم شكسته شدن آخرين مقاومت مشركان نازل شده، محتواى آن داراى اهميت ويژه و فرازهاى حساسى است. قسمت مهمى از آن درباره باقيمانده مشركان و بت‌پرستان و قطع رابطه با آنها، و الغاء پيمان‌هائى است كه با مسلمانان داشتند (بخاطر نقض مكرر اين پيمان‌ها از طرف آنان) تا بقاياى بت‌پرستى براى هميشه از محيط اسلام برچيده شود. و از آنجا كه با گسترش اسلام و در هم شكسته شدن صفوف دشمنان عده‌اى تغيير چهره داده، خود را در صفوف مسلمانان جاى دادند، تا در فرصت مناسب به اسلام ضربه كارى بزنند، قسمت مهم ديگرى از اين سوره، از منافقان و سرنوشت آنان سخن مى‌گويد و به مسلمانان شديدا هشدار مى‌دهد و نشانه‌هاى منافقان را بر مى‌شمرد.

بخش ديگرى از اين سوره درباره اهميت جهاد در راه خدا است، زيرا در اين موقع حساس، غفلت از اين موضوع حياتى باعث ضعف و عقب نشينى و يا شكست مسلمانان مى‌شد.

بخش مهم ديگرى از اين سوره از انحراف اهل كتاب (يهود و نصارى) از حقيقت توحيد، و انحراف دانشمندانشان از وظيفه رهبرى و روشنگرى سخن مى‌گويد. و نيز در آيات ديگرى به تناسب بحث‌هاى مربوط به جهاد، مسلمانان را به اتحاد و فشردگى صفوف دعوت مى‌كند و متخلفين يعنى افراد سست و تنبلى كه به بهانه‌هاى مختلف شانه از زير بار وظيفه جهاد تهى مى‌كردند شديدا سرزنش و ملامت و به عكس از مهاجرين نخستين و ساير مؤمنان راستين مدح و ستايش مى‌كند. و از آنجا كه جامعه گسترده اسلامى در آن روز نيازهاى مختلفى پيدا كرده بود، كه مى‌بايست بر طرف شود، به همين مناسبت بحثى از زكات، و پرهيز از تراكم و كنز ثروت، و لزوم تحصيل علم، و وجوب تعليم افراد نادان را يادآور مى‌شود.

علاوه بر مباحث فوق، مباحث ديگرى مانند داستان هجرت پيامبر(ص)، مساله ماه‌هاى حرام كه جنگ در آن ممنوع است، موضوع گرفتن جزيه از اقليت‌ها و امثال آن به تناسب مطرح شده است .

سوالي كه ممكن است براي هر مسلماني پيش بيايد اين است كه چرا اين سوره بسم الله ندارد؟
پاسخ اين سؤ ال را چگونگى شروع اين سوره به ما مى‌دهد، زيرا اين سوره در واقع با اعلان جنگ به دشمنان پيمان‌شكن، و اظهار برائت و بيزارى و پيش‌گرفتن يك روش محكم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است، و روشنگر خشم خداوند نسبت به اين گروه است و با «بسم‌ الله الرحمن الرحيم» كه نشانه صلح و دوستى و محبت و بيان كننده صفت رحمانيت و رحيميت خدا است، تناسب ندارد. اين موضوع در روايتى از على(ع) نقل شده است .

گروهى نيز معتقدند اين سوره در حقيقت دنباله سوره «انفال» است، زيرا در سوره انفال درباره پيمان‌ها سخن گفته شده، و در اين سوره پيرامون الغاى پيمان‌هاى پيمان‌شكنان بحث شده، لذا بسم الله در ميان اين دو ذكر نشده است. روايتى نيز در اين باره از امام صادق(ع) نقل شده است و هيچ مانعى ندارد كه علت ترك «بسم الله» هر دو موضوع باشد، كه به يكى در روايت نخست و به ديگرى در روايت دوم اشاره شده است . 

مفسر تفسير نمونه، درباره فضيلت و سازندگى اين سوره آورده است: «در روايات اسلامى اهميت خاصى به تلاوت اين سوره و سوره انفال داده شده است، از جمله در روايتى از امام صادق(ع) مى‌خوانيم كه فرمود: "من قراء برائة والانفال فى كل شهر لم يدخله نفاق ابدا و كان من شيعة اميرالمؤمنين حقا؛ كسى كه سوره برائت و انفال را در هر ماه بخواند روح نفاق در او داخل نمى‌شود و از پيروان راستين على(ع) خواهد بود".
بارها گفته‌ايم اهميت فوق‌العاده‌اى كه در روايات به خواندن سوره‌هاى مختلف داده شده نه به اين معنى است كه خواندن بدون انديشه و عمل سبب مى‌شود كه به طرز خارق‌العاده‌اى اين آثار آشكار شود، و فى‌المثل كسى كه الفاظ برائت و انفال را بدون كمترين فهم معنى آنها بخواند از نفاق بيگانه و در صف شيعيان راستين قرار خواهد گرفت، بلكه اينها در حقيقت اشاره به محتواى سوره و اثر سازنده آن در تربيت فرد و اجتماع است، كه آن‌هم بدون فهم معنى و آمادگى براى عمل ممكن نيست، و از آنجا كه صفوف مؤمنان راستين و منافقان و خطوط اصلى زندگى آنان در اين دو سوره به طرز واضحى مشخص شده و براى آنها كه مرد عمل هستند نه سخن، راه را كاملا روشن ساخته است، بنابراين تلاوت آنها به ضميمه فهم محتوا و پياده كردن آن در زندگى، اين اثر فوق‌العاده را دارد و آنها كه به قرآن و آيات نورانيش همانند يك افسون مى‌نگرند در حقيقت از روح اين كتاب تربيتى و انسانساز بيگانه‌اند.
اهميت نكات مختلفى كه در اين سوره به آن اشاره شده بقدرى زياد است كه از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود سوره برائت و توحيد با هفتاد هزار صف از صفوف ملائكه بر من نازل گرديد كه هركدام اهميت اين دو سوره را توصيه مى‌كردند!».

مفسر كتاب «کنزالدقائق و بحرالغرائب»، شیخ محمدبن محمدرضا قمی مشهدی است كه دانشمندی جامع‏نگر، ادیبی کوشا، فقیهی پارسا، محدثی مورد اعتماد و از همه مهمتر یکی از برجسته‏ترین مفسران دنیای تشیع در اوایل قرن دوازدهم بوده است. او که در یکی از بهترین دوران شکوفایی تشیع یعنی عصر صفویه زندگی می‏کرد، با بزرگترین دانشمندان، محدثان، فقیهان و فیلسوفان سده یازده و دوازده همنشین بود كه برخی از آنان عبارت‌اند از: ملا محمد‌محسن فیض کاشانی(1091 قمری)، علامه محمدباقر مجلسی(1111 قمری)، علامه محقق ملا محمدباقر سبزواری، صاحب ذخیرة‌المعاد فی شرح‌الارشاد(1091 قمری)، شیخ محمدبن حسن حر عاملی، صاحب وسایل‌الشیعه(1104 قمری) و ملاخلیل‌بن غازی قزوینی، نویسنده شرح عده‏الاصول والصافی فی شرح‌الکافی(1089).

میرزا محمدقمی بر اثر معاشرت با این بزرگان و سایر دانشمندان برجسته معاصرِ خویش، به مقامات عالیه علمی و معنوی و کمالات روحانی نایل آمد. از تاریخ تولد، وفات، اساتید و شاگردان وی اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ اما از گفته‏ها و نوشته‏های برخی از رجال‏شناسان معتبر و متبحر و مورد اطمینان همانند محدث نوری در «الفیض‏القدسی»، محقق خوانساری در «روضات‏الجنات» و محدث قمی در «فوائدالرضویه» و سیدمحسن امین در «اعیان‏الشیعه»، برمی‏آید که این شخصیت قرآنی از علامه مجلسی و فیض کاشانی بیشترین بهره‏ها را از خرمن فضل و دانش آن بزرگان برده و در سال 1107 به افتخار اخذ اجازه از علامه مجلسی نایل آمده است.

