هاشم آقاجری در نشست «مشروطیت، ما و اکنون» گفت: کسروی در تاریخنگاری مشروطه تلاش کرده که صدای فرودستان باشد. در مقابل ابراهیم توفیق معتقد است: محقق برای نوشتن تاریخ اجتماعی مشروطه باید جامعه 150 سال گذشته ایران را از زیربار تفسیرهای نخبهگرایانه بیرون بکشد.
مدفون شدن مشروطه زیر بار روایتهای نخبهگرایانه
توفیق با طرح این پرسش که در مشروطه چه مسائلی وجود دارد که به امروز ما مرتبط است؟ گفت: در واقع باید گفت واقعه مشروطه، آنطوری که اتفاق افتاده، خارج از دسترس ماست و همواره موضوع تمثیل و تفسیر بوده و روایتهایی که از آن میشود، در حقیقت نوعی منفعت در آن بوده و یا علائقی در آن نهفته است. بنابراین وقتی که فردی از تاریخ مشروطه مینویسد، یک خط سیر مشخص را دنبال میکند. همانطور وقتی که افسانه نجمآبادی مینویسد یک خط مشخص را دنبال میکند. در این میان میتوان ردیابی کرد که در این روایتها چه تفاوتی وجود دارد؟
وی افزود: من هم در بیان جریان مشروطه بازخوانی که از بازخوانی روایتها ارائه کردم، قصدی داشتم و قصدم این بود که بگویم وضعیت امروز ما نسبتی دارد با اینکه چگونه مشروطه را میخوانیم؟ در واقع در این خوانش تمام تاریخ 150 ساله گذشته را فرو میکاهیم و یا به دعوای نخبگان ارتقاء بدهیم؛ نخبگان اصلاحطلب، انقلابی، محافظهکار و استبدادی. در این میان یک چیز مغفول میماند، جماعتی که پایین هستند! چگونه این جماعت مغفول میماند؟ یا به ابژه بازنمایی من محقق تبدیل میشوند که یا دوستشان دارم و آنها را به شکل رمانتیک بیان میکنم و یا لحظهای از آنها بدم میآید و خلقیات آنها را برجسته میکنم که دروغگو هستند و ....
این جامعهشناس ادامه داد: به یک معنا هرگز این جماعت پایینی در وضعیتی قرار نمیگیرند که امکان سخن گفتن پیدا کنند. حال یک گرایشی وجود دارد که اگر دقت کنید در تاریخنگاری 20، 30 سال گذشته مشروطه کمتر در دانشگاه و کشور ما بروز پیدا کرده و اگر هم در دانشگاه ما اتفاق میافتد، بیشتر به صورت پایاننامهها هستند و نه به صورت پژوهشهایی که واقعا سازمان یافته باشند. این پژوهشها بیشتر در آمریکای شمالی و به مقدار کمی در اروپا صورت میگیرد. در این پژوهشها تلاش میشود که یک تاریخ اجتماعی از دوران معاصر ما بنویسند.
توفیق بیان کرد: در گرایشی که در بعضی از این پژوهشها بازتاب پیدا میکند، تلاشی دیده میشود که سعی میکند تاریخ اجتماعی را تالیف کند. حال باید دید وقتی تاریخ اجتماعی مینویسید، عملا چه اتفاقی میافتد؟ در آغاز یک وجه سلبی دارد که پژوهشگر بلافاصله مجبور است که مرزبندی با تاریخنگاری نخبهگرایانه داشته باشد. در واقع ابژه پژوهش، جامعه 150 سال گذشته ایران را از زیربار تفسیرهای نخبهگرایانه بیرون میکشد. در این میان پژوهشگر با این مساله درگیر است که چگونه در میان صورتبندیهای نخبهگرایانه، مردمان ساخته میشوند؟ در این میان سلسله مراتبی که از مردم ساخته میشود، عدهای به مشروطهخواهان نزدیک هستند و عدهای دور.
تاریخنگاری کسروی از مشروطه و شنیدن صدای توده
آقاجری در ادامه این نشست گفت: ما در این بحث برخی موضوعات را مانند هر تاریخنگاری ناگزیر انتخاب کردیم و برخی مسائل را کنار گذاشتیم، ضمن اینکه تاریخنگاری یک امر انتخابی و گفتمانی است. وقتی قرار است که درباره مشروطه در چارچوب بررسی وضعیت امروز ما با مشروطه سخن بگوییم، مشخص است که بسیاری از بحثها و مسائل خارج از چارچوب قرار میگیرد.
وی افزود: اما اینکه در تاریخ مشروطه فرودستان نیز سخن گفتند؟ به نظرم باید به تاریخ مشروطه کسروی نگاه کرد. وی تاریخ مشروطهای نوشته که در آن تلاش کرده است در این تاریخنگاری صدای فرودستان باشد اما کسروی یک روشنفکر است. وقتی من به عنوان یک روشنفکر از تاریخ مشروطه حرف میزنم پارادوکسهایی که در این پروژه وجود دارد، منجر به یک درگیریها، تضادها و تجربیات نویی میشود که در آنجاست که به نوعی من صدای فرودستان را بازتاب میدهم.
استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: به عبارتی وقتی روشنفکر یا پژوهشگر از رویدادهای سال 88 حرف میزند این محقق است که سخن میگوید و فرودستان را نیز تبدیل به ابژه کرده است؛ ابژهای که محقق به عنوان روشنفکر، ناگزیر وکیل تسخیری آن میشود.
آقاجری بیان کرد: اینکه ما در حال حاضر در واقعیت مشروطه هستیم یا پیشامشروطه و پسامشروطه؟ در این میان باید گفت آیا امکان منطقی برونرفت تاریخی از این وضعیت در چارچوب گفتمان مشروطه وجود دارد یا خیر؟ این پرسش مهمی است. اما اینکه امروز عدهای از مشروطه چه میگویند و چه چیزی را نمیگویند، روشن است. اگر به گذشته نگاه کنید در همان دوران مشروطه هم کسانی بودند که سخنان دیگری میزدند از جمله ناصرالملک.
وی افزود: امروز کسانی وجود دارند که میگویند اصلا مشروطیت یک انحراف در تاریخ ایران بود! یا اینکه میگویند مشروطه آشی بود که سفارتخانه انگلیس برای ایران پخت! و یا اینکه میگویند یک جریان انحرافی غربزده چنین جریانی را رقم زد در حالی که مردم فقط عدالتخانه میخواستند. این بحث از قبل بوده و هنوز هم هست و امروز عدهای هستند که نه تنها با مشروطیت بلکه با جمهوریت هم مخالف هستند.
ساختار ضدمشروطه باعث خروج ارز در کشور
محمد مالجو با اشاره به نحوه تاثیرگذاری توزیع الگو سیاستگذاری مخالفت مشروطه در نظام اقتصادی گفت: اتکا به تجربه ایران در چهار دهه اخیر که مشروطهخواهی را پشت سر گذاشته در اقتصاد ایران سه بحران کلیدی وجود دارد که میتواند با نوع نگاه مشروطهخواهی گره بخورد تولید ارزش، تحقق ارزش و انباشت مجدد.
وی افزود: در الگوی بدون مشروطه و جمهوریخواه نوع خاصی از توزیع قدرت در عرصه سیاسی به وجود میآید که در حوزه تولید و ارزش تاثیرگذار است؛ یعنی باعث میشود بودجهها در جایی هزینه شود که تولید کالا و خدمات به صورت غیرمولد شکل میگیرد و منابع اقتصادی به سمت یک تولید غیرمولد پیش میرود در بخش دولتی تحلیل مطالبات اقلیت حکومتکنندگان و اکثریت حکومتشوندگان در حوزههای اجتماعی و شهروندی باعث میشود شکاف بین دولت و ملت به وجود بیاید و هرچه این شکاف بیشتر شود تولید نامولد افزایش پیدا میکند. در بخش خصوصی نیز چون در تولید بازگشت سرمایه طولانی و سود کم است، شهروندان براساس وقوف خود میخواهند داراییشان را در حوزهای اختصاص دهند که ریسک کمتری دارند و تولید نامولد میآورند.
این اقتصاددان ادامه داد: وقتی نهادهای دولتی و وابسته به قدرت در حوزههایی مثل گمرک، اطلاعات بورس و غیره دست بالا را در اختیار دارند پس به سمت خروج از ارز در کشور میرود یا پدیده قاچاق شکل میگیرد.
مالجو اظهار کرد: در بخش دولتی و نیمه دولتی و سرمایههای کلان این حوزه شاهد هستیم همان بازار فعالیت مولد و فروش نفت نیز به سمت خروج از کشور هدایت میشود و انباشت سرمایه صورت نمیگیرد، چرا که در بخش خصوصی نیز چون امکان رقابت کمتری با نهادهای نزدیک به قدرت در داخل به وجود میآید. یک ساختار ضدمشروطه و ضد جمهوری باعث خروج ارز در کشور میشود در حوزه سرمایه خُرد طبقه متوسط نیز با مهاجرت آنها به رسیدن درجات بالاتری از حقوق شهروندی و اجتماعی شاهد خروج سرمایههای خود از کشور خواهیم بود. حتی خود تکنوکرات و وابستگان دولتی اشان از نسل دوم به بعد خود در خارج از کشور زندگی میکنند چرا که فکر میکنند ذخیره سرمایه بایددر چند محل مختلف اتفاق بیفتد.
وی افزود: در هر سه مورد فوق نه عامل نگاه ضد مشروطه و ضد جمهوریخواه نه عامل اصلی بلکه یکی از دلایل مهم است امروز هم متاسفانه اصلاحطلبی شده تمنا از بالا و وعدههای توخالی از پایین این گرایش سیاسی و اقتصاد باهم در تناقض هستند یعنی حتی قوه مجریه اگر پیروز شود در ساختار اصلی و زیربنایی دستاوردی نخواهد داشت.
نظر شما