در ابتدا مایلم بدانم که انگیزهتان از ورود به مبحث غزل بهعنوان یک رساله دکتری چه بود و چه نیازی به تدوین آن بهصورت کتاب دیدید؟
در دوران معاصر و بهویژه بعد از انقلاب، غزل از لحاظ فرم و محتوا دچار تغییرات شگرفی شده است. این تغییرات در هیچ دورهای به این شدت و حدت نبوده و این حد از تغییرات مسبوق به سابقه نبوده است. غزل معاصر نسبت به دورههای قبل صاحب ویژگیهای منحصر به فردی شده است؛ ویژگیهایی که به غزل تشخص میبخشد و آن را نسبت به دورههای قبل کاملاً متمایز میکند. این موضوع، ذهن من را درگیر خودش کرده بود؛ بهطوری که من را مجااب کرد که رساله دکتریام را به آن اختصاص دهم. در این موضوع، کتابهایی چاپ شده است و برخی پژوهشگران شعر و غزل معاصر را مورد بررسی قرار دادهاند، اما درحقیقت نیامدهاند آن را از ابتدا، یعنی دوران مشروطه تا امروز جریانبندی و جریانشناسی کنند و از لحاظ فرم و محتوا مورد بررسی قرار دهند؛ لااقل من کتابی با این ویژگی تا به امروز ندیدهام. در واقع این کتاب رساله دکتری من است که در دانشگاه بوعلی سینا در همدان با نمره عالی از آن دفاع کردم و به پیشنهاد دوستان بهویژه آقای بیگی حبیبآبادی مدیرمسئول انتشارات فصل پنجم و آقای دکتر حمید طاهری استادم با تغییرات اندکی به دست چاپ سپردهام.
غزل معاصر به چه سبکها و یا جریانهای خاصی تقسیم میشود؟
درواقع خیلی زود است که برای غزل معاصر نام سبک یا بهتر بگویم مکتبی گذاشته شود؛ اما آن را میتوان به جریانهای مختلفی تقسیم کرد. شاید بعدها از مجموع این جریانها بتوان نام سبک یا مکتبی را روی آن گذاشت. این کتاب، غزل معاصر را که تقریباً یک دوره صدساله است به هفت جریان تقسیم کرده که به ترتیب عبارتند از: مشروطه، سنتی، رمانتیک (فردی و اجتماعی)، سمبلیک اجتماعی، پایداری (انقلاب و دفاع مقدس)، مدرن و پست مدرن. این هفت جریان همگی از دل دوران معاصر برخاستهاند و نقاط مشترکی با هم دارند و از همدیگر تأثیر گرفتهاند ولی هرکدام ویژگیهای منحصر به فردی دارد که اجازه میدهد آنها را جداگانه تقسیمبندی و میان آنها خط کشی کنیم. این کتاب هر یک از جریانها را دستهبندی کرده و پس از بررسی نحوه پیدایش آنها، به تأثیرپذیرفتنشان از جریانهای ماقبل خودشان و همینطور شعر نیمایی و آزاد، مکتبها و ادبیات مغرب زمین و از همه مهمتر تحولات سیاسی و اجتماعی روز پرداخته است. در راستای همین بحث شاعران صاحب نام هر یک از جریانها نیز بررسی شده و برای تفهیم بهتر شاهد مثال از دفترهای شعرشان آورده شده است تا ویژگیهای هر یک از این جریانها برای مخاطب ملموستر شود. همچنین نوآوری و ویژگیهای هر کدام از جریانها براساس اشعار شاعرانشان مورد بررسی قرار گرفته و برای تحلیل بهتر مطالب به نقل قول آرای مخالفین و موافقین هریک از جریانها پرداخته شده است.
