«اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم».
رضا بابایی متولد اول خرداد 1343 در قزوین است. دوره راهنمایی را در مدرسه محمد قزوینی تحصیل کرد و دیپلم پایان متوسطه را در رشته تجربی از دبیرستان پاسداران (شهید میهندوست) گرفت، سپس برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شد؛ و همزمان گاهی به جبهه جنگ میرفت.
از سال 1370 در دانشگاه تدریس میکرد. مواد درسی او در دانشگاه عبارت بودند از: منطق، فلسفه، متون عرفانی، ادبیات فارسی و عرب. از سال 1371 تا 1377 سردبیری مجله «صحیفه مبین» و از سال 1383 تا سال 1389 مسئولیت «انجمن قلم حوزه» را برعهده داشت و بیشتر به کار پژوهش، نگارش و ویرایش مشغول بود.
برگزاری بیش از 30 دوره کلاس نویسندگی در قم و تهران و شهرهای دیگر ایران بخشی از کارنامه علمی او بود. حدود 30 کتاب و بیش از 50 مقاله در زمینههای فرهنگی ادبی و تاریخی و چند صد یادداشت در فضای مجازی و مطبوعات به قلم وی در زمینههای دین شناسی فرهنگی، تاریخ معاصر، سیاسی و ادبی منتشر شده است.
وی در قم زندگی میکرد و بیشتر در حوزه فرهنگ و دینشناسی مینوشت. بابایی را از روشنفکران دینی و نویسندگان معاصر به شمار میآوردند؛ اما او خود میگفت که من بیشتر دوست دارم «صدای مردم» باشم و با آنان درباره بایستههای فرهنگی و اجتماعی گفتگو کنم.
بابایی معتقد بود که همه چیز باید در خدمت انسان و جامعه باشد و هیچ چیز در جهان ارزش و اهمیت جان و مال انسان را ندارد. بنابراین اگر هر اندیشه یا علم یا آیین و دینی چیزی را برتر از جان و مال انسانها قلمداد کرد، دشمن انسانیت و مانع رشد عقلانی و اخلاقی جامعه است.
این نواندیش دینی در سیاست طرفدار آزادی اندیشه و دموکراسی بود و در حوزه فرهنگ هوادار گفتوگو و تفکر انتقادی.
نام برخی از آثار او به این شرح است:
1- «دیانت و عقلانیت»؛ نشر آرما.
2- «بهتر بنویسیم»؛ نشر ادیان.
3- «آیین قلم» (جستارها و گفتارهایی درباره نگارش علمی) ؛ انتشارات نور مطاف.
4- «یادداشتهای خارج از نوبت»؛ انتشارات نگاه معاصر.
5- «مولوی و قرآن»؛ انجمن معارف اسلامی ایران.
6- «درآمدی بر دینشناسی حافظ»؛ انجمن معارف اسلامی ایران.
7- «نگاهی بر اعجاز بیانی قرآن»؛ انتشارات کانون اندیشه جوان.
8- «چو تخته پاره بر موج»؛ انتشارات بازاندیشی.
9- «لوازمالتحریر» (پایهها و پویههای نویسندگی) ؛ انجمن قلم حوزه.
10- «پیش شرطهای پژوهش در علوم دینی»؛ دانشگاه آزاد اسلامی ایران.
11- «زندگی و بندگی سازمان»؛ چاپ و نشر دار الحدیث.
12- «رستاخیز خون و خرد» (زندگینامه و مرامنامه امام حسین علیهالسلام) ؛ انتشارات دلیل ما.
12- «لحظه دیدار نزدیک است»؛ ستاد اقامه نماز.
13- «نوبت عاشقی»؛ ستاد اقامه نماز.
14- «محمد برگزیده خدا»؛ انتشارات دلیل ما.
15- «ندبههای دلتنگی»؛ نشر موعود عصر.
16- «دین و دینداری»؛ مؤسسه انتشارات هجرت.
17- «این پنج تن»؛ نشر قبسات.
18- «بساط حکایت خوبان»؛ نشر قبسات.
19- «حکایت پارسیان»؛ نشر هستی نما.
20- «قرآن کتاب زندگی»؛ مؤسسه انتشارات هجرت.
21- «نیایش نامه»؛ مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی.
22- «رستگاران»؛ نشر نور معارف.
23- «پیشوای مؤمنان» (زندگی نامه امام علی علیهالسلام)؛ انتشارات دلیل ما.
24- «پیوند جان و جانان»؛ نشر بقبسات.
25- «پیشوای صالحان» (زندگینامه امام حسن مجتبی علیهالسلام)؛ انتشارات دلیل ما.
در زیر به اختصار درباره دو کتاب زندهیاد بابایی نوشتهایم؛ یکی «دیانت و عقلانیت» از نشر آرما و دیگری «بهتر بنویسیم» از نشر ادیان.
کتاب «دیانت و عقلانیت» یادداشتها و مقالات رضا بابایی در حوزه دینشناسی، با رنگوبوی روشنفکری دینی و سمتوسوی آسیبشناسی است. نویسنده با توجه به بازخوردها، همۀ آنها را بازنویسی کرده است. در مقدمۀ کتاب مینویسد: «این یادداشتها و جستارها، در طی سالیانی دراز پدید آمدهاند؛ اما همگی در سال 1396 بازنگری و ویرایش علمی شدهاند.»
بنیان کتاب بر «عقلانیت دروندینی» است؛ یعنی نویسنده، اجزای نظری و مناسکی منسوب به دین را به پیشفرضها، مبانی و مقبولات دینی عرضه میكند تا درنگرد كه آیا میان آنها ارتباطات منطقی و ارگانیک وجود دارد یا نه.
بابایی در این کتاب، بسیار کوشیده است که به زبانی ساده و غیر تخصصی سخن بگوید و جز دو یا سه یادداشت کتاب، بهکلی خالی از بحثهای پیچیده کلامی یا فلسفی یا فقهی است. از تقدیمنامه کتاب نیز میتوان دریافت که انگیزۀ نویسنده از ورود به مباحث دینشناختی، اصلاحات معطوف به زندگی انسانها در دنیا و مسیر اصلاح جامعه به سوی همزیستی و تفاهم و آسودگی بیشتر است.
«بهتر بنویسیم» کتابِ آموزش درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی است. در این اثر، یکی از آداب و مقدمات مهم در پژوهشهای مختلف بهویژه پژوهش دینی یعنی آئین ویرایش و آشنایی با ساختارهای ادبی نگارش مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
نگارنده نخست به پایههای نظری و نرمافزاری قلم مانند: ذوق و استعداد درونی، تجربه، مطالعات روزآمد و متنوع، دانش و تخصص و مخاطبشناسی اشار کرده و سپس دستوارت ادبی در زمینه درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی و اصول و قواعد مربوط به آنها را شرح داده است.
در همین راستا، وی به اموری مانند: غلطهای املایی و انشایی، معیارهای سادهنویسی و کوتاهنویسی و کاستن از حشو و اضافات در نوشتار، حذف و جابهجایی کلمات، سازگاری و همبستگی واژگان در نوشتار، غنای واژگان و تنوع کلامی، ایجاد تنوع در ساختمان جمله و تعابیر و استفاده از صنایع ادبی در کلام، اشاره نموده است.
رضا بابایی در یادداشتی برای 55 سالگی خود در اول خرداد 98 به «وصیت اول و آخر» اشاره میکند و مینویسد:
«امروز (اول خرداد 98) من قدم به 55 سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد 55 ساله، به تعداد کتابهایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دستهایی که نگرفته است پشیمان است، و به عدد مهربانیهایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد.
فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همه چیز را به آن حوالت داد. در خانه او کتابهایی است که سالها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه به چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعده فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت.
اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میانسالان و حتی پیران و بیماران چیست میگوید بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بیاشتهایی به دانستن و خواندن است.
کتاب، تنها گنج دنیاست که نه در زیر خاک، که در پیش چشم ماست و ما آن را نمیبینیم».
یکی از یادداشتهای که از مرحوم بابایی مورد استقبال عموم قرار گرفت، یادداشت «اگر عمری باشد» بود. در ادامه این یادداشت از نظر مخاطبان میگذرد.
اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
اگر عمری باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم.
اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
اگر عمری باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفتوگو نمیکنم: آنان که از عقیده خویش منفعت میبرند و آنان که از اندیشه خویش، پیشه ساختهاند.
اگر عمری باشد، عدالت را فدای عقیده، و آرزو را فدای مصلحت، و عمر را در پای خوردنیها و پوشیدنیها قربان نمیکنم.
اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهیهای دیگران نمینگرم که روسیاهی خود را نبینم.
اگر عمری باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن؟
اگر عمری باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم.
اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال میسپارم.
اگر عمری باشد، از هر عقیدهای میگریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.
اگر عمری باشد، در جنگلهای بیشتری گم میشوم؛ کوههای بیشتری را مینوردم؛ ساعتهای بیشتری به امواج دریا خیره میشوم؛ دانههای بیشتری در زمین میکارم و زبالههای بیشتری از روی زمین برمیدارم.
اگر عمری باشد، کمتر غم نان میخورم و بیشتر غم جان میپرورم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمیکنم جز گنج گهربار کوشش و زحمت.
اگر عمری باشد، برای خشنودی، منتظر اتفاقات خوشایند نمینشینم.
اگر عمری باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.
اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم.
نظر شما