حسین تولایی به مناسبت روز شعر و ادب فارسی:
شعرهای کتابهای درسی بچهها را به سوی کتابهای شعر کودک و نوجوان سوق نمیدهد
حسین تولایی معتقد است که ما نتوانستهایم در کتابهای درسی تعریف درستی از شعر ارائه دهیم و لذت شعرخواندن را به بچهها بچشانیم، کودکان فکر میکنند شعر صرفا متنی است که نیاز به معنی کردن دارد و بهدرد تست زدن در کنکور میخورد.
میزان استقبال بچهها از کتابهای شعر کودک و نوجوان را چگونه ارزیابی میکنید؟
میزان استقبال بچهها از کتابهای شعر کودک و نوجوان خوب است. درواقع درک و دریافت بچهها از شعر کودک و نوجوان نسبت به سالهای گذشته بالا رفته و آنها هر شعری را نمیپسندند و سلیقهشان به سوی فرهیختگی رفته و با شعرهای دم دستی ارتباط برقرار نمیکنند و در زمینه شعر خوراک خوب میخواهند. و این اتفاق خوبی است که این سالها در حوزه شعر کودک و نوجوان افتاده با وجود همه مشکلاتی که در چاپ و توزیع کتابهای کودک و نوجوان وجود دارد. سلیقه بچهها بالا رفته و شعرهای باکیفیت را میپسندند و شعرهایی که ارزش ادبی بالایی نداشته باشد را پس میزنند.
با توجه به اینکه میزان عرضه و تقاضا در بازار تعیین کننده است، بنابراین اگر میزان استقبال نسبت به شعر کودک و نوجوان بالاست، پس چرا میزان انتشار و عرضه این آثار کم است؟
تولید شعر کودک و نوجوان کم نیست و تولید اثر از سوی شاعران اتفاق میافتد و اگر از نظر کمی هم نگاه کنیم تعداد افرادی که در دهه اخیر در این حوزه کار میکنند خیلی بیشتر از دهههای گذشته است. به همین نسبت هم کیفیت شعرها بالا رفته و شاعران جوانی وارد میدان شدهاند که اگرچه ممکن است خیلی معروف نباشند اما واقعا شعرهای با ارزش ادبی بالا دارند. اما مشکل برمیگردد به انتشار و توزیع کتابها. همین امروز، کتابی در حوزه شعر کودک و نوجوان دیدم که علیرغم اینکه کیفیت اشعار خوب بود و از سوی ناشر معتبری هم منتشر شده بود اما تیراژ آن صد نسخه بود، این صد نسخه چگونه باید توزیع شود که به دست همه مخاطبانش برسد؟
آیا این مساله حاکی از این است که ناشران معتقدند شعر کودک و نوجوان در بازار با استقبال روبهرو نمیشود، که رغبتی به انتشارش با تیراژ قابل قبول ندارند؟
اکثر ناشران نظرشان این است که شعر کودک و نوجوان مخصوصا شعر نوجوان مخاطب ندارد اما مساله اصلی این است که توزیع خوبی نداریم. یعنی بااینکه ناشر سرمایهگذاری کرده و کتاب شعری را چاپ کرده اما چون حلقه معیوبی در بخش توزیع کتاب داریم، به مشکل برمیخوریم. درحال حاضر چقدر کتابخانههای تخصصی مناسب برای دانشآموزان در کتابخانههای مدارس وجود دارد؟ ما سالهاست که در حوزه عرضه کتابهای مناسب برای کودکان در کتابخانههای مدارس مشکل داریم. به همین ترتیب چقدر کتابفروشیهای مناسب کودک و نوجوان در سطح کشور داریم؟ بنابراین اگر این کتابها در مدارس یا کتافروشیهای کودک و نوجوان عرضه نشود، کجا باید توزیع شود؟
کتابهای رمان و داستان و مجموعههای مختلف در حوزه کودک و نوجوان هم از سوی همین سیستم توزیع کتاب، عرضه میشوند و به دست مخاطبان هم میرسند؛ این دوگانگی از کجا نشات میگیرد؟
البته این کتابها هم توزیع خوبی ندارند نسبت به اینکه تعداد عناوین و تیراژ بالایی دارند. طبق آماری که دبیرخانه جایزه قلم زرین مدتی قبل منتشر کرد، تعداد کتابهای داستانی منتشر شده در حوزه کودک و نوجوان در سال 1398 بیش از دو هزار عنوان بوده درحالیکه تعداد کتابهای منتشر شده در حوزه کودک و نوجوان حدود 600 عنوان بوده یعنی تقریبا چهار برابر شعر، داستان و رمان منتشر شده و امکان اینکه در همین سیستم توزیع، در اختیار مخاطبان قرار بگیرد هم به همین نسبت افزایش مییابد.
