نويسنده كتاب «امر وانموده» الگوهای بازنمایی زنانگی را در مطبوعات دهه هفتاد کشور بررسي كرده است. به اعتقاد اين نويسنده، بحث تن و زنانگي در گفتار دهه نخست انقلاب و نيز گفتار اصلاحات با تبديل شدن به يك پادگفتمان غير رسمي، گفتمانهاي رايج و رسمي درباره زنان را دچار چالشي جدي كرد./
وي افزود: وانمايي در واقع تمايزي است كه ميان تصوير و ايده واقع ميشود. هر ايده، نوعي هويت برتر دارد كه وانمودهها بر اساس آن پيريزي ميشوند. اين امر، دوگانگي ايده و تصوير نام دارد.
راوش ادامه داد: تصوري كه وانمود ميكند كه اصل است، در واقع يك كپي و رونوشت غير اصل به شمار ميآيد و رونوشت گونهاي تقليد است، زيرا كه الگو را بازتوليد ميكند، توليدي كه متاثر از مناسبات و تناسبات شكل ميگيرد. وانمودگي كنايه از ژرفناها و فواصلي در متون است كه خواننده و بيننده از دريافتن يا چيره شدن بر اصليت ذاتي آنها درميماند.
وي با بيان اين كه «در اين كتاب ايده برابري زنان به عنوان ايده برتر در مسايل زنان در نظر گرفته شده است» اظهار كرد: ايده برابري موقعيت زنان را توسط الگوهاي بازنمايي، در متون نشريات دهه هفتاد ايران وانمايي ميكند. هدف از نوشتن اين كتاب، روشن كردن همين وانماييها و الگوهايي است كه آنها را بازسازي ميكنند.
وي افزود: بازنمايي در واقع تلاشي است براي توليد معنا در امري كه دچار وانمودگي شده است.
راوش، روشي را كه براي بررسي بازنمايي امر وانموده «برابري زنان» در نشريات دهه هفتاد برگزيده است گفتمانكاوي انتقادي Critical Discourse Analyses (CDA معرفي كرد و گفت: اين روش كه مسبوق به باورها و مباني نظري گستردهاي است، يك تكنيك تحليل كيفي به شمار ميآيد. اين تكنيك به عنوان ابزاري كاربردي براي نشان دادن ناسازههاي كلامي سلطهجو در حوزههاي مختلف از جمله در حوزه زنان به كار گرفته ميشود.
وي اين تحقيق را داراي كاركردي دو سويه برشمرد كه از يك سو، اگرچه بر الگوهاي بازنمايي زنانگي در دهه هفتاد ايران متمركز است، اما در واقع دريچهاي است كه ميتوان از طريق آن نسبت به مناسبات كلان اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور آگاهيهايي به دست آورد. همچنين از طريق اين پژوهش ميتوان ساختار كلامي به كار گرفته شده در دهه هفتاد را درباره زنان دريافت. اين ساختار به همان نسبت كه نتيجه استحاله و دگرديسي تحولات و الگوهاي مقاومت به دليل شرايط ناشي از انقلاب 57 است، به گفتارهاي مدرن در حوزه زنان نيز ارتباط دارد.
راوش ويژگي ديگر اين پژوهش را بررسي موضوع «تنانگي» در گفتمان زنان دانست. به زعم اين نويسنده، در گفتار دهه نخست انقلاب و نيز گفتار اصلاحات تلاش شد كه بحث تن و زنانگي به حاشيه رانده شود، اما با اين وجود، اين عنصر با تبديل شدن به يك پادگفتمان غير رسمي، گفتمانهاي رايج و رسمي درباره زنان را دچار چالشي جدي كرده است.
وي يادآور شد: بررسي متون نشان ميدهد كه بخشي از گفتارهاي سنتي بر تمايز وجوه زنانگي به عنوان عنصر دست دوم براي زن تاكيد دارند و عامل جنسيت زنانگي در پرتو قدرت مردانگي ديده و تعريف ميشود. اين در حالي است كه ساير گفتارها از جمله گفتارهاي مدرن و گفتمان اصلاحات كه در دهه هفتاد شكل گرفتند، در ناديده گرفتن عنصر زنانگي يا به تعبيري، تنزدايي مشترك بوده و هر يك زنان را در پرتوي انگارههاي خود بدون اشاره به عنصر زنانگي تعريف كردند.
به گفته راوش، اين پادگفتمانها كه «گفتارهاي در حاشيه» خوانده ميشوند، امروزه به روشهاي مختلف در نشريات زرد و وبلاگها و سايتهاي فيلتر شده، قابل دستيابياند. به زعم اين نويسنده، نقطه محوري تمامي اين گفتارهاي به حاشيه كشيده شده كه در حال تحميل خود بر متناند، موضوع تنانگي است.
وي درباره كتابش گفت: اين نوشتار به دو بخش تقسيم شده است؛ يك بخش به مفاهيم تئوريك گفتمان و نيز تكنيكهاي گفتمانكاوي انتقادي ميپردازد و بخش ديگر، شامل يافتههاي پژوهش است. در بخش دوم كه حجم عمده كتاب را نيز به خود اختصاص داده، با بررسي نشريات طيفهاي مختلف فكري چهار الگوي كلامي استخراج شده اند.
راوش الگوهاي حقوقي، الگوهاي ايدئولوژيك، الگوهاي شناخت و الگوهاي جنسي را عنوان اين چهار الگو معرفي كرد و گفت: منظومههاي كلامي كه هر يك از اين الگوها را تقويت ميكنند، به واسطه انتخاب گزارههاي جدي يا متون قابل استناد به هر الگو بررسي شدهاند. مقصود از گزارههاي جدي در اين كتاب چنانچه فوكو در بحث دستيابي به سامانههاي دانايي به آنها اشاره دارد، كنشهاي كلامي يا صورتبنديهاي گفتمانياند كه مراجع احكام تلقي ميشوند و به عنوان سرچشمههاي توليد حقيقت عمل ميكنند.
نظر شما