کتاب «تاثير قرآن در پيدايش و پيشرفت علوم ادبي» به قلم دكتر عليمحمد ميرجليلي از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد._
مسلمانان به قرآن، تنها به عنوان كتابي مقدس كه قرائت آن داراي ثواب است نمينگريستند، بلكه آن را قانون زندگي در جنبههاي مختلف حيات و چشمهاي جوشان كه آبش فروكش نميكند و درختي كه ميوهاش پايان نميپذيرد، ميدانستند. از اينرو تلاش براي فهم قرآن و استنطاق آن با هدف كاربرد در زندگي از همان صدر اسلام آغاز شد. فهم قرآن نيز بستگي شديدي به شناخت ساختار زبان عربي و فهم معناي واژهها و جملهها داشت. از طرف ديگر با فتح برخي كشورهاي مجاور چون: ايران و روم و پيشرفت جغرافيايي مناطق اسلامي و ورود غير عرب به ميان مسلمانان عرب، زبان عربي، تهديد و دستخوش تحريف شد. اين انحراف بسي خطرناك بود، زيرا امكان برداشتهاي غلط از قرآن را در پي داشت.
بر اساس مطالب كتاب، حس ديني مسلمانان عرب، مبني بر صيانت از قرآن و نيز زبان خود (عربي) و رغبت مسلمانان غير عرب در تعلم لغت عربي به قصد فهم قرآن و احتجاج بر قرائتهاي قرآني و اثبات اعجاز بياني قرآن از مهمترين عوامل شكلگيري مباحث ادبي اعم از صرف، نحو، لغت و بلاغت است. پيش از اسلام و پيدايي علوم عربيت و كتب ادبي، اعراب طبق ذوق عربي خود، قواعد زبان را به كار ميبردند، ولي استخراج قواعد ادبي و تبيين آنها، بعد از نزول قرآن، توسط اديبان قرآنشناس صورت گرفت.
نتايج تحقيق نشان ميدهد كه علم صرف و نحو حدود نيمه قرن اول هجري در زماني كه نياز به فراگيري زبان عربي احساس ميشد، پديدار شد. مسلمانان به فراگيري قرآن كريم با قرائتهاي مختلف روي آوردند و احتجاج بر قرائات مطرح شد. در آغاز، مباحث نحوي بيشتر جنبه شنيداري داشت تا در قرن دوم با تدوين «الكتاب» به دست سيبويه، به صورت قوانين مكتوب و جامع و مانع با استشهاد به قرآن پيدايي گرفت.
بر اساس پژوهشهاي انجام شده، علم قرائت قرآن از عصر پيامبر(ص) تا مدتها به صورت شفاهي از استاد به شاگرد منتقل ميشد تا سرانجام در قرن سوم توسط ابوبكر احمدبن مجاهد و تدوين كتاب «القرائاتالسبع» به صورت علم مدون درآمد.
علم لغت عرب، نخست با استشهاد به آيات قرآن و اشعار شاعران به منظور فهم آيات قرآني پديدار شد و سرانجام در قرن دوم توسط خليلبن احمد فراهيدي، مدون گرديد.
پس از نزول قرآن و دقت مسلمانان در فهم آيات آن و براي اثبات اعجاز كلام الهي، به تدريج بحثهاي بلاغي از مسائل كوچك و پراكنده آغاز شد. تدوين بلاغت در قرن سوم به دست عبداللهبن معتز پايهگذاري شد و طي چند قرن، رشد خود را در راه خدمت به فهم قرآن و اثبات اعجاز آن ادامه داد تا آن كه در قرن پنجم توسط عبدالقاهر جرجاني به صورت يك علم مشخص با قواعد خاص نمودار شد.
بنابراين هدف از تاسيس علوم عربيت، خدمت به قرآن كريم به منظور صحت قرائت و فهم معناي آيات الهي و اثبات اعجاز قرآن و نيز حفظ زبان آن يعني زبان عربي بوده است. مسلمانان سزاوارترين علوم را همانا شناخت كلام خداوند ميدانستند، از اينرو كتابهاي ادبي را با هدف خدمت به قرآن شريف، تدوين كردند و اين منابع را با استشهاد به آيات قرآني و نيز احاديث نبوي مزين ساختند.
