کتاب تازه نسیم مرعشی با ظرافتی که غالبا از یک دیدگاه زنانه برمیآید، دلایل ناآرامی بعضی از بچههای یک خانواده و متانت بعضی دیگر در همان خانواده را مرور کرده و قربانی جنگ بودن را در چیزی به جز نقص عضو یا لمس موشکباران و ... تبیین کرده است.
اگر آدمهای کتاب «پاییز ...» کانادا و فرانسه و مهاجرت از دهانشان نمیافتاد، آدمهای «هرس» شیفتهی خرمشهر و آبادانشان هستند و از سفرهای کاری مرد خانهشان به کویت و دبی هم چندان دل خوشی ندارند. اتفاق اصلی داستان در اولین سالهای بعد از پذیرش قطعنامه 598 رخ میدهد و نویسنده به مرور ما را به چند سال قبلتر و چند سال بعدتر از این تاریخ هم روانه میکند. نسیم مرعشی شیوه قطرهچکانی اطلاعات را در کتاب دومش هم حفظ کرده با این تفاوت که یک مهندسی محکم و به وضوح برنامهریزی شده بر ساختار روایت حاکم است. مخاطبِ «هرس»، فصل به فصل، از یک اتفاق با خبر است و ورق ورق جلو میرود تا چگونگی رخ دادن آن را کشف کند؛ در واقع با یک نوع کنجکاویبرانگیزیِ برعکس و ضدِ کلاسیک، روبهروهستیم، برای مثال میدانیم مادر خانواده خانه را ترک کرده اما نمیدانیم چرا، یا میدانیم آنان به آرزوی دیرینشان یعنی پسر داشتن رسیدهاند، چراکه اصلا کتاب با سفری پدر و پسری آغاز میشود اما دلیل پایداری آن آشفتگی خانوادگی را جز با ادامه دادن داستان نمیفهمیم.
هرچند که کاراکترِ کنشگر داستان، نوال(شخصیت زن داستان) است و حتی رسول(همسرش) هم در برابر او خود را فردی شکستخورده و ضعیف میپندارد اما به تعبیر نگارنده، قهرمان این کتاب همان مرد داستان است؛ مردی که همهی کلیشههای ذهنی ما را درباره مردان متعصب و خشکِ جنوبی به هم میریزد و در جای جای روایت، گریه کردنش را میبینیم، به او حق میدهیم و ابدا در ذهنمان خوار و خفیف نمیپنداریمش، زیرا اوست که نتیجهی عینی تلاش نویسنده برای نشان دادنِ پیامدهای غمانگیز جنگ است: امیدواریهایی که زایل شدند، شور زندگی و انرژیهای سازندگی و خلاقیت که رنگ باختند و رمقهایی که لا به لای دشواریهای سهمگینِ زیست در یک شهر جنگزده، از بین رفتند. رسول درست شبیه همان بسیجیهای مخلص و واقعیست که برای جریان دادنِ دوبارهی زندگی از جانشان مایه میگذاشتند و در جهاد سازندگی و عملیات بازسازی مناطق جنگزده شرکت میکردند ولی نشد که تلاششان ثمر بدهد، نشان به آن نشان که قدیمیهای خرمشهر معتقدند این شهر در دهه 90 خورشیدی هم هنوز آن شهرِ قبل از شهریور 59 نشده است. نسیم مرعشی موفق شده یک روایت عاری از جانبداری را از قهرمان داستانش پیش روی مخاطب بگذارد؛ مردی که همآهنگ با روح تجددخواهانهی مردم جنوبِ پیش از جنگ، برای دانشگاه رفتن انگیزه دارد، لباس مارک خارجی میپوشد، دخترانش را به کلاس موسیقی و خط میفرستد و در عین حال، در وقت عصبانیت، اهل تنبیه بدنی آنها هم هست و به هر حال، خون مرد غیرتی جنوبی در رگهایش جریان دارد.
«هرس» هیچ شخصیت اضافهای ندارد؛ حتی آن زنهای همسایهی دارالطلعه که همدلانِ نوال در سالهای گوشهنشینیاش هستند ممکن است برای بیان یک دیالوگِ تک پاراگرافی در داستان گنجانده شده باشند، دیالوگی که میتواند چیستیِ کل کتاب را در خود داشته باشد، مثل آنچه که امضیا به رسول میگوید: «امیدت برا ئی زندگی زیاده رسول. ما نفرین شدهیم. یه چیزایه آدم نباید ببینه. زن نباید ببینه بچههاش مردهن، خونهش رمبیده، زمینش پکیده. اگه دید نباید بمونه. باید بمیره. زندگی ئیطور نبوده که بچهها برن مادرا بمونن. که مردا برن زمینا بمونن. ما آدم نیستیم رسول. بردهنمون تهِ تهِ سیاهیه نشونمون دادهن و آوردهنمون زمین. ما از جهنم برگشتهیم. نگاهمون کن؛ ما مردهیم. خودمون، زمینمون، گاومیشامون، همه مردهیم، فقط راه میریم. اینایه گفتم که فکر نکنی نوال همون زنیه که داشتی ... ». کتاب، پر است از فصلهایی که اصالتی شعرگونه دارد، نه اینکه داستاننویس خواسته باشد شاعر باشد، بلکه غم موجود در آن، تصویری سراسر احساسی را شکل میدهد، مثل نخلهایی که از محبتِ یک زن بچه دادهاند، زنی که در آن منطقه تنها کسیست که هنوز فرزندِ در قید حیات دارد.
کتاب تازه نسیم مرعشی با ظرافتی که غالبا از یک دیدگاه زنانه برمیآید، دلایل ناآرامی بعضی از بچههای یک خانواده و متانت بعضی دیگر در همان خانواده را مرور کرده و قربانی جنگ بودن را در چیزی به جز نقص عضو یا لمس موشکباران و ... تبیین کرده است. پلات یک خطی داستان را اگر در قالب ساختار و نثر و روایتی غیر از آنچه حالا حاضر است میخواندیم، کتاب، در نظرمان چیزی متفاوت از آنچه که در رمانهای فارسی قدیمی و چه بسا بازاری موجود است جلوه نمیکرد اما حالا نویسنده یک کتاب موجز و جذاب را در شکلی درست و قابل قبول نگارش کرده، آنچنان که حتی اگر با مختصات فرهنگی و زبانی جنوب کشور آشنایی نداشته باشی حاضری اسمها و واژههای نا آشنا را گوگل کنی و بعد ادامه بدهی و از خواندن داستان لذت ببری.
کلام آخر آنکه «هرس» به عنوانی کتابی که داستان آن در دورانی روایت میشود که نویسندهاش در آن زمان خود یک کودک بوده، حتی میتواند جذابیتهای فرامتنی هم داشته باشد و به سادگی میشود خواندنش را به هر سختپسندی توصیه کرد.
نظرات