مفسر قمی در خطه عالم‏پرور خراسان و در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود و بعد از تحصیلات ابتدایی به کسب علوم و دانش‏های رایج و معارف الهی پرداخت. این عالم بزرگ بر اثر تلاش و کوشش فراوان توانست آثار متعدد و پر ارجی را تالیف کند، که این آثار به نوبه خود، زینت‏بخش محافل علمی و مذهبی و چراغی فروزان برای دانش دوستان و معرفت‏جویان شد. در میان تالیفات پرارج وی، تفسیر بی‏نظیر «کنزالدقائق» منزلت ویژه‏ای دارد.

این تفسیر محصول سال‏ها تلاش و مطالعه مرحوم میرزا محمد قمی در آثار قرآنی به جای مانده از گذشتگان و مجموعه‏ای از بهترین نظریات برگزیده و زیباترین آثار دانشمندان و مفسران قبل از وی است. علامه مجلسی در تقریظ خود بر این تفسیر می‏نویسد: «خداوند جزای خیر دهد به عالم شایسته، دانشمند کامل، پژوهشگر ژرف‏نگر، جانشین زبردست گذشتگان، شخصیتی که دقیق‏ترین معانی علمی را با فکر تیزبین خود به دست می‏آورد و گوهرهای حقیقت را با رأی صائب خود استخراج می‏کند، عالم مطلع، نیک اقبال و تربیت یافته مکتب اهل‌بیت(ع)، مولانا میرزا محمد مولف این تفسیر. ان‏شاءاللّه پیوسته تحت تاییدات پروردگار توانا موفق باشد. او این تفسیر را زیبا، متقن، با کمال دقت، پرفایده و بجا نوشته و آیات بینات قرآن را با روایات ائمه طاهرین(ع) تفسیر نموده است. نکته‏های ناب معانی را از پوسته لفظ جدا نموده و سنت و کتاب را با هم تلفیق کرده است. او تمام تلاش خود را در تفسیر خویش به کار گرفته و آنچه از اخبار و احادیث لازم بوده استخراج نموده است. او همچنین معانی لطیف و رازهای ناگفته را به تفسیر خویش افزوده و تفسیر خود را پربار و پسندیده‏تر کرده است. خداوند او را از برکات ایمانش بهره‏مند گرداند و اهل ایمان را از تفسیر وی بهره‏ور سازد و به او بهترین جزای نیکوکاران را عطا فرماید و با ائمه طاهرین -صلوات اللّه علیهم اجمعین‌- محشور بگرداند.»

آقا جمال خوانساری، زبده‏ترین استاد مجامع علمی شیعه در عصر صفوی و صاحب تالیفات گرانسنگ علمی و تحقیقی، در مورد میرزا محمد قمی و تفسیر وی می‏نویسد: «اما بعد، خداوند متعال با فضل کامل خویش به جناب مولا، دانشمند عارف، فاضل هوشیار، جامع فضایل اخلاقی، دانای به علوم و حکمت‏های بشری، عالم به اسرار وحیانی و معارف قرآنی... مولانا میرزا محمد -که خداوند در هر زمینه‏ای یاور او باشد‌- همچنان که خداوند به او توفیق تالیف چنین تفسیر ارزشمندی را عنایت کرده است. وی در تالیف و گردآوری تفسیر خویش از معتبرترین تفاسیر و مشهورترین کتاب‏های حدیث بهره برده است. این تفسیر همانند نامش گنجینه نکات دقیق و دریای گوهرهای نایاب و ارزشمند است. هر خواننده‏ای که با دید حقیقت‏بین به آن نظری بیفکند، با صدف‏های پر از مرواریدِ حقیقت مواجه خواهد شد. خداوند دانش‏پژوهان و مشتاقان معارف قرآنی را از ثمرات و معارف آن بهره‏مند گرداند. و این تفسیر گرانسنگ را برای مولف فاضلش ذخیره آخرت قرار دهد.»

علامه شیخ آقابزرگ طهرانی، کتاب‌شناس مشهور اسلامی، در مورد تفسیر «کنزالدقائق» چنین می‏گوید: «این تفسیر همچون تفسیر "نورالثقلین" در پرتو معارف اهل‌بیت(ع) آیات قرآن را تفسیر کرده است؛ اما از جهات متعددی بر نورالثقلین برتری دارد؛ از جمله این که: اسناد روایات را بیان می‏کند؛ ارتباط آیات دیگر را با آیه مورد تفسیر روشن می‏نماید؛ نکات ادبی و اِعراب آیات مورد توجه قرار گرفته است؛ توضیح آیات را به طور مختصر و با شرح مزجی برآورده است و سپس به نقل روایات در مورد آن می‏پردازد؛ گاهی نکاتی را برخلاف نورالثقلین مطرح می‏نماید.»

علاوه بر امتیازاتی که علامه تهرانی فرموده است، در این تفسیر مزایای دیگری نیز مشاهده می‏شود؛ مثل: مباحث صرفی و نحوی، نقل و نقد اقوال دیگران، شناخت لغات، ارتباط الفاظ و آیات، توضیح الفاظ و مفردات روایات و احادیث وارده در ذیل آیات، و بهره‏گیری از اشعار برترین شعرای عرب همچون نابغه و کمیت بن زید اسدی.

مفسر قمی در تفسیر خویش، احادیث قرآنی را از تفسیر فرات‌بن ابراهیم، تفسیر قمی، عیاشی و تبیان شیخ طوسی نقل می‏کند. در مباحث تفسیری از مجمع‏البیان، تفسیر امام حسن عسکری(ع) ، تفسیر ابن مسعود و ابن عباس، کشاف، برهان، بیضاوی، الدرالمنثور، علی‌بن ابراهیم و دیگران بهره می‏گیرد.

میرزا محمد قمی در آغاز تفسیر خویش، هدف از تالیف این اثر ارزشمند را چنین بیان می‏کند: «من در گذشته، تعلیقاتی بر تفسیر مشهور علامه زمخشری نگاشته بودم و آن را با دقت و حوصله مطالعه و بررسی نمودم. سپس حواشی علامه زبردست، شیخ بهاءالدین عاملی را مطالعه نموده و در مورد مطالب آن اندیشیدم. آن‌گاه به نظرم آمد که تفسیری را که حاوی اسرار ناشناخته قرآن و در بردارنده نکات جدید و بکر در مورد تاویل آیات آن باشد، در پرتو احادیث و روایات و گفتارهای قرآنیِ ائمه اطهار‌(ع) تالیف نمایم.»

این تفسیر علاوه بر چاپ‏های قدیمی، که در 4 مجلد بزرگ بود، اخیرا در 17 جلد و با تحقیقات آقای حسین درگاهی منتشر و به جامعه قرآنی عرضه شده است. ترجمه این تفسیر در زمان مفسر انجام شده است و بخش‏هایی از آن در کتابخانه آیةاللّه مرعشی‌نجفي و قسمتی دیگر در کتابخانه آستان قدس موجود است. در یک کلام می‏توان گفت این تفسیر چکیده مهمترین تفاسیر امامیه و عصاره اندیشه‏های قرآنی تا عصر مفسر قمی است. کنزالدقائق سرشار از عبارت‏های زیبای انوارالتنزیل بیضاوی، جمع‏بندی و نظم و ترتیب مجمع‏البیان طبرسی، نکات جذاب و دلنشین کشاف زمخشری و حاشیه‏های شیخ بهایی و سایرین است که مولف، با تجزیه و تحلیل آنها، بهترین نظرات را برگزیده و سپس اندیشه‏های بدیع خویش را بر آنها افزوده، در نتیجه تفسیری نفیس، جامع و جالب توجه پدید آورده است. به همین جهت در طول سه قرن گذشته تفسیر کنزالدقائق مورد توجه قرآن ‏پژوهان بوده است.

این کاوشگر معارف عالیه قرآن در نیمه اول قرن دوازدهم و در حدود سال 1125 قمری دار فانی را وداع گفته، به لقاءاللّه پیوست.

چاپ اول کتاب «تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب (جلد پنجم)» (عربي) در شمارگان 1000 نسخه، 600 صفحه و بهای دوره 17 جلدی 1110000 ریال راهی بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط