یکشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۷
داستان بخوانيم/ لالايی برای دختر مرده

«لالايي براي دختر مرده» عنوان كتابي از «حميدرضا شاه‌آبادي» است كه نشر افق آن را منتشر كرده است. اين كتاب تا كنون برگزيده‌ي چند جشنوره‌ي ادبي بوده است و ما مي‌خواهيم فصلي از آن را برايتان بياوريم.

ايبنا نوجوان ـ
واقعيت آن است كه وقتي حدود هفت سال قبل آگهي پيش‌فروش آپارتمان‌هاي مجتمع ارغوان در روزنامه‌ها چاپ شد، مردم زيادي براي خريد آن‌ها اسم‌نويسي كردند. 

مردمي كه بيش‌ترشان را خانواده‌هايي تشكيل مي‌دادند كه توان خريد خانه‌هاي گران‌قيمت تهران را نداشتند و شرايط پيش‌فروش آپارتمان‌هاي ارغوان براي‌شان قابل قبول بود؛ خصوصاً به خاطر وام بانكي طولاني‌ مدتي كه داشت. كار ساخت آپارتمان‌ها هم خيلي خوب و به‌سرعت پيش مي‌‌رفت و آن‌هايي كه پول به حساب شركت سازنده ريخته بودند، از پيشرفت كار رضايت داشتند. اما يك حادثه‌ي پيش‌بيني نشده همه‌ي برنامه‌ها را به هم زد.
 
آن اتفاق چيزي نبود جز مرگ مهندس ارغوان، صاحب اصلي شركت و تمام مجتمع ارغوان. يك سالي از شروع ساخت آپارتمان‌ها مي‌گذشت كه در يك روز گرم تابستاني مهندس محسن ارغوان از داربست طبقه‌ي پنجم بلوك سيزدهم به پايين سقوط كرد و مُرد. 

كارگران ساختمان گفته بودند كه مهندس روي تخته‌ي داربست پريده تا استحكام آن را امتحان كند و خب، داربست محكم نبوده و شكسته است!
 
با مرگ مهندس ارغوان كار ساخت مجتمع نيمه‌كاره ماند. او مالك تمام شركت بود و بعد از مرگش قبل از هر كار ديگري بايد تكليف اموال او روشن مي‌شد. و اين يعني چند سال گرفتاري قانوني و درگيري‌ بين وارثان مهندس كه هرچند وقت يك بار يكي دوتاشان با هم مي‌آمدند توي مجتمع و به همه چيز سركشي مي‌كردند و مي‌رفتند.
 
وقتي خبر مرگ مهندس به گوش خريداران آپارتمان‌ها رسيد همگي به دفتر فروش شركت هجوم بردند تا وضع خودشان را روشن كنند. بعد از رفت ‌و آمدهاي بسيار قرار شد كساني كه آپارتمان‌‌شان آماده شده يا نزديك آماده شدن است، آن را تحويل بگيرند. اين شد كه در زماني كوتاه حدود هشتاد خانواده كه آپارتمان‌شان تقريباً آماده شده بود به مجتمع آمدند و دست به كار تمام كردن ساخت خانه‌هاي خودشان شدند. و بعد از آن اسباب‌كشي‌ها شروع شد. اما مشكلات زياد بود. هنوز آب لوله‌كشي نداشتند قرار شد آب را با تانكر به در خانه‌ها بياورند. سيم‌كشي برق كامل نبود. كابل‌هاي آمده تا مجتمع كشش برق تمام خانه‌ها را نداشتند. به همين خاطر طي يك روز بارها برق قطع مي‌شد. موتورخانه‌ي شوفاژ هم آماده نبود، اما خوش‌بختانه تا زمستان چند ماهي مانده بود و مي‌توانستند آن را كامل كنند. 

به اين ترتيب ساكنان شهرك ارغوان زندگي خود را در بلوك‌هاي نيمه‌ساز آن شروع كردند و رفته رفته در آن پا گرفتند. مدتي بعد چندتايي مغازه در شهرك باز شد مغازه‌هايي كه تقريباً همه چيز مي‌فروختند؛ از ميوه و خواربار گرفته تا لباس و دارو و لوازم‌التحرير. يك سال بعد با پي‌گيري اهالي دو مدرسه‌ي ابتدايي دخترانه و پسرانه در ساختمان‌هايي كه هنوز كامل نشده بودند تشكيل شد.
 
