شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۸
«پسر کاملا جدید» چالشی بزرگ برای بچه‌های معمولی مدرسه!

رمان نوجوان «پسر کاملا جدید» نوشته دیوید آلموند داستانی درباره ماجراهای مدرسه است با حضور یک شاگرد کاملا جدید که نمی‌دانیم انسان است یا نیست!

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مدرسه ماجراهای خاص خودش را دارد. یک مدرسه می‌تواند هاگوارتز شود و یکی دیگر مدرسه معمولی خودمان در شهری معمولی؛ اما هر مدرسه حتما ماجراهای خاص خود را دارد که باعث تجربه متفاوت و متنوع دانش‌آموزان دنیا می‌شود.
تجربه‌ای که دانش‌آموز ایرانی در مدرسه کسب می‌کند با تجربه دانش‌آموز هلندی یا اهل کره جنوبی فرق خواهد کرد؛ اما با وجود این تفاوت‌ها، یک نقطه مشترک بزرگ وجود دارد بین همه مدرسه‌های جهان؛ اینکه ماجراهایشان جذاب، تعریف‌کردنی و خواندنی است.
ما می‌خواهیم روزهای شنبه به سراغ «کتاب و مدرسه» برویم و از این ماجراها پرده برداریم. پیشنهاد مطالعه امروز ما داستانی به قلم دیوید آلموند است با حال‌وهوای مدرسه و دانش‌آموزان و یک شاگرد کاملا جدید!

اگر بفهمید شاگرد جدیدی که همین‌ چند روز پیش روی نیمکت کلاس نشسته بود، الان تکه‌تکه‌شده توی یک چمدان بزرگ است چه احساسی پیدا می‌کنید؟! چشمان‌تان گرد شده و از وحشت به خودتان می‌لرزید؟ نترسید! نه، این یک داستان جنایی یا ترسناک نیست! فقط پای یک «پسر کاملاٌ جدید» در میان است که درواقع اصلاً انسان نیست. گیج شده‌اید؟ شاید بهتر باشد ماجرا را از ابتدا برای‌ شما توضیح دهیم.
 
اواسط سال تحصیلی است و همان‌طور که سر کلاس نشسته‌اید، شاگرد جدیدی از در وارد می‌شود. شاید حتی کنار دست شما بنشیند و تا آخر آن روز کلی هم با یکدیگر دوست شوید؛ تا جایی که ناهار را با هم بخورید و بخواهی از خوراکی‌هایت به او بدهی. این اتفاقی است که برای بچه‌های زیادی در مدرسه رخ می‌دهد؛ اما این بار در داستان «پسر کاملا جدید» ماجرا با همیشه فرق دارد؛ چون دو نفر آدم‌بزرگ همراه شاگرد جدید هستند و هر جا که می‌رود او را دنبال می‌کنند.
یکی از آنها دفترچه‌ای همراهش دارد و هرچند دقیقه یک بار نکات تازه‌ای را در آن می‌نویسد. آخر آن روز هم بچه‌ها می‌بینند که جورج، این شاگرد جدید را می‌گذارند توی ماشین سیاه بزرگی و از مدرسه خارج می‌کنند. همه‌چیز به‌طرز غریبی مشکوک به نظر می‌آید. بچه‌ها، نکند این چند نفر جورج را دزدیده باشند یا اینکه ... وااای ... نکند جورج یک پسر آهنی باشد؟!
حالا بچه‌های معمولی این مدرسه‌ معمولی احساس می‌کردند که یک پای ماجرا می‌لنگد؛ چرا در تمام مدت روز، چند نفر باید مراقب جورج می‌بودند؟! یا چرا جورج بعضی جملات را مدام تکرار می‌کرد؟ بعد از روی دادن اتفاقات بسیار، در روز پایانی مدرسه، قرار شد پرده از این ماجرا برداشته شود. برای همین چمدانی به مدرسه آورده شد و بعد از باز شدن دَرِ آن، بچه‌ها در کمال تعجب با چیزی مواجه شدند که حتی تصورش را هم نمی‌کردند؛ بدن از هم جداشده‌ جورج داخل چمدان چیده شده بود!
بله، جورج یک پسر کاملاً جدید بود! یک ربات پیشرفته که حالا باید دوباره به شرکت ربات‌سازی برمی‌گشت تا پیشرفته‌تر شود؛ اما بیلی، لوئیس، ماکسی و دنیل که از این اوضاع اصلاً راضی نبودند، جورج را دزدیدند (و به عبارتی او را نجات دادند)؛ زیرا می‌خواستند همچنان با او دوست بمانند!
 
رمان «پسر کاملاً جدید» را دیوید آلموند، نویسنده‌ محبوب کودکان و نوجوانان نوشته است. او در این داستان، معمولی بودن را ستایش می‌کند و ترجیح می‌دهد که همچنان بچه‌های معمولی قهرمان داستانش باشند تا ابرربات‌هایی که در آینده می‌توانند جهان را تصرف کنند. این داستان ماجرای دوستی و دوست داشتن از جنسی تازه است. پسرک آهنین داستان باهوش است؛ اما دوست داشتن و دوست داشته شدن را بلد نیست، عواطف را درک نمی‌کند و از چشیدن لذت‌ها، حتی خوردن و آشامیدن بی‌بهره است!
شاید آلموند هنگام نوشتن این رمان نیم‌نگاهی به کودکانی داشته که والدینی بسیار سخت‌گیر دارند که از سنین کودکی آنها را از دنیای کودکانه جدا کرده، لذت‌ها را بر آنان حرام می‌کنند و فقط و فقط از آنها توقع دارند کارهای تکراری انجام دهند و در عین حال، باهوش و بااستعداد باشند.
همان‌طور که در صفحات ابتدایی داستان، بیلی از خودش می‌پرسد: «خیلی عجیب است. چرا هر صبح همین کارها را می‌کنیم؟ چرا دسته‌جمعی وارد مدرسه می‌شویم، در صف می‌ایستیم، به همان چیزهای تکراری گوش می‌کنیم، همان سرودها را می‌خوانیم... و با چهارتا معلم حرف می‌زنیم؟ چرا هیچ‌کس نمی‌فهمد چقدر این‌ها عجیب است؟ چرا رفتار همه مثل ربات است؟»
 در این کتاب، دیوید آلموند با کمک قهرمانان کوچک اما دانا و پرعاطفه داستانش، طعم زندگی کردن و لذت بردن را به رباتی بی‌احساس می‌چشاند و در این خلال، گویی لذت بردن را دوباره به خود آنان یادآور می‌شود. شاید آلموند در این داستان خطاب به نوجوانان و حتی بزرگترها می‌گوید: «دوست داشتن حتی دل آهنین یک ربات را هم نرم می‌کند و لبخند را به چهره‌اش هدیه خواهد داد؛ پس لطفاً معمولی بمان و دوست‌ داشتن را از یاد مبر!»
 
برشی از متن کتاب:
«آن شب در کمد را باز نمی‌کنم. می‌خواهم فراموش کنم چه چیزی داخل آن است. به‌کلی از توان من خارج است؛ به‌کلی زود است. بالش را روی سرم می‌گذارم. به خودم می‌گویم: «دیگر فکر نکن. دیگر به یاد نیاور.» ولی نمی‌توانم.
 
انتشارات ایران‌بان کتاب «پسر کاملا جدید» نوشته دیوید آلموند با ترجمه شهلا انتظاریان را در ۲۸۸ صفحه و به بهای ۷۴ هزار تومان منتشر کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها