نشست «فلسفه و حزن» برگزار شد
محدثی: غم فقدان را تبدیل به غم تذکار کنیم/ میری: چرا شریعتی غم را برای خود میخواهد؟
سید جواد میری گفت: شریعتی معتقد است در جامعه مطلوب انسانها در نسبت با دیگری باید فداکاری داشته باشند و تلاش کنند برای دردهای دیگران التیام پیدا کنند.
حسن محدثی در این نشست با بیان اینکه وقتی به آثار و ادبیات این حوزه نگاه میکنیم با انبوهی از مباحث متنوع مواجهه میشویم و از این جهت کار دشواری برای تعاریف واژههایی چون غم، اندوه و ... خواهیم داشت گفت: بنابراین باید در ابتدا تعاریفی از این واژگان و تمایز آنها داشته باشیم تا مشخص شود که از چه چیزی سخن میگوییم.
او ادامه داد: من ابتدا به تعریف واژه غمگینی و نسبت آن با سایر واژگان میپردازم و غمگینی را به عنوان یکی از عواطف پایهای انسان در نظر میگیرم که تحت تاثیر احوال و محرکات مختلف به انسان دست میدهد. پس اگر این را میتوانیم یک احساس پایهای در نظر بگیریم آنگاه میتوان برای آن طیفی را در نظر گرفت که میتوان از انواع غمگینی صحبت کرد و حتی آنها را از هم متمایز کرد.
محدثی گفت: اگر بتوانیم غمگینی را روی یک طیف قرار دهیم آن وقت میتوانیم درباره غمگینی و حزن و کارکردهای مثبت و منفی آن صحبت کنیم. بیش از یازده نوع غم داریم که در ادبیات هم با واژههای گوناگونی از آنها یاد میشود؛ غم ناشی از فقدان، غم ناشی از شکست در کوششها، غم ناشی از ارزیابی اخلاقی خود، غم ناشی از دگردوستی و مسئولیت اخلاقی، غم ناشی از حفرههای وجودی، غمهایی که منشا بیولوژیک دارند، غمهای ناشی از اندیشهورزی، غمهای شاعرانه، غم ناشی از جدایی، غمهای ناشی از گیر افتادن در یک وضعیت ناراضی کننده، غمهای ناشی از اندیشیدن به نگرانیهای درباره آینده و ... از جمله انواع غمهاست.
این جامعهشناس با بیان اینکه هر کدام از این غمها میتواند کارکرد مثبت و منفی داشته باشد یادآور شد: شاید عجیب باشد اگر بگوییم که غم میتواند کارکرد مثبت داشته باشد چون اغلب فکر میکنیم که غم فقط کارکرد منفی دارند. وقتی که احادیث مرتبط به وظایف مومن را بررسی کنیم میتوانیم تصویر انسان آرمانی اسلام را ببینیم؛ به طور مثال مومن باید انسان حلیم و شکیبایی باشد و یا اینکه شادی را در صورت و غم را در دل داشته باشد بنابراین حادیث زیادی در منابع اسلامی داریم که حالات مومن را مشخص میکند.
به گفته محدثی، این یک الگوی آرمانی به ما برای زیستن میدهد. مسالهای که در حدیث «مومن کسی است که شادیاش در وجه و صورتش است و حزنش در دل و قلب» وجود دارد، مدیریت عواطف و مدیریت غم و جامعه پذیری غم و عواطف است.
او افزود: بالغ بر 40 سال است که جامعهشناسان زیادی روی مدیریت و جامعه پذیری غم بحث کردهاند. اینکه چه مدت، کجا، چگونه و در چه موقعیتی باید غم را ابراز کرد و در این باره دو دسته قواعد را جامعهشناسان استخراج کردند و الگوهایی یافتند.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه مسئولیت سنگین انسان مومن این است که دردهایش را نباید الزاما روی دیگران بریزد توضیح داد: امروز در فضای مجازی و معاشرت مردم بسیار میبینیم که فرد به شدت شتاب دارد که یک خبر دردناک را به عنوان اولین نفر اطلاع رسانی کند و از این طریق عواطف هیجانی را هم جلب کند. این در حالی است که انسان باید بتواند خود و درونیاتش را در مواجهه با دیگران مدیریت کند.
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: در روانشناسی مدرن بیان میشود که کودک در مواجهه با تنشهاست که رشد میکند و حتی این تنشها به بلوغ عاطفی او کمک میکنند. این کارکرد مثبتی است که غم و اندوه میتواند برای ما داشته باشد. آن حدیث قدسی هم مصداقی از انسانی است که میتواند بر خویشتن خود سوار شود. در واقع اینجا ما با انسانی مواجهیم که از مجرای خودداری به مرحلهای از رشد رسیده و این یکی از کارکردهای مثبت غم و درد است.
محدثی با بیان اینکه مدیریت عاطفی دست کم دو سطح دارد گفت: یکی خرد است که فرد خود را مدیریت میکد و دیگری سطح کلان است که مدیران اجتماعی، سیاسی، ... باید محرکهای مناسب عاطفی را مدیریت کنند.