معناي لغوي و اصطلاحي قرآن
الف) معناي لغوي قرآن: بحث درباره معناي لغوي قرآن از همان قرنهاي آغازين اسلام مطرح بوده است. طبري از قرآنشناسان اوليه (224-310 قمري) در اين باره گفته است: «مفسران در تاويل قرآن با هم اختلاف دارند.» مقصود طبري از تاويل، معناي لغوي است. از اينرو بعد از آن آورده است كه: از عبداللهبن عباس روايت شده است كه تاويل آن از تلاوت و قرائت ميباشد. قرآن مصدر از فعل «قراتالقرآن» است همان طور كه واژه «خسران» مصدر از «خسرت»، و غفران مصدر از «غفرالله لك» كفران مصدر از «كفرتك» ميباشد.
دومين معناي لغوي كه براي واژه قرآن در منابع مطرح شده، مصدر به معناي جمع كردن و ضميمه كردن است. ابوعبيد احمدبن محمد هروي (401 قمري) و راغب اصفهاني (حدود 425 قمري) قرآن را به اين معنا گرفتهاند.
ابنمنظور اين معنا را نيز ذكر كرده و گفته است: از آن جا كه كتاب الهي سوَر را دربردارد و آنها را در كنار هم قرار ميدهد به آن قرآن ميگويند. ابوعبيده معمربن مثني (209 قمري) نيز قرآن را به معناي جمع كردن گرفته و آيه سوره قيامت را شاهد بر آن دانسته است كه ميفرمايد: «ان علينا جمعه و قرآنه» و ازهري نيز اين معنا را از ابواسحاق ابراهيم زجاج (311 قمري) نقل كرده و گفته است كه: قطرب (206 قمري) آن را نظر اكثر علما دانسته است. طبري نيز معناي دوم را از قتاده نقل كرده است.
سومين معناي قرآن در لغت، عبارت از لفظ و القا ميباشد و به عبارت ديگر، به زبان آوردن و از دهان بيرون فرستادن كلمات. اين نظر را به «قطرب» نسبت دادهاند و ازهري گفته كه: ممكن است جمله «قراتالقرآن» به معناي «لفظت به مجموعا اي القيته» باشد. بنابر اين قرآن مصدر به معناي اسم مفعول (= مقروء) ميباشد. طبري معناي اول و دوم را نقل كرده و هردو را صحيح دانسته و اولي را كه با نظر ابنعباس موافق است ترجيح داده ولي معناي سوم را مطرح نكرده است. ابنعطيه نيز معناي اول را ترجيح داده است. بنابر آن چه گذشت، واژه قرآن مهموز است، زيرا از ريشه «قرء» ميباشد.
ب) معناي اصطلاحي قرآن: قرآن عبارت است از كلام خداوند كه از طريق وحي بر پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) نازل و در مصاحف و دفاتر جمعآوري شد و به صورت متواتر به ما رسيده است. اين كتاب، معجزه آن حضرت است كه به آن تحدي كرده و در سراسر دنيا شناخته شده است.
تناسب معناي لغوي قرآن با معناي اصطلاحي آن روشن است، زيرا كتابي است كه قرائت ميشود پس با معناي اول و سوم تناسب دارد. از طرف ديگر، اين كتاب سورهها و آيات فراواني را جمع كرده و در خود جاي داده، لذا با معناي دوم نيز متناسب است.
علوم ادبي
علوم ادبي يا علوم عربيت بر علم صرف، نحو، لغت و بلاغت، اطلاق ميشود. در اين تحقيق، نقش قرآن در پيدايي و پيشرفت اين علوم بررسي ميشود.
فصل نخست كتاب حاضر به نقش قرآن در پيدايش و پيشرفت علم صرف و نحو ميپردازد و چون علم صرف همواره در كنار علم نحو بوده و به ويژه در منابع نخستين، همواره مباحث صرفي در كنار مباحث نحوي مطرح شده، اين اثر هم اين دو علم را در يك فصل در كنار هم آورده است. فصل دوم كتاب، نقش قرآن در پيدايي و پيشرفت علم لغت را بررسي ميكند. و فصل سوم كتاب، به نقش قرآن در پيدايش و پيشرفت علم بلاغت ميپردازد.
اين كتاب در سه فصل سامان يافته است. نقش قرآن در پيدايي و پيشرفت علم صرف و نحو، نقش قرآن در پيدايي و پيشرفت علم لغت، و نقش قرآن در پيدايي و پيشرفت علم بلاغت، عناوين سهگانه فصول اين اثرند.
در انتهاي اين كتاب، نمايهاي از آيات، اعلام و موضوعات نيز درج شده است.
چاپ دوم كتاب «تاثير قرآن در پيدايش و پيشرفت علوم ادبي» در شمارگان 1000 نسخه، 412 صفحه و بهاي 70000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما