محمد حنیف از نویسندگان و پژوهشگران شاخصی است که در این حوزه سالها فعالیت داشته و آثار ارزشمندی تالیف کرده است. وی در جشنوارههایی همچون نخستین دوره داستاننویسی دفاعمقدس «بوی خاک» با علیاصغر شیرزادی سابقه همکاری داشته است. حنیف به این بهانه در گفتوگو با خبرنگار ایبنا، به معرفی این نویسنده پیشکسوت ایرانزمین پرداخت که امروز 73 سال از عمر وی میگذرد. علیاصغر شیرزادی نویسنده، منتقد، مدرس، داور جشنوارههای ادبی و برنده جايزه بيست سال ادبيات داستانی است. از جمله آثار او میتوان به «غریبه و اقاقیا»، «هلال پنهان»، «نشسته در غبار»، «طبل آتش»، «دوان و دوان میآيم» و «يک سكه در دو جيب» اشاره کرد.
علیاصغر شیرزادی را چطور معرفی میکنید؟
یک انسان خودساخته که مثل یک گل نیلوفر از دل مرداب سرکشیده است. از آن دسته انسانهایی است که گذشته پرماجرایی داشته و اینطور که خودش گفته، زندگی فقیرانه در محله دروازه شیراز را تجربه کرده و به ورزش بوکس علاقه داشته و در مسابقات قهرمانی کشور نیز شرکت کرده است؛ همزمان با ورزش به ادبیات و شعر نیز بسیار علاقه داشت. او امروز یکی از ستونهای ادبیات داستانی کشور چه از نظر شخصیت و چه از نظر آثار و شناخت از شیوهها، سبکها و مکاتب ادبی است.
شیرزادی فردی است که فروتنانه هنوز هم حریم پاکدامنی را پاس میدارد. با اینکه در بسیاری موارد شرایط برایش فراهم بوده تا از راه قلمش هر کاری انجام دهد، ولی او حتی برای شرکت در جلسات نقد و داوری هم بسیار سختگیر است و این جدیت و سختگیری باعث میشود، افرادی که با او کار میکنند، وجدانشان آسوده باشد. اگر یک داور در حالت عادی به یک اثر نمره 70 از 100 بدهد، نمره 30 یا 40 شیرزادی عالی بهنظر میرسد.
نگاه او به ادبیات و بهویژه ادبیات داستانی چگونه است؟
به دلیل نگاه بلندش به ادبیات، در زمینه داستاننویسی به زبان بسیار اهمیت میدهد. شاهد بودم که وقتی کار ضعیفی میبیند، میگوید باید یک دور دیگر تاریخ بیهقی را بخوانیم تا ذهنمان از تفکر سطحی و ضعیف در نوشتن خلاص شود. تسلط بر سبکها، شیوهها و مکاتب ادبی در کلام، بیان، نوشتهها و حتی کلاسهای آموزش داستاننویسی وی به خوبی نمایان است. مخاطب در مواجهه با شخصی که مطالعاتش بهروز نیست، دچار تعارض میشود (بهویژه در حوزه آثار پستمدرن)، ولی هرکس در کلاسهای شیرزادی باشد و یا آثارش را بخواند، مطمئن است صحبتهایی که از یک مرد با بیش از 70 سال سن میشنود، کاملا بهروز است، چراکه ذهنش هنوز جوان است و پایههای مطالعاتی بهروز دارد. حرفهای او، آخرین حرفهای روز ادبیات داستانی است.
درباره «هلال پنهان» اثر شاخص شیرزادی در حوزه دفاع مقدس بگویید.
به نسبت سابقه و سن و سالش، چند کتاب بیشتر ننوشته است. به اعتقاد من، کتاب «طبل آتش» نمونه یک کار برجسته و فنی در حوزه انقلاب اسلامی و کتاب «هلال پنهان» نمونه یک کار برجسته و فنی در حوزه دفاع مقدس است. یک ویژگی شیرزادی که در آثارش بارز است، این بوده که خودش روزگاری را به حرفه خبرنگاری گذرانده و حضورش در جنگ بهمثابه یکی از طرفین جنگ نبوده است. هرچند دلبستگی به ادبیات جنگ دارد و بر حقانیت ایران در هشت سال دفاع مقدس یقین و بارها آنرا اذعان کرده، ولی زاویه نگاه او در «هلال پنهان»، نگاه یک انسان بیطرف است.
