اصغر دادبه در نشست نقد و بررسي «شرح شكن زلف»
اگر سيره قدما ادامه می یافت، امروز حافظ تر از حافظ هم داشتيم
دكتر اصغر دادبه، حافظ شناس در نشست نقد "شرح شكن زلف" اثر فتحالله مجتبايي از شيوه موثر گذشتگان ادب ايران در رويكرد مستمر به مقوله آفرينش ادبي ياد كرد و آن را دليل موفقيت آنان در خلق آثار ارزشمند دانست.
وي با اشاره به نامهايي چون امير معزي، امير خسرو دهلوي، ركن الدين هروي و اقبال لاهوري يادآور شد: در مورد خواجوي كرماني، چون ديدم آقاي خرمشاهي حق مطلب را در «حافظ نامه» بيان كرده، يادداشتهاي خودم را منتشر نكردم.
مجتبايي بحث تطبيقي درباره سبك حافظ و ديگر شاعران را از لحاظ دستآوردهاي ادبيات تطبيقي بسيار با اهميت خواند و اينگونه مطالعات را معيار خوبي جهت نشان دادن قدرت بيان بينظير حافظ دانست و گفت: بررسي هاي تطبيقي به خوبي نشان ميدهد كه حافظ مضامين شاعران ديگر را تا چه حد استادانهتر و با ظرافت بيشتر بيان كرده است.
وي دومين بخش اين كتاب را در برگيرنده مباحث و شرحهايي بر بيتهايي از حافظ دانست كه براي دانشجويان، علاقهمندان و يا خود او، پرسشهايي ايجاد ميكرده است. اين استاد ادبيات تاكيد كرد: شعر حافظ معمولا چند لايه است، و تلاش براي شناخت و ورود به اين سطوح و لايههاي معنايي، بخش دوم «شرح شكن زلف» را تشكيل داده است.
در ادامه اين نشست، بهاءالدين خرمشاهي با اشاره به "كم و گزيده گفتن" مجتبايي، گفت: خود من تاكنون ده تا چهارده اثر درباره حافظ قلمي كردهام، اما چگالي و جوهره علمي آثار استاد مجتبايي، چيز ديگري است.
خرمشاهي با ذكر نام تعدادي از شروح سراسري (شروح بيت به بيت) ديوان حافظ، به شرحهاي گزينشي اين ديوان پرداخت و افزود: بنده هم چون استاد مجتبايي شرح همه ديوان حافظ را لازم نميبينيم. شرحهايي چون «لطيفه غيبي» محمد دارابي، حواشي غني- فزويني، «لطف سخن حافظ» محمود ركن، «گلگشت در شعر و انديشه حافظ» از استاد محمد امينرياحي و «حافظ جاويد» هاشم جاويد، از جمله شروحي هستند كه در آنها به گونهاي گزينشي به آن دسته از ابيات توجه شده كه واجد پيچيدگيهاي بيشتري بودهاند.
وي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به مقالاتي از اين كتاب چون مقاله «خرابات»، يادآور شد: مجتبايي در اين مقاله، نظري را كه ميگويد واژه «خرابات» از «خور» به معناي «مهر» و «خورشيد» آمده، به درستي رد ميكند و معتقد است كه «خرابات» همان خرابهها و ويرانههاي محلات پايين شهر بوده كه عمدتا غيربوميها را در آنجا اسكان ميدادهاند و سپس به مرور زمان، چنان كه طبيعت چنين محلاتي است، مسايلي در آنها رخ داده تا سرانجام نام «خرابات» را بر آن گذاشتهاند.
دكتر اصغر دادبه نيز با ذكر اين بيت كه : ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست/ آن چه آغاز ندارد نپذيرد انجام، گفت: كار حافظ و حافظ شناسي پايان ندارد. با اين حال، اثر دكتر مجتبايي را بايد از آثار بسيار ارزشمند در حوزه حافظشناسي دانست.
دادبه با بيان اين كه در هنر، ابداع خيلي مطرح نيست و آن چه اهميت بيشتري دارد، كمال هنري است، خاطرنشان كرد: مثلا كمتر كسي ميپرسد "چه كسي براي اولين بار «نرگس» را استعاره «چشم» گرفت"، بلكه سوال بيشتر اين است كه كدام شاعر بهتر اين كار را انجام داده.
وي با اشاره به رويكرد خاص قدماي ادب ايران در توجه به آثار گذشتگان خود، يادآور شد: امروز اين نگاه استمرار محور به مقوله آفرينش هنري و ادبي از بين رفته و هر كس خود را تافته جدا بافته و آغازگر يك راه نوين ميداند.
دادبه با اشاره به توجه و استفاده حافظ از ميراث فرهنگ خراساني، تصريح كرد: استفاده بهجا، مناسب و هوشمندانه حافظ از ميراث فرهنگ خراساني بود كه از او حافظ ساخت، و مكتب ادبي و فلسفي فارس بود كه به اصفهان رسيد و مكتب ادبي و فلسفي اصفهان را بنا گذاشت. شايد اگر در ادامه روزگار، اين روند توجه به ميراث قدما حفظ ميشد، ما امروز حافظتر از حافظ نيز داشتيم.
وي در بخش ديگر سخنانش، به تفسير نادرست برخي مصلحان اجتماعي چون "اقبال لاهوري" از اشعار حافظ پرداخت و با اشاره به اهميت زياد مقاله دكتر مجتبايي در اين باره در كتاب «شرح شكن زلف»، تاكيد كرد: نقطه مركزي و ريشه انتقادهاي اقبال و ديگر علماي تاريخ و اجتماع از حافظ، غلط فهمي ابياتي است كه با مضمون «جبر» سروده شدهاند.
دادبه منتسب كردن افكار جبري را به شاعري چون حافظ، يك اشتباه بزرگ دانست و تصريح كرد: "جبرگرايي" براي حافظ يك باور نيست، بلكه يك ابزار است. ابزاري براي ايجاد جدل هنري با طرف مقابلي كه به جبر معتقد است.
وي زاهدان ريايي و صوفيان را، علاقهمندان و معتقدان به باورهاي جبري معرفي كرد و افزود: گاه حافظ با استفاده باور به جبر، در پي شكايت و شكوه از نظام اجتماع و نظام هستي است، و گاه نيز با استفاده از آن به عنوان مقدمه يك جدل هنري، به دنبال اقناع باورمندان به جبر به منظور اعتراف به نادرستي اين نظريه است.
نظر شما