او با اشاره به غم ناشی از تذکر و تاثیر آن در رشد انسان بیان کرد: این غم بدین معنی است که خودم را مرور میکنم و فکر میکنم که گذشته خود را درست زندگی نکردم. این فاصله بین منی که هستم و منی که باید باشم غم ایجاد میکند. از همین منظر است که یادآوری حیات بزرگان هم چنین غمی را در ما ایجاد میکند و به ما خسران درست زندگی نکردن را یادآوری میکند. ما اما در جامعهمان این تذکار را به غم فقدان تبدیل میکنیم گویا کسی را از دست دادهایم. در واقع ما بزرگان دینی داریم که آنها را از دست ندادیم و آنها را داریم اما غم ناشی از تذکر و یادآوری را تبدیل به غم ناشی از فقدان میکنیم.
محدثی تاکید کرد: ما نباید برای بزرگان دینی و معنوی خودمان به گونهای عزاداری کنیم که گویی آنها را از دست دادیم متاسفانه اغلب شرایط به گونهای پیش میرود که گویا بر غم ناشی از فقدان تاکید میکنیم تا ناشی از غم تذکار. سازمانهای فرهنگی باید بحث مدیریت عواطف را در این حوزه دنبال کنند و از غم ناشی از فقدان به سوی غم ناشی از تذکار برویم.
او در بخش دیگری از سخنانش به سنت سوگواری در فرهنگ ایرانی اشاره کرد و گفت: سنتهایی در حوزه مدیریت عواطفی دارد وجود دارد که وقتی یک فقدانی رخ میدهد همه مشارکت کنند اما در برخی از خرده فرهنگها این مناسک سوگ آن قدر بسط پیدا میکند که با زندگی مغایرت دارد و در آن کسی حق ازدواج، سفر و ... ندارد. برخی از این سنتها حتی با سنتهای اسلامی ما تعامل ندارد و اساسا سنتهای سوگ گاهی با آمیزههای فرهنگ اسلامی در تقابل قرار میگیرند. در آموزه اسلامی این گونه نیست که زندگی باید تعطیل شود و اینها سنتهای تحمیلی است که در برخی از خرده فرهنگها وجود دارد و باید آنها را نقد کرد.
محدثی در پایان گفت: بسیاری از ما شنیدهایم یا دیدهایم که وقتی نویسندهای فوت میکند اتاق او را نگهداری میکنند چون این کار یک کارکرد اجتماعی دارد و این نویسنده میتواند از جهتی الگویی برای فرزندان کشور باشد. غم تذکار در اینجا به دلیل فاصله بین آنچه باید باشیم و نیستیم در انسان بی قراری ایجاد میکند. کسانی که فاصله این دو برایشان کمتر است درد و بی قراریاشان کمتر است اما انسانهای بزرگ این فاصله را بیشتر احساس میکنند و میل به تعالی در آنها بیشتر است. پس غم تذکار رشد دهنده است و افسردگی نمیآورد و فرد را وادار میکند که خودش را ارتقا دهد. از همین جهت است که غمهای ناشی از تذکار سازندهترین غم انسانی هستند و میتوانند موجب رشد انسان شوند.
میری نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه حزن یک صفت و بعد از اگزیستانس انسان است و انسان شاید تنها موجودی است که میتواند دچار حزن و اندوه شود گفت: بدین معنی که حالتی از وجود انسان است که صرفا از منظر کارکردی نمیتوان به آن نگاه کرد بلکه بخشی از وجود انسان است که به او قدرت و حرکت میدهد تا انسان بتواند چشماندازهای جدیدی را در زندگی خودش تعریف کند.
او ادامه داد: نکتهای که در این بحث قابل تامل است این است که حدیثی از پیامبر داریم که میفرماید: «مومن کسی است که شادیاش در وجه و صورتش است و حزنش در دل و قلب.» اینجا پرسشی پیش میآید: اینکه اگر انسانی که توانسته به درجهای از ایمان برسد که پیامبر درباره این انسان شاخصههایی دارد و بین وجه ظاهری و باطنیاش ارتباط هست، از این منظر انسان مومن کسی است که در دلش اندوه را ماوا داده است.
این جامعه شناس افزود: ما میدانیم صورت انسان بعدی است که با جامعه در ارتباط است و از این طریق به امر اجتماعی مربوط است. اگر به این صورت است، پرسشی که مطرح میشود این است که در جامعه ایران که تاریخش به قول دکتر شریعتی، «نوعی از تاریخ دینی ماست و دین نقش مهمی در تاریخ ایران دارد» چرا این حزن در مناسبات اجتماعی دیده میشود؟ جالب است که در جامعه کنونی ایران دین یکی از مولفههای بنیادین تعریف شده و جامعه کنونی در بسیاری از ساحتهای سیاستگذارانهاش توجه را به امر دینی میدهد. اما پرسش این است چرا در بین مردم ایران به جای اینکه حزنشان در دلشان باشد، حزنشان در صورتشان است و سرورشان در قلبشان؟ این جابه جایی چه تاثیری روی فرد و جامعه میگذارد؟
میری در پاسخ گفت: این جا به جایی ممکن است باعث شود انسان در ساحