مجموعه «داستان ملاقات در شب مهتابي» به قلم مجيد محبوبي از جملهي كتابهايي است كه توسط نشر «تكا» منتشر شده است. داستانهاي اين كتاب، همگي بار مذهبي دارند. حنانه يكي از داستانهاي اين كتاب دربارهي زندگاني پيامبر است.
«مرد زانوهايش را بغل كرد و چشم دوخت به لبهاي پيامبر. نسيم شبانه دشداشهي سفيد پيامبر را تاب ميداد. صداي پيامبر مثل زمزمه به گوش ميرسيد. دوست داشت بنشيند و سير چهرهي دوست داشتني پيامبر خدا را نگاه كند؛ اما پيامبر خيلي وقت بود كه تكيه داده بود به نخل خشكيده. از نخل جدا شد و سخنراني را به پايان برد. با پايان سخنراني، مردم بلند شدند و همراه پيامبر بيرون رفتند.
مرد هنوز نشسته بود. قد خميده و شكستهي ستون «حنانه» نگاهش را ربوده بود. بلند شد و به طرف حنانه رفت. چند لحظه پيش پيامبر به آن تكيه داده بود و براي مردم صحبت ميكرد. با خود گفت: «اين نخل با اين گرهها و تراشههايش پشت پيامبر را اذيت ميكند. من بايد براي پيامبر منبر راحتي درست كنم!»
دستي به تن نخل كشيد و برگشت. نسيم خنكي در حال وزيدن بود. او از فكري كه كرده بود، خوشحال بود. در ذهنش دنبال چوب و تختهاي ميگشت. ميخ، تبر و كمك دست. با اين فكرها از مسجد خارج شد. خانهاش فاصلهي چنداني با مسجد نداشت. قدم تند كرد و در سايه روشن مهتاب راهي خانهاش شد.
مرد تبر را بالا برد و بر وسط كنده فرود آورد. صداي خشكي از بههم خوردن تيغهي تبر و چوب برخاست. مرد در حالي كه تيغهي تبر را از تن كُنده بيرون ميكشيد، بلند گفت: نگران نباشيد، دارم براي پيامبر خدا منبر ميسازم!
زن نگران و مضطرب پرسيد: چرا عجله ميكني؟ بگذار باشد براي فردا!
ـ اين نخل بدن پيامبر را اذبت ميكند، بايد براي نماز صبح آمادهاش كنم.
زن كه به داخل اتاق برگشت، مرد به كار خود سرعت داد. صداي نفسهايش در سكوت شب بلند شد.
مهتاب به طرف مغرب غلتيده بود. مرد تختهي بزرگي را كه از كُنده بيد تراشيده بود، روي چهارچوب هم اندازه سوار كرد. سپس با ميخ آن را روي چوبها چسباند و با خود گفت: «اين پلّهي اوّل!»
سپس رفت سراغ پلّهي دوم. بايد يك تختهي بزرگ ديگر از تنهي درخت بيد درست ميكرد.
ـ انشاءالله به كمك خدا تا خروسخون صبح درستش ميكنم.
صداي اذان در سكوت صبح پيچيد:
ـ الله اكبر ... الله اكبر ...
مردم يكي يكي از كوچه پس كوچهها ميرسيدند و وارد مسجد ميشدند. مرد به زحمت توانسته بود منبر را تنهايي به مسجد بياورد و حالا در ميان بهت و ناباوري مردم آن را به طرف محراب ميبرد. هر كس كه چشمش به منبر ميافتاد، چيزي ميگفت. اما او توجهي به حرفهاي آنها نداشت. غرور و خوشحالي در چهرهاش موج ميزد. منتظر بود پيامبر نماز را بخواند و بالاي منبر برود و براي مردم سخنراني كند.
بلال اذان را تمام كرد. پيامبر نافلهي صبح را خواند و با صداي دلنشين خود شروع به خواندن اقامه كرد:
ـ الله اكبر ... الله اكبر ...
نماز تمام شد. مردم منتظر صحبت پيامبر بودند. پيامبر سر از سجده برداشت و به طرف منبر رفت. مرد از خوشحالي در پوست خود نميگنجيد. نگاهي به نخل كهنه و خشكيده كرد و با خود گفت: «خدا را شكر كه پيامبر از دست اين نخل راحت شد!»
پيامبر تا قدم به پلّهي اول منبر گذاشت، صداي نالهاي در مسجد بلند شد. مردم به همهمه افتادند. يكي گفت: اين صداي نالهي شتري است كه از بچهاش جدا كردهاند.
مرد ديگري جواب داد: اين ناله از درون مسجد آمد. اينجا شتر كجا بود تا ناله كند.
صداي يكي ديگر بلند شد:
ـ شايد صداي شتر همسايه است!
پيامبر پا روي پله دوم گذاشت. باز نالهاي بلند شد و در همهمه و هياهوي مردم گم شد. هيچكس منشأ ناله را نميفهميد. بعضيها منتظر عكسالعمل پيامبر بودند. پيامبر از نشستن روي منبر منصرف شد و برگشت و پايين آمد. نگاهي به نخل خشكيده انداخت و سپس به طرف درخت قدم برداشت. سكوت و تعجب بر مجلس حكمفرما شد. پيامبر تا به درخت رسيد، دستهايش را بر تنهي درخت حلقه كرد. نالهي سوزناك درخت هنوز ادامه داشت. پيامبر دستهاي نوازشگرش را به تنهي درخت كشيد. بعضيها به جلو رفتند و از نزديك نگاه كردند. از بالاترين قسمت درخت آب ميچكيد. پيامبر نخل را محكم به سينهاش فشرد. سپس برگشت و خطاب به مردم فرمود: اگر من اين نخل را بغل نميكردم، تا قيامت ناله ميكرد.»
داستاني كه با هم خوانديم يكي از داستانهاي كوتاه مجموعه داستان ملاقات در شب مهتابي است كه مجيد محبوبي داستانهاي آن را نوشته است.
داستانهاي اين كتاب با هشت فصل مختلف در زمينهي
«داستانهايي از زندگي پيامبر گرامي اسلام(ص)»، «داستانهايي از زندگي حضرت فاطمهي زهرا(س)»، «داستانهايي از زندگي امام علي(ع)»، «داستانهايي از زندگي امام حسين(ع)»، «داستانهايي از زندگي امام سجاد(ع)»، «داستانهايي از زندگي امام باقر(ع)»، «داستانهايي از زندگي امام رضا(ع)»، «داستانهايي از زندگي امام رضا(ع)، «داستانهايي از زندگي امام زمان(عج)» تنظيم شده است.
اين كتاب را انتشارات «تكا» به همراه چندين داستان ديگر منتشر كرده است و 3200 تومان قيمت دارد.
نظر شما