در این کتاب با شخصیتهایی روبهرو هستیم که رشادت به خرج میدهند. در عینحال شخصیتهایی را میبینیم که از جنگ میگریزند و بار آنرا تا انتها به دوش میکشند. با شخصیتهایی مواجه میشویم که عشق و خانواده را برای عشقی بزرگتر به نام وطن رها میکنند. در داستان او حتی ردپایی هم از برخی حاجیبازاریها که گمان میکردند با کمکهای مادی و کالا میتوانند دینشان را ادا کنند و یا گاهی اهدافی دیگر در پسزمینه این کمکها وجود داشته، دیده میشود و نویسنده نگاه نه چندان خوشایندی به سوی آنها نشانه میرود.
«هلال پنهان»، قصه یونسی است که باید در سیاهی به انتظاری دردناک بنشیند، زیرا نتوانسته همچون همرزمانش شریف باشد و نامداری را برگزیند و یا سلحشور باشد همچون نیای زابلیاش که مرگ را شکست داده است. نویسنده در واقع با روایتی از چگونگی شکلگیری داستان آغاز میکند و در محفلی ادبی شخصیتی سرگشته و زار را معرفی میکند؛ شخصیتی که ابتدا مشخص نیست چرا ویران شده است، اما خواننده آرام آرام از دل روایت دیگر شخصیتهای داستانی، با درد جانگاه او آشنا میشود. شیرزادی در این اثر دشوارخوان، دلبستگی خود را به سالهای دفاع مقدس و این حادثه عظیم نشان داده است، با این حال، او روایت خودش را از این جنگ بیان میکند؛ روایتی که برخلاف اغلب آثاری که با این موضوع نوشته شدهاند، کلاسیک نیست، مدرن است و گاه ردی کمرنگ و ناپیدا از پستمدرن را نیز در ساختار خود بر جای گذاشته است، اما در نهایت همچون داستانهای کلاسیک، داستان را به انتها میرساند. به عبارتی به سوالهای مطرح شده در طول داستان پاسخ داده میشود.
هر كتابی يک نوع سؤال است. كتاب «هلال پنهان» هم سؤالی است كه به خاطر شيوه خاص نويسنده در پرداخت آن، نه تنها به مخاطبش توهين نكرده كه از فرط پيچيدگی فراتر از درک بسياری از مخاطبانش نيز قرار میگيرد. به همين دليل مطمئنا بسياری از افرادی كه از سر تفنن كتاب را به دست گرفتهاند، پس از خواندن اولين صفحهها، كتاب را كنار گذاشتهاند و از اين نظر میتوان گفت كه علیاصغر شيرزادی در رمان «هلال پنهان» سوالهای مشكلی از نظر زبان، زاويه ديد و ساختار طرح كرده است. اين سؤالات متعدد، برای فهماش نياز به تعقل دارد. به همين دليل «هلال پنهان» اثری نخبهپسند است.
كشمكشهای داستان، بيشتر كشمكشهای ذهنی، عاطفی و اخلاقی است و كمتر از كشمكشهای جسمانی (كه از خصوصيتهای اصلی داستانهای عامهپسند بهشمار میرود)، خبری است. در يک كلام بايد گفت كه رمان درونگرای شيرزادی كمتر متناسب با ذوق عوام است. شيرزادی در اين رمان كوشيده كه بيشتر به لايههای درونی ذهن شخصيتهايش رسوخ كند. شيوه روايت اين داستان با نگاه به شيوه داستان در داستان انتخاب شده و نويسنده در روايت به فراواقعیت نيز توجه داشته است.
شيرزادی برای عنصر زبان، اهميت فوقالعادهای قائل است. او خوب میداند هر كلمه میتواند در جملهای خاص، بار معنايی ویژهای داشته باشد و كلمه مترادفش نمیتواند اين وظيفه را در همان جمله انجام دهد. او ايجاز را به حد اعلاء میرساند. زبان هم چون كانون روايت متنوع میشود، يعنی بخشهايی از داستان با توجه به شخصيت راوی، تغيير میكند. شيرزادی به گفتوگونويسی نيز توجه فوقالعادهای داشته است؛ به همين خاطر بخشهای متقاطع كتاب از يكديگر قابل تمايزند. زبان داستان موقع توصيف خلبان آقايی، شاعرانه میشود، در حالیكه وقتی ابراهيم يارزاولی حرف میزند، زبان عاميانه میشود.
گفتید «طبل آتش» نمونه یک کار فنی و برجسته در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. درباره این کتاب بیشتر توضیح دهید.
«طبل آتش» یک کار رئالیستی در حوزه انقلاب اسلامی است. تِم این داستان، ادبیات مبارزه، مقاومت و کارگری و درباره کسانی است که در راه مبارزه زندگی کردهاند. با یک واقعگرایی در انتهای داستان روبهرو هستیم که نشان میدهد تجربه او چقدر نزدیک به تجربههای انسانهای طبقات مختلف جامعه است. این انسانها با تلاش و پشتکار بسیار به آنچه در زندگی میخواهند نمیرسند ولی شاهد هستند افرادی از طبقات مرفه در نهایت صاحب برخی چیزهایی میشوند که نتیجه و حق زحمت افرادی که برای آن سخت تلاش کرده و عرق ریختهاند. شخصیت اصلی داستان، یک انسان مبارز اهل شیراز است که به دختری عشق میورزد که در نهایت خلبانی که دچار نقص عضو نیز میشود، عشق دختر را بدست میآورد. داستانی که در زندگی عادی هم بارها تکرار شده است.
به بیان کلی، شاخصههای اصلی شخصیت و آثار علیاصغر شیرزادی کدامند؟
در آثارش به همان سادگی که به مسائل رئالیستی میپردازد، در کارهای فراداستان و پستمدرن هم دستی بر آتش دارد. کتاب «غریبه و اقاقیا» به بیان دکتر حسین پاینده، سیر داستاننویسی ایران را نشان میدهد. شیرزادی نه تنها از نظر اندوختههای ذهنی انسان بهروزی است، بلکه در آثار خود هم توانسته این ویژگی را انعکاس دهد. برخی افراد در نوشتههای خود سبکهای مختلفی را تجربه کردهاند، ولی از بیان آنها قاصرند و برعکس افرادی استاد سبکهای ادبی هستند، ولی از نوشتن یک داستان کوتاه هم عاجزند. شیرزادی این ویژگی را دارد که هم بهعنوان یک استاد و با فن بیان عالی تدریس کند، هم بهعنوان یک داور قدرت تشخیص بالا داشته باشد و بهعنوان یک نویسنده نیز نشان داده میتواند به سبکهای مختلف بنویسد.
انتخاب او بهعنوان یکی از برگزیدگان 20 سال ادبیات داستانی ایران، نشان از جایگاه ویژه او دارد. با تواضع میگوید: کتابهای من خوشاقبال هستند. ولی کتابهای او به چاپهای چندم رسیده و هربار نیز با نگاههای تازهای نقد میشوند و از دل آنها نکات جدیدی بیرون میآید.
شیرزادی، یک انسان دوستداشتنی، شریف، درستکار، بیریا و در عینحال جدی و قابلاعتماد است. در این روزگار که اعتماد عمومی کم شده، او ازجمله افراد کاملا قابل اعتماد است، لذا اگر صحبتی هم در حوزه ادبیات داستانی میکند و یا نقدی بر اثری مینویسد، نشان از زاویه داشتن با اندیشه خاصی نیست. او یک انسان فراجناحی و کاملا وفادار به ادبیات است و به بسیاری ارزشها که خیلیها فقط در حد شعار مطرح میکنند، در آثارش پایبند است.
در این پرونده بخوانید
نویسندهای توانا و متعهد به ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس
نظر شما