مترجم کتاب «بانی و کلاید» همچنین گفت: در فصول بعد به یک معنا حرکت سینما یعنی زیباییشناسی سینما در هنرهای دیگر مثل مشخصا نقاشی، اپرا و تا حدود زیادی معماری توضیح داده میشود از طریق پرداختن به مثالها، فیلمها و ارتباطاتی که به لحاظ زیباشناختی این فیلمها با هنرهایی که ذکر کردم دارند. درواقع بحث اصلی کتاب این است که سینما بر خلاف هنرهای دیگر یک زیباییشناسی مستقل و فروبسته ندارد. بلکه به همان میزان متاثر از زیباییشناسی تئاتر است که همزمان، متاثر از زیباییشناسی نقاشی، روایت در رمان، کمپوزیسیون یا نورپردازی در نقاشی است.
او با اشاره به این که برخورد سینما با فضا متاثر از معماری است اظهار کرد: برخورد سینما با هنرهای دیگر تا حدودی متناسب با سبک و زیباییشناسی فیلم است. سینما عناصر زیباشناختی هنرها را اخذ میکند و درون خود تبدیل به زیباییشناسی سینماتوگرافیک میکند.
این پژوهشگر سینما درباره تاثیر زیباییشناسی هنرهای دیگر در آثار سینمایی بیان کرد: هستیشناسی یعنی ذات سینما و زیباییشناسی فیلم به نحوی است که متاثر از هنرها یا فرمهای هنری دیگر است. وقتی بحث اقتباس ادبی در سینما مطرح میشود به وضوح میتوان تاثیر زیباییشناسی ماخذ ادبی و رمانی که فیلم از آن اقتباس شده است را بر آن فیلم خاص دید. اما این امر به این معنا نیست که فیلمهای دیگری که ساخته میشوند و غیر اقتباسی هستند متاثر از الگوهای روایتی در داستان مدرن یا رمان کلاسیک نیستند؛ یا تحول بصری سینما یعنی جنبههای تصویری سینما از دوره سینمای صامت و سیاهوسفید با آن چیزی که امروزه به عنوان سینمای عصر دیجیتال معروف است.
وی در ادامه افزود: درواقع این تحول را میتوان دقیقا بر اساس تاثیرپذیری سینما از هنرهای بصری و ویژوال آرت، حال مشخصا نقاشی و عکاسی یا در درون جدید ویدئو آرت و کانسپتچوآل آرت به مرور دید. به همین دلیل این تاثیرپذیری و تاثیرگذاری هنرهای دیگر بر سینما کاملا مشهود است و فقط کافی است تا حدودی تسلطی نسبت به زیباییشناسی یا تاریخ هنرهای دیگر داشته باشیم تا بتوانیم این تاثیر را در فیلمها شناسایی کنیم.
این مترجم درباره تاثیر زیباییشناسی سینما بر هنرهای دیگر گفت: تا حدود زیادی به خصوص در چهار دهه گذشته تاثیر زیباییشناسی سینما بر هنرهای دیده میشود. به عنوان مثال در هنرهای بصری سبکی که در نقاشی به هایپر رئالیسیم یا رئالیزم واقعگرایی به وجود آمده مشخصا تحت تاثیر سینما است. یا به وضوح و به کرات گفته شده است که الگوهای روایتی در رمان در سه دهه اخیر متاثر از الگوهای روایتی در سینما هستند.
او با اشاره به این که سینما در یک دوره طولانی از هنرهای دیگر عناصری را اخذ میکرد اظهار کرد: اما به دلیل فراگیر شدن و تبدیل شدن آن به یک هنر تودهای و رسانهای که برای همه اقشار مردم و تودهها میتواند جذاب باشد خود بعدا تبدیل شد به الگوی بیانی در هنرهای نخبهگرایانهتری مثل رمان، نقاشی و تئاتر. درواقع از این توانایی و بالقوگی سینما استفاده شد برای این که بتوانند طیف مخاطبین گستردهتری را جذب کنند. منتها این کتاب بیشتر درباره تاثیری است که هنرهای دیگر بر سینما در طول تاریخ تدوین زیباییشناسی فیلم گذاشتند. بحث تاثیرگذاری سینما بر هنرهای دیگر موضوعی مستقل است که باید به شکل جداگانه به آن پرداخت.
اسلامی درباره ایده اصلی کتاب که از مقاله آلن بدیو با عنوان «سینما: حرکت غلط» گرفته شده است اظهار کرد: بدیو مقالهای دارد که در دهه 90 به فرانسه نوشته و مبنای نظری کتاب «چشم جانبین: ملاحظاتی پیرامون زیباشناسی فیلم» آن مقاله است. بحث فروبسته نبودن زیباییشناسی فیلم برخلاف هنرهای دیگر را بدیو در این مقاله مطرح میکند.
این مترجم با اشاره به این که گرچه در مقالات بعدی که در دو دهه بعدی مینویسد خیلی به این ایده وفادار نمیماند و ایدههای تازهتری را دنبال میکند که گاه متناقض با ایده اولیه مقاله هستند گفت: اما ایده اولیه «سینما: حرکت غلط» باعث شد که من به زیباییشناسی فیلم از همین هستی شناسی زیباییشناسی فیلم از منظر خودآیین نبودن و مستقل نبودن نگاه کنم و از طریق ردگیری آثار هنری و فرمهای هنری دیگر در زیباییشناسی فیلم ایده نظریه بدیو را مقداری انضمامیتر و علمیتر کنم.
او همچنین بیان کرد: قبلترها به کرات گفته شده که سینما در جنبههای روایتی و داستانی خود تحت تاثیر ادبیات و رمان قرن نوزدهم و بیستم است و چون بسیار درباره آن بحث شده است خیلی وارد این مقوله نشدهام؛ چون کم و بیش برای همه تاثیرپذیری سینما از ادبیات آشکار است. اما آن جنبههای دیگری که کمتر کار شده است همین وجوهی هستند که در این کتاب به آنها پرداختم و نشان دادم که سینما به ندرت یک مولفه زیباییشناسی خاص خود را دارد و این جنبهها و مولفههای زیباییشناختی که ما در سینما میبینیم از طریق حرکت سینما در بین هنرهای دیگر محقق شده است.
این منتقد درباره مولفههای زیباییشناسی سینما بیان کرد: درواقع زیباییشناسی سینما خدایی نیست. به عنوان مثال همانند چیزی که در تاریخ نقاشی مشاهده میکنید که از طریق نور، سایه روشن، کمپوزیسیون، قاببندی، ابعاد، استفاده از رنگ و همه آن چیزهایی که در طول تاریخ نقاشی تحول پیدا کردند و آن چیزی که ما امروز به نام تاریخ نقاشی میشناسیم، چیزی نیست جز تاریخ تحول این عناصر.
او با بیان این که درباره هنرهای دیگرنیز به همین ترتیب میتوانیم مولفههایی را شناسایی کنیم که خاص آن هنرها هستند گفت: سینما را در سه سطح به شکل زیباییشناسی میتوانیم از هم متمایز کنیم. یکی همان جنبه روایتی و داستانگوی سینما است؛ از اولین فیلمهای داستانی و روایتی در سینما، که کارهای گریفیث است تا به الان، به وضوح سینما متاثر از الگوهای روایتی در رمان و داستان بوده است.
وی در ادامه اظهار کرد: در سطح دوم، وجوه بصری سینما چه در دوره سیاهوسفید و چه رنگی عمیقا متاثر از زیباییشناسی در نقاشی و بعد عکاسی بود. در سطح صمعی یعنی همانجایی که موسیقی به کار سینما آمد، از جنبههای زیباییشناسی موسیقی برداشته است. درواقع این سه سطح اصلی زیباییشناسی فیلم، سه سطحی هستند که پیششرط هنرهای دیگر ساخته و پرداخته شدند و سینما به عنوان یک هنر قرن بیستمی این توانایی و قابلیت را دارد که این ظرفیتها و تواناییها را مصادره کند و با یک نوع استحاله متناسب با فرم سینماتوگرافیک خود ارائه و نمود تازهای از آن را تجسم ببخشد.
مترجم کتاب «رزمناو پوتمکین» با اشاره به این که در جنبههای اجرا مانند بازیگری نیز به وضح سینما متاثر از تئاتر بوده و هست اظهار کرد: بخش عمده بازیگران بزرگ سینما یا سبکهای بازیگری در سینما پیشینه و سابقه تئاتری دارند و از درون سنتهای اجرا و بازیگری در تئاتر میآيند. پس مجموعه این جنبهها که زیباییشناسی سینما را تشکیل میدهند عموما متاثر از هنرهای دیگر است. شاید تنها جنبه مهمی که البته درباره ذاتی بودن آن در سینما هم بحث است مونتاژ باشد. منتها درباره مونتاژ نیز گفته میشود که تا حدودی تحت تاثیر جریان کوبیسم در نقاشی است.
مازیار اسلامی در پایان گفت: پیش از این که در سینما اساسا از مونتاژ به عنوان یک عنصر زیباییشناختی استفاده شود، زیباییشناسی نقاشی کوبیسم در اوایل قرن بیستم این ذهنیت مونتاژگونه را وراد هنرهای بصری کرده است. از این جهت میتوان گفت ایده اولیه ذهنی مونتاژ هم بیش از این که به سینما تعلق داشته باشد در سبک موسوم به کوبیسم در نقاشی تحقق پیدا کرده است. البته واضح است که سینما در تاریخ تدوین خود قابلیتها و امکانات تازهای را به هنر مونتاژ اضافه کرده و نسبت به سایر هنرهای دیگر از جمله نقاشی که خیلی از مونتاژ در سبک کلاژ هم استفاده کرده است. اما ایده اولیه مونتاژ هم در واقع ایده نقاشانه است و از درون سبک کوبیسم میآید تا خود سینما.
نشر لگا کتاب «چشم جانبین: ملاحظاتی پیرامون زیباشناسی فیلم» اثر مازیار اسلامی را در 200 صفحه و با قیمت 37000 تومان منتشر کرده است.
نظرات