آیا شما هم با این جمله موافقید که غزل معاصر به انتهای خود رسیده است؟ یا اینکه فکر میکنید میتواند در ادامه دچار تغییر و تحول شود؟
نکته مهم و قابل ذکر این است که غزل معاصر خیلی نوپا است و هنوز زمانی طولانی از سیر تحولاتش سپری نشده است؛ به همین دلیل همچنان در حال تغییر و دگرگونی است و به ضرس قاطع نمیتوانیم نظر قطعی در مورد این سوال بدهیم و نیازمند گذر زمان هستیم. همچنین باید منتظر باشیم تا نگاه تعصبآمیز به این جریانها فروکش کند تا در فضایی آرام آن را مجدداً بررسی کنیم.
در تألیف این کتاب تا چه حد اصل بیطرفی را در مورد غزلسرایان، رعایت کردهاید؟
نگاه بیطرفانه خیلی سخت است، به ویژه در زمانی که بعضی از این جریانها هنوز زندهاند و نفس میکشند. من در این کتاب درحقیقت به جریانهای شعری پرداختهام نه به غزلسراها. گاهی ممکن است بعضی از شاعران به دلیل طول عمر زیاد در جریانهای مختلفی طبعآزمایی کرده باشند و یا ممکن است نظرشان در طول این مدت دچار تغییر شده باشد. نمونه بارز این موضوع سیمین بهبهانی است. سیمین شاعری است که حتی در غزل سنتی و رمانتیک از نوع فردگرا گرفته تا غزل نو و فرم طبعآزمایی کرده است. من ادعایی ندارم، ولی به نظر میرسد «کتاب بررسی سیر تحول غزل معاصر از مشروطه تا پست مدرن» نخستین کتابی است که به صورت آکادمیک جریان غزل معاصر را از دوره مشروطه تا حال جریانشناسی کرده و مجموعهای را پیش روی مخاطبان قرار داده است تا با غزل معاصر آشنا شوند و وجه تمایز آنها را بدانند.
لطفاً به طور خلاصه مهمترین دلایل پیدایش و شکلگیری غزل معاصر را بیان کنید.
از نظر من چهار عامل در پیدایش، شکلگیری و شکوفایی غزل معاصر از همه مهمترند:
1- مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی جامعه و تاثیر آن در شعر و غزل.
همانطور که اشاره کردم من غزل معاصر را از آغاز دوره مشروطه در نظر گرفتهام. در دوره مشروطه جامعه ما دچار یک دگرگونی شد: مسائل مختلفی از جمله ظهور صنعت چاپ، ارتباط ایران با کشورهای اروپایی و پی بردن به مفهوم دموکراسی و حقوق شهروندی و غیره، پنجره جدیدی را به روی جامعه باز کرد. به عنوان مثال به قول عارف قزوینی مردم از عصر مشروطه با مفهوم وطن آشنا و متوجه شدند به غیر از چهارچوب خانه و خانواده و شهر و روستایی که در آن زندگی میکنند، مفهوم دیگری به نام وطن و وطنپرستی نیز وجود دارد.
2- تأثیر از شعر نیمایی و آزاد در حوزههای مختلف از جمله زبان، شکل، صور خیال و حتی محتوا.
الهام گرفتن از شعر نیمایی و آزاد را میتوان بزرگترین عامل تاثیرگذار بر غزل معاصر دانست. شاعرانی مثل منوچهر نیستانی که خودشان نیماییسرا بودند، ویژگیهای آن نوع شعر را به غزل منتقل کردند. محمدعلی بهمنی وی را نیمای غزل میداند. یا فروغ فرخزاد یک غزل مهم دارد که همان غزل نیز ملهم از غالب نیمایی بود. افراد دیگری مانند دکتر شفیعی کدکنی و ابتهاج، آزادسرایانی بودند که در قالب غزل تأثیر گذاشتند و شاعران دیگر به تأسی از آنها عناصر شعر نیمایی و آزاد را در سرودن غزل امتحان کردند که به نظر من در نهایت موفق شدند.
3- تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم از مکاتب ادبی غرب و ترجمه اشعار اروپایی:
مکاتب ادبی غرب و همچنین ترجمه اشعار اروپایی تاثیر بسزایی در روند تغییر غزل معاصر داشت. ما این تأثیرات را در غزل رمانتیک، سمبلیک، مدرن و بهویژه پست مدرن کاملاً مشاهده میکنیم. غزل پست مدرن بسیار تحت تأثیر مکتبهای مختلفی چون دادائیسم، سوررئالیسم و غیره قرار دارد.
4- تامل در ادبیات غنی گذشته و توسعه و پررنگ کردن بعضی از عناصر کمرنگ و مغفول مانده آنها و گسترش آنها در فضایی نو.
بعضی از شاعران زیرکی خاصی به خرج دادند و آمدند ادبیات کهن را بازبینی کردند. اشعار شاعرانی چون مولانا، بیدل و صائب را بررسی کردند، نکاتی را در آنها یافتند و در فضای نو و امروزی از آنها استفاده کردند که در این امر خیلی هم موفق بودهاند. سبک هندی در غزل معاصر خیلی موثر بوده است.
همچنین ترکیبات و پارادوکسهای بسیار بدیعی در اشعار عارفان غزلسرا وجود دارد یا یک سری هنجارشکنیهای جالبی در وزن و قافیه اشعار مولانا دیده میشود. به قول یکی از بزرگان، مولوی یکی از نوآورترین شاعران است؛ هنجارشکنیهایی که در دیوان شمس وجود دارد، در هیچ کجا به چشم نمیخورد. غزلسرایان معاصر این نکات را بهخوبی دریافتند و این ویژگیها را توسعه دادند و در فضای امروزی و نو با بسامد زیادی گسترش دادند.
با توجه به روبهرو شدن با مسائل جدید، به اعتقاد شما دوره غزل به سر نیامده است؟
در یک بازه زمانی مطرح شد که اصلاً دوره غزل سرآمده است. در این دوره شعر آزاد و نیمایی خودش را به جامعه شاعران تحمیل کرده بود. غزل و خیلی از قالبهای شعر قدیمی تحتالشعاع شعر نو قرار گرفت. یک سری از شاعران مانند شاملو اعتقاد داشتند دوره قصیده و رباعی به سرآمده است و غزل دیگر نمیتواند جوابگوی نیازهای جامعه باشد و جامعه نیازمند قالبی است که مسائل روز را در خود بگنجاند. آنها اعتقاد داشتند شعر باید از مشکلات و دردهای جامعه صحبت کند. البته تا حدی رای و نظرشان صحیح بود اما غزلسرایانی همچون سیمین بهبهانی، منوچهر نیستانی، حسین منزوی و... ثابت کردند که غزل میتواند بنا به مقتضیات زمان حرکت کند و زبان گویای روز باشد نه یک زبان کهنه و نخنما.
چه عواملی در همراهی غزل با مسائل روز تاثیرگذار بودند؟
در این زمینه میتوان عوامل مختلفی را برشمرد.
1- گسترش و توسعه اوزان غزل و روی آوردن به وزنهای بلند؛
سرودن شعر در وزنهای معهود و معمول گذشته، دست شاعر را برای آوردن مفاهیم جدید و امروزی میبست، زیرا خیلی از واژهها یا مسائل روز به سختی در وزنهای سنتی میگنجید و همچنین وزنهای قدیمی تداعیگر حرفهای قدیمی بود. همین امر شاعران را مجاب کرد که به گسترش اوزان غزل بپردازند و وزنهای جدیدی را به روشهای مختلف ابداع کنند و یا اوزان کمکاربرد را جانی دوباره ببخشند.