شاگردان اين مدرسه‌ها، هم از ساكنان شهرك ارغوان بودند و هم ساكنان شهرك بنفشه كه چند كيلومتر بالاتر از ارغوان ساخته شده بود. استقبال مردم از اين مدرسه‌ها و كمك‌هايشان به آن‌ها باعث شد كه سال بعد يك مدرسه‌ي راهنمايي ـ دبيرستان دخترانه هم راه بيفتد. 

پسرها به مدرسه‌ي مشابهي مي‌رفتند كه در شهرك بنفشه ساخته شده بود. معلم‌هاي مدرسه‌ي دخترانه از تهران مي‌آمدند. صبح به صبح سرويس آموزش و پرورش منطقه آن‌ها را به مدرسه مي‌رساند و ساعت دو بعدازظهر برمي‌گرداند. و البته هميشه كارها اين‌طور منظم نبود. كافي بود برفي يا باراني ببارد و همه‌چيز به هم بريزد. سرويسي كه صبح ساعت هشت آمده بود ساعت سه و نيم هم برنمي‌گشت و آن‌وقت بود كه معلم‌هاي زن دلواپس بچه‌ها و شوهرهاي‌شان مي‌شدند كه در خانه تنها مانده بودند. گاهي هم برعكس مي‌شد و معلم‌هايي كه بايد ساعت هشت برسند تا ساعت ده هم پيداي‌شان نمي‌شد. 

بزرگ‌ترين ويژگي شهرك ارغوان سكوت آن بود. آن‌جا نه صداي بوق ماشين بود و نه سر و صداي موتورسيكلت. گاهي تنها صداي باد بود كه در ميان ساختمان‌هاي نيمه‌ساز مي‌پيچيد و مثل زوزه يا سوت در گوش مي‌نشست. شب‌هايي كه برق قطع مي‌شد صداي پارس دسته‌جمعي و زوزه‌ي سگ‌ها تنها صدايي بود كه به گوش مي‌رسيد و گاهي كسي كه داد مي‌كشيد و معلوم نبود چه مي‌گويد و چه كسي را صدا مي‌زند. 

فضاي شهرك ارغوان با ساختمان‌هاي نيمه‌ساز و خالي‌اش، با خاطره‌ي سقوط مرگ‌بار سازنده‌اش از طبقه‌ي پنجم بلوك سيزدهم و با سكوت سنگيني كه هميشه در آن جريان داشت وهم‌آور بود. 

وقتي حدود 450 نفر در محلي كه براي زندگي 3000 نفر طراحي شده زندگي مي‌كنند آن‌قدر فضاي خالي وجود دارد كه بتواند همه‌ي اهل محل را خيالاتي كند. شايد به همين خاطر بود كه وقتي زهره يكي از دخترهاي كلاس دوم دبيرستان شهرك ارغوان آن چه را كه مي‌ديد براي ديگران شرح داد، همه گفتند كه او خيالاتي شده و هيچ كسي حرفش را باور نكرد. 

زهره اين حرف را اولين‌بار و به نزديك‌ترين دوستش مينا گفت و بعد از آن ديگران هم يكي‌يكي از ماجرا باخبر شدند. و بالاخره خبر در تمام شهرك پيچيد. زهره مي‌گفت دختري را مي‌شناسد كه موهايي خاكستري دارد، دست‌هايش از آرنج به پايين سوخته و از همه مهم‌تر صد سال پيش مرده است!

كتاب «لالايي براي دختر مرده» براي نخستين بار در سال 87 منتشر شد و سال 88 به چاپ دوم رسيد كه در 156 صفحه و با قيمت 2200 تومان در بازار كتاب موجود است.

اين كتاب برگزيده‌ي كتاب سال جشنواره‌ي غني‌پور 1387، كتاب برگزيده‌ي جشنواره‌ي كتاب برتر 1388 و برنده‌ي لوح تقدير شوراي كتاب كودك در سال 1387 شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها