شان شیهان در کتاب «ژیژک» به مسائلی مانند هستیشناسی و مقایسه افکار این فیلسوف با سایر فلاسفه پرداخته است.
اغلب مخالفان ژیژک بیشتر از آنکه به نقد نظرات او بپردازند به جنبه جنجالی بودن شخصیت او پرداختهاند و بر این امر تاکید کردهاند که ژیژک بیشتر یک پدیده ناشی از مد و فخر فروشی علمی و سطحی نگرانه است تا یک پدیده واقعا مهم و پایدار فکری. البته این امر تا حد زیادی در بسیاری از کشورها و محافل، از جمله در کشور خود ما در میان برخی از طرفداران این فیلسوف، واقعیت دارد اما گذر زمان و تداوم اندیشه ژیژک که پس از لاکان و کریستوا توانست روانکاوی پسا فرویدی را با حوزههای بسیار متفاوت دیگری از سیاست و جامعهشناسی گرفته تا اقتصاد و ارتباطات پیوند دهد. ژیژک نقشی انکارناپذیر در مبارزه جهانی با سیاستهای ویرانگر نولیبرالی داشته است و از این گذشته نفوذ فکری او را در میان نه تنها اقشار روشنفکر و بالای جامعه بلکه افکار عمومی حتی با لاکان نیز نمیتوان مقایسه کرد.
این کتاب از بخشهای مختلف به ایدهها و اندیشههای ژیژک پرداخته است. فصل اول کتاب با عنوان «پیدا کردن راه» به موضوعاتی مانند پرسشی از سبک، احکام مطلق هستیشناسی و پسزمینه یک شمایلشکن پرداخته است. فصل دوم به مقایسه میان لکان و ژیژک اختصاص دارد. فصل سوم ژیژک و ایدهئالیسم آلمانی را بررسی کرده است. ژیژک و کمونیسم عنوان فصل چهارم است و فصل پایانی یعنی فصل پنجم مروری بر ژیژک است.
نگاه ژیژک به هستی
بخش مهمی از کتاب به رابطه ژیژک با هستیشناسی و مقایسه او با سایر فیلسوفان میپردازد. در قسمتی از آن میخوانیم: در این مرحله به نظر معقول میرسد که پرسش طرح شده به وسیله یک ضدهگلی بررسی شود: عقل به این اصطلاح میل هستی به اینکه خود را نفی کند و خود را نشناسد چه چیزی میتواند نسبت دهد؟ چرا او باید این کوشش دیوانهوار را بکند تا خود را القا کند.
ژیژک با بیشمار راههای گوناگون، در جستوجوی هستیشناسیای مبتنی بر ایدههای ناتمامیت و عدم انسجام و استلزامات شگرف اجتماعی، روانکاوانه و سیاسیای که از پی روابط میان ما در مقام سوژهها و جهانی که در آن زندگی میکنیم نمودار میشوند.
فلسفه ژیژک به شیوه رادیکال ویتگنشتاین بسط و تغییر نمییابد، بلکه هردو فیلسوف در ناتوانی برای جدا کردن آنچه میگویند از شیوهشان برای گفتن آن مشترکاند. در بن معنای پیچیدگی و دشواری، که اغلب میتواند خوانش ژیژک را همراهی کند، پرسش از سبک جای دارد و به نکتهای مربوط میشود که او در کتابش درباره فیلمهای کریستف کیشلوفسکی مطرح کرد.
در نگاه ژیژک عشق تئوری است و این خود را اگر نگوییم در اعتیاد بلکه در علاقه وافرش به الگوها و برساختهای تئوریکی جلوهگر میسازد که میتوانند در خدمت بازنمایی شکل و صورت فلسفهپردازیاش باشند.
لازم است به سوژه در هستیشناسی ژیژک نه بر حسب یک «من» یک کنشگر خودهشیار بدنمند، بلکه چونان مکانی درون جوهر اندیشید که همان نظم هستیشناختی وجود را حفظ میکند. این مفهوم دشواریاب است، زیرا مشتمل بر ایده عنصری از جوهر است که برای خودش سوژهمندی کسب میکند. بخشی از دشواری فهم این دیرینهشناسی هستی این است که ژیژک درگیر وظیفه فراهم آوردن تبیینی است که وابسته به تطور زیستشناختی باشد، تصویری ماکروسکوپی که به صورت مادی تبیینگر سوژه است بدون در غلتیدن در ایدئالیسمی که به طرزی خودبنیاد متکی بر واقعیتی ذهنبنیاد است.
یک راه دیگر برای نزدیک شدن به این هستیشناسی عبارت است از گزارههای معماوار از پدیدارشناسی روح که ژیژک دوست دارد بدان ارجاع دهد: «هستی روح یک استخوان است» به نظر تناقض پوچی میرسد که میدان کاملا ناپایدار سوبژکتیو (روح) را به یک ابژه لخت مادی (استخوان) فروبکاهیم، ولی به قول ژیژک خود منفیت این تناقض، ناسازگاری مختلکننده بیان شده به وسیله این گزاره سرشت سوبژکتیو را تشکیل میدهد.
کتاب «ژیژک» از مجموعه نوشته شان شیهان ترجمه محمدزمان زمانی از مجموعه کتابهای راهنمای سرگشتگان در 259 صفحه به بهای 28 هزارتومان از سوی نشر علمی و فرهنگی منتشر شده است.
نظر شما