2- شیوه بیان روایی:
در حقیقت غزل، روایتی را در خود بازگو میکند و به جای اینکه مانند گذشته هر بیت ساز جداگانهای را برای خود بزند یک روایت کلی را بیان میکند. عینی میشود و با جامعه روبهرو میشود. مثلاً شعر «پسته» سیمین بهبهانی اگرچه روایی است، سمبلیک نیز هست. این غزل نمایانگر گروهی از مردم اجتماع است که توانایی خرید ندارند و این موضوع در ادامه باعث بزهکاری در جامعه میشود. و البته روایت خود یکی از مهمترین عناصر تصویرساز در غزل امروز است. به واسطه روایت شاعر بهجای بیان موضوع به ذکر جزء جزء تجربه عینی خود البته با شگردهای مختلف، از جمله تغییر لحن و تغییر زاویه میپردازد و درواقع حادثه یا همان محتوای شعر را در پیش چشم مخاطب به تصویر میکشد. به واسطه روایت شاعر همیشه آماده رویارویی با هر رویداد جدید است تا آن را تجربه کرده و به زبان غزل با جزئیترین شکل آن را به تصویر کشد.
3- جزئینگری و عینیگرایی در شعر
قطعاً نمیتوان گفت همه اشعار سنتی ذهنگرا بودهاند ولی در دوره رکود، به ویژه در دوره بازگشت مثلاً اگر یک شاعر از عشق سخن میگفت شاید اصلاً خودش عاشق نبوده و در ذهن و خیال بر اساس کپیبرداری از شاعران کهن شعر خود را ساخته باشد. ولی شاعر عینینگر سعی میکند تا چیزی را خود تجربه نکند به ذهن و زبان نیاورد.
4- روآوردن غزل به واژههای سالم و نو
غزلسرایان معاصر با توجه به محتوای شعر خود که از یک نگاه عینی نشأت میگرفت، تصمیم گرفتند که واژگان غزلهای خود را هم از آن چیزی که میبینند و تجربه میکنند برگزینند؛ بنابراین واژههایی همچون کاروان، ساربان و... دیگر در اشعار آنها دیده نمیشود و واژههای جدیدی مانند ماشین، قطار، پیامک، موبایل و... را وارد شعر کردند. همچنین شاعران سعی کردند همانطور که صحبت میکنند از کلمات استفاده کنند بنابراین از شکستن و مخفف کردن واژهها اجتناب کردند. مثلاً شاعر امروز به کوه، کُه نمیگوید و همینطور بر آن بودند که معادل امروزی واژهها را بهجای معادل قدیمی و کهنه آنها برگزینند و همه اینها باعث شد که زبان غزل معاصر سالم و امروزی بشود و به مشکلات جوامع امروز، سیاست، فرهنگ و یا ... بپردازد.
غزل معاصر در حقیقت سعی دارد جوابگوی نیاز عصر خودش باشد؛ به همین دلیل هم نسبت به گذشته در فرم و محتوا دچار تغییر گشت.
به طور خلاصه بگویید غزل معاصر از لحاظ فرم و محتوا چه ویژگیهایی دارد؟
فرم به پنج مقوله زبان، خیال، موسیقی، شکل و عاطفه تقسیم میشود.
1- زبان
زبان غزل معاصر امروزی است. از ترکیبات و واژههای کهنه استفاده نکرده و در مقابل از واژههای امروزی استفاده میکند و زبانش به زبان معیار نزدیک است. در غزل پست مدرن زبان معیار و زبان محاوره با هم آمیخته میشود. همچنین شاعران در زبان کارهایی کردهاند که به آن هنجارگریزی میگویند.
2- خیال
غزل معاصر عناصر خیال را گسترش میدهد و از ویژگیهای جدید برای خیالانگیز کردن خودش استفاده میکند که در این مورد در کتاب خیلی مفصل توضیح دادهام. اما مهمترین ویژگی آن این است که برای خیالانگیزتر کردن شعر از عنصر روایت استفاده کرده است. درحقیقت یک نوع روایتی که خیالانگیز است. همچنین استعاره مکنیه با مشبهبه غیرجاندار، تلفیق اسطورههای مختلف و نگاه فانتزی و سورئال از عناصر دیگر خیالانگیز کردن اشعار آنها است.
3- موسیقی
همانطور که قبلاً گفته شد وزنهای زیادی به غزل اضافه شد خصوصاً توسط غزلسرایانی همچون سیمین بهبهانی و حسین منزوی. با بهکارگیری یک سری از روشها وزنهای جدیدی را ابداع کردند که قبلاً مسبوق به سابقه نبود و یا کاملاً طرد شده بود. در قافیه و ردیف شاعران امروز کارهای قشنگی کردهاند. نوآوری در ردیف و قافیه به خیالانگیز کردن غزل و نو کردن آن کمک شایانی کرده است.
4. شکل
دو نوع شکل داریم: بیرونی و داخلی. شکل بیرونی غزل برای خودش تعریفی دارد. هرچند شاعران غزلسرا شکل بیرونی غزل را هم دچار تغییراتی کردهاند که اکنون مجال شرح آن نیست. در قدیم شکل درونی غزلها خیلی آشفته بود و هر بیت برای خودش، سازی جداگانه میزد اما معمولاً غزل امروز فرم و شکل درونی دارد که ساختار غزل را خیلی محکم نگهداشته و یکی از دلایل آن عنصر روایت است. البته در غزل با عنوان پست مدرن ما با شکست روایت روبهرو میشویم و یا روایتهای جزیرهای و یا جدا از هم که توضیحش مفصل است.
5- عاطفه
در غزل قبل از مشروطه عاطفه شعر اغلب از منِ شخصی و یا منِ انسانی نشأت میگرفته است. ولی از دوره مشروطه به بعد منِ اجتماعی بیشتر در اشعار دیده میشود. به دلیل تغییرات گسترده اوضاع اجتماعی، شاعران در مقابل جامعه، وطن و مردم احساس مسئولیت میکنند و خود را با آنها یکی میدانند. ما این موضوع را در غزل دوره انقلاب و دوره جنگ و خود مشروطه خیلی پُررنگ میبینیم.
6- محتوا:
محتوا در غزل معاصر شامل موارد زیادی میشود. شاعر عینینگر است پس محتوایش مسائل روز است. شاعر امروز از جنگ، اقتصاد و مسائل روز مثل ایدز، سیاست، اختلاس فرهنگ یا هر چیزی که مربوط به مردم و زندگی روزمره میشود سخن میگوید. پس غزل زنده است و جوابگوی دنیای روز است و برخلاف نظر شاملو به این نتیجه میرسیم که وی در این مسئله اشتباه کرده است.
و سوال آخر اینکه به نظر شما دلایل اقبال عمومی نسبت به غزل چیست؟
غزل زبان نرمی دارد. خیلی از مسائل را میشود در غالب غزل ریخت. برخلاف قصیده زودفهم است. حتی شما شعر خاقانی با آن قصیدههای مطنطن و سختش را که در نظر بگیرید، وقتی وارد غزلهایش بشوید، میبینید که چقدر راحت و همهفهم سروده شده است. مثلاً شما غزلهای حافظ را در نظر بگیرید، حالا ممکن است شخصی عامی یک برداشت از شعر حافظ داشته باشد و یک مدرس دانشگاه برداشت دیگری. ولی در مجموع همه از آن لذت میبرند و مفهوم دلخواهی را از آن دریافت میکند. مردم ما از کودکی تا امروز با غزل خو گرفتهاند و بسیاری از بزرگترین شاعران ما به غزلسرایی شهرت دارند. حافظ، سعدی، مولانا و صائب غزل میسرودند. غزل در پوست و خون مردم رخنه کرده است. همچنین یکی از دلایلی که بعد از انقلاب دوباره به غزل رو آوردیم رجعت به سنتها بود. ما از مدرنیته به سنت بازگشتیم چون اعتقاد داشتیم باید به ارزشها و سنتها برگردیم. به نظر میرسد بازگشت به غزل یک نوع رجعت به سنت بود. خیلی از شاعران وقتی دیدند که نه میتوانند از شعر مدرن دل بردارند و نه از شعر کهن، بنابراین خواستند که بین این دو را آشتی بدهند. خیلیها اعتقاد دارند که غزل معاصر تلفیق شعر نو و مدرن با غزل سنتی و کهن است.
نظر شما