محسن هجری نویسنده و متخصص در حوزه ادبیات کودک و نوجوان گفت: افلاطون اولین کسی است که پیشنهاد ممیزی در حوزه کودکان را مطرح میکند و معتقد است باید از کودکان به عنوان سرمایههای آرمانشهر صیانت کرد.
وی افزود: در موضوع فرهنگی، صنعت نشر مجدداً وارد یک رابطه داد و ستد میشود اما جنس آن از جنس انتفاع مادی نیست. در این بخش ناشر کاری را برای ارتقا فکر، اندیشه، اخلاق و فرهنگ مخاطب تولید میکند و خودش را موظف میداند سطح مخاطبش را ارتقا دهد. اینجا یک سوال مطرح است و آن اینکه اگر یک ناشر با انگیزه فرهنگی کالا تولید کند اما کالای او به فروش نرسد، چه باید کرد؟ به جرات میتوان گفت یکی از دشواریهای نشر ما در 4 دهه اخیر همین مساله بوده است.
این متخصص حوزه ادبیات کودک گفت: ناشرانی که نمیتوانند از اولویتهای فرهنگی صرف نظر کنند و برای ارتقا فرهنگ تلاش میکنند و سود مادی مد نظرشان نیست، نیاز است دولتِ فضیلت در این چرخه دخالت و تناقض بین موضوعات فرهنگی و اقتصادی را حل کند.
وی در ادامه به آرمانشهر افلاطون پرداخت و در این آرمانشهر جایگاه کودک را مهم ارزیابی کرد و گفت: از نظر افلاطون اولین کسی که پایه آرمانشهر را تشکیل میدهد، کودک است؛ چون کودکان تربیت پذیرند و سرمایهگذاری باید روی این انسانها انجام شود.
نویسنده «داستان فکر ایرانی» افزود: در این نگاه افلاطون اولین کسی است که پیشنهاد ممیزی در حوزه کودکان را مطرح میکند و معتقد است باید از کودکان به عنوان سرمایههای آرمانشهر صیانت کرد. افلاطون در کتاب جمهور میگوید کسانی که با آثارشان باعث میشوند کودکان از راه تربیت خارج شوند، یا باید از آرمانشهر خارج شوند یا باید از آنها مراقبت شود.
این نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به اینكه مخاطب امروز با گذشته در ماهیت تفاوت زیادی دارند، اظهار كرد: مخاطب امروز مخاطبی است كه پوستاندازی كرده و دائماً در حال حركت و تغییر و تحول است.
نویسنده «اقلیم هشتم» ادامه داد: مخاطبین دهه 70 تا قبل از 18 سالگی تحت مراقبت و رسیدگی والدین هستند تا بتوانند درس بخوانند و در كنكور قبول شوند ولی به محض قبولی در كنكور از سوی والدین رها میشوند و بچهها احساس بیپناهی میكنند. این شرایط باعث سردرگمی این مخاطبان میشود و به این دلیل میزان افسردگی در متولدین 70 به بعد فراوان است.
هجری با تاكید بر اینكه گام اول برای رسیدن به راه حل یک بیماری، اعتراف به خود بیماری است، گفت: ما امروز در جامعه با سردرگمی مواجه هستیم چرا كه چالشی عمیق بین والدین، معلمان و متولیان فرهنگی با نسل جدید ایجاد شده و دیوار اعتمادی بین این نسلها كشیده شده است. اگر این صورت مسئله را بپذیریم، میتوانیم برای این معضل راهكار پیدا كنیم.
این منتقد ادبیات کودک و نوجوان در پایان به تفاوت نظام سنتی و مدرن پرداخت و گفت: در نظام سنتی اگر خطیبی توانا باشد، مخاطبان خود را قانع میكند اما در شرایط فعلی خطیب نمیتواند مطمئن باشد مخاطبینش حرفهای او را قبول كردهاند، لذا قدم اول پذیرفتن این دگرگونی در مخاطبان است تا بعد از آن بتوانیم ارتباطی سازنده با مخاطب نسل جدید برقرار كنیم.
نظر شما