نامزد ايراني دريافت جايزه اندرسن 2012، تصويرگر حدود 100 كتاب است كه بخش عمدهاي از آنها براي كودكان و نوجوانان تصويرسازي شده است. محمدعلي بنياسدي ميگويد: «اگر فيلم زندگيام را يكبار ديگر بازبينيكنم احتمالا بعضي بخشها را حذف ميكنم و بهنظرم بعضي بخشها هم بايد بهتر ديده ميشد، اما در مجموع وقتي كه براي كارم گذاشتهام، وقت زيادي بوده و شايد ميتواستم بيشتر از اينها زندگي كنم.»\
بنياسدي به ايبنا ميگويد: «بايد توضيح بدهم كه من پيش از تصويرسازي كتاب براي كودكان، تصويرگر آثار بزرگسال بودم و علاوه بر نقاشي، عضو هيات علمي دانشگاه تهران هم هستم. آنچه در اين فعاليتها بر من گذشته، اين است كه من به اين نتیجه رسيده بودم، بايد كار خودم را انجام بدهم و در اين ميان عوامل مختلف بيروني هم در نوع عملكرد من تاثيرگذار بود.»
او از اينكه در حوزههاي مختلفي فعاليت كرده، ناراضي بهنظر نميرسد، اما در بخشهايي از گفتوگو اشاره دارد كه شايد بهتر بود در بخشهايي كه فعاليت كرده تخصصيتر جلو ميرفت. بنياسدي ميگويد: «در حقيقت، فعاليت حرفهاي يك هنرمند، بخشي از واقعيت زندگي اوست و بخشي ديگر، ارتزاق زندگي است و شايد اگر من اين روزها يك نقاش تمام وقت بودم، خيلي از آن تصوراتم به نتيجه بهتري رسيده بود. به هر حال در هر هنري، موضوع ارتزاق نيز مطرح است كه گاهي به كار حرفهاي و علاقه هنرمندان ضربه ميزند.»
تصويرساز مطرح كتابهاي كودك و نوجوان ايران، روزي را به ياد ميآورد كه يكي از دانشجويانش به او گفته «استاد! شما چرا جايزه نميبريد؟» ميگويد: «به او گفتم نميدانم شايد كارهايم طوري نيست كه جايزه ببرد، ولي بههرحال تقريبا هيچوقت تلاش نكردم آثارم را به جوايز بفرستم؛ چرا كه احساس ميكردم ممكن است آرامش خيالم را از من بگيرد، اما معتقدم به عنوان يك انسان بايد مجموعه كارهاي شما سرانجام ديده شود.»
حس مثبتي به جوايز ندارد. اين را خود ميگويد و اضافه ميكند: ولي شايد جوايز به شما كمك كند كه هنگام كار كردن حس كنيد صدايتان شنيده ميشود و تعداد مخاطبان بيشتري آثارتان را ميبينند.
آرام و شمرده ادامه ميدهد: «واقعيت اين است كه اگر دو سال ديگر من اندرسن را برده باشم يا نه، اتفاق خاصي نميافتد و من همچنان زمان زيادي را صرف فعاليتهايم ميكنم و اين زمان كمتر نخواهد شد، اما با بردن جوايز، فرصت ديده شدن پديد ميآيد و حالا مخاطبان و ناشران و كساني كه با آنها كار ميكنيد به شما فرصت بيشتري براي فعاليت ميدهند.»
بنياسدي تلاش ميكند ديدگاه منصفانهاي به هنر و هنرمندان داشته باشد و زاويه ديد او در طول گفتوگو به سمت و سويي است كه در عين رضايت از شرايط موجود خود و جامعهاش به برخي تضادها ميان حرفههاي مختلف اشاره دارد و ميگويد: «وقتي به ورزش نگاه ميكنم، يك فوتباليست حرفهاي ميتواند از طريق حرفهاش زندگياش را بگذراند، اما يك نقاش حرفهاي آيا ميتواند زندگياش را با نقاشي بگذراند؟ و سئوال ديگر اينكه سطح سليقه انسانهايي كه وضع مالي مناسبي دارند در اين حد است كه آثار هنري را بخرند و از هنرمندان حمايت كنند؟ استنباطم اين است كه در جوامع مختلف مردم طبقه مالي بالا به سمت هنر ميروند و هنرمندانشان را پيدا ميكنند و از آنها حمايت ميكنند و من اميدوارم در ايران هم چنين اتفاقي بيفتد.»
بنياسدي كه حدود يكصد كتاب را تصويرگري كرده، به برخي از مشكلات فني كتابها نيز اشاره ميكند و ميافزايد: «چاپ و صحافي كتاب، موضوع بسياري مهمي است، اما واقعا از ميان اين همه كتابي كه من تصويرگري كردم، چند كتاب نفيس ميتوان بيرون آورد؟ اين موضوع خيلي مهمي است كه وقتي كارهاي شما ارايه ميشود و در كنار كتابهاي خارجي قرار ميگيرد، كدام كتاب نفيستر است؟ بهنظرم بخشهاي فني در موضوع كتاب ميتوانند تاثير زيادي بر نگاه جهاني به كتابهاي ما داشته باشند.»
اكنون كه او 55 سالگي را پشتسر ميگذارد از او ميپرسم زندگيتان را چطور ميبينيد؟ و او میگوید: «يك بحثي به عنوان ايدهال وجود دارد و طبيعتاً هركس دوست دارد بلند پروازتر ميبود و گاهي بهخودم ميگويم: كاش برخي اشتباهات را نميكردم؛ چند ماه پيش كه كارهايم را مرتب ميكردم، به خودم گفتم كاش آن موقع اين توانايي را داشتم كه بعضي اشتباهات را انجام نميدادم.
بنياسدي در سالهاي گذشته برخي كارهاي حجم انجام داده كه احساس ميكند به اندازه كافي ديده نشده است. او معمولاً اين فرصت را نداشته كه آثار دلخواهش را سر موقع و با فرصتي بيشتر اجرا كند. مثلاً براي تصويرسازي فلان كتابي كه علاقه زيادي داشته، زمان كافي به او داده نشده است. او خودش را با خودش ميسنجد و اين سئوال را از خود ميپرسد كه آيا ديگران از او راضي هستند؟
بني اسدي معتقد است، مردم كشورمان تعارفات زيادي دارند كه به آنها اجازه نميدهد برخي واقعيتها را به زبان آورند و اينكه ميگويد شايد بايد كمي بيشتر زندگي ميكرد تا كار.
نظر شما