یعنی میزان دسترسی مخاطبان به قصه و داستان و استقبالشان بیشتر است؟
متاسفانه قصه و داستان برای بچهها و خانوادههایشان آشناتر از شعر است. جدا از مشکل توزیع، ما در کتابهای درسیمان تعریف درستی از شعر برای کودکان و نوجوانان ارائه نکردیم. ضربه بزرگی که در طول سالیان، به شعر کودک و نوجوان وارد شده، این است که لذت شعرخواندن و درک آن را به بچهها نیاموختهایم و آنها تجربه لذت بردن از شعر را به عنوان شاخهای از هنر ندارند. درحالیکه ذهنشان با داستان آشناست. از دوره کودکی که پدر و مادرها برای بچهها قصه میگویند، ذهن بچهها با ساختار قصه و داستان آشناست. اما خیلی کم پیش میآید که ما در دوره کودکی برای بچهها شعر بخوانیم. و این کودک بعدا هم که وارد مدرسه میشود با لذت شعرخواندن آشنا نمیشود. چون شعرهایی که در کتابهای درسی استفاده میشود، شعرهای سخت و گاه پیچیدهای است که باید معلم آن شعرها را برای بچهها معنی کند. چیزی که اساسا غلط است. و درنتیجه بچه فکر میکند شعر چیزی است که یک نفر باید آن را برایش معنی کند. اما همان کودک وقتی داستان میخواند کسی برایش معنی نمیکند. ما داریم ظاهر پیچیدهای از شعر ارائه میدهیم که برای کودک قابل فهم نیست و کمکم که کودک از دبستان وارد دبیرستان میشود، صرفا شعرهای کتاب درسی را میخواند تا بتواند در کنکور پاسخگوی سوالات باشد. و فکر میکند شعر فقط به درد تست زدن میخورد و در طول 12 سالی که در مدرسه است لذت شعرخواندن را نمیچشد و لذت هنر و ادبیات را در حوزه شعر تجربه نکرده و صرفا آن را وسیله آموزشی و ابزار یادگیری تلقی میکند نه شاخهای از ادب و هنر.
منظورتان شعرهایی است که از شاعران کهن در کتابهای درسی ارائه شده است؟
هرچند که در سالهای اخیر روند بهتر شده و شعرها با زبان سادهتری استفاده شده اما میبینیم یکسری از شعرهای سخت و پیچیده از ادبیات کهن و ادبیات تعلیمی را در کتابهای درسی میگذارند، یک کودک 10 ساله دلیلی ندارد شعرهایی از نظامی و فردوسی و سعدی بخواند او باید ابتدا شعرهایی از مصطفی رحماندوست، ناصر کشاورز، بیوک ملکی، جعفر ابراهیمی یا حتی شعر شاعران جوانتر را بخواند بعد بیاید وارد ادبیات کهن شود. اما ما در مدارس برعکس عمل میکنیم؛ اول از ادبیات کهن که به زبان امروز نیست، استفاده میکنیم آنهم سختترین و پیچیدهترین شعرهای کهن. اینها ذهن کودک را با شعر آشنا نمیکنند و به همین دلیل خیلی از بچهها نمیدانند شعر چیست، فکر میکنند شعر متنی است که نیاز به معنی کردن دارد و صرفا برای تست زدن در کنکور است و اگر بخواهیم از بچههایی که در کنکور، تست ادبیات را 90 یا 100 درصد زدهاند، بخواهیم چند دقیقه راجع به فلان شعر حافظ یا سعدی برایمان حرف بزند، نمیتواند اینکار را انجام دهد و نهایتا معنای کلمات شعر را به ما میگوید. براین اساس شعرهای کتابهای درسی بچهها را به سوی کتابهای شعر کودک و نوجوان سوق نمیدهد چون لذت خواندن را تجربه نکردهاند و بیشتر نگاه ابزاری به شعر دارند. ولی درباره داستان اینگونه نیست. حتی اگر به بچهها خواندن کتابهای داستان را توصیه هم نکنید چون ذهنشان با ساختار داستان آشناست و نیازی به معنا کردن ندارد خواهناخواه گرایش بیشتری به سویش دارند.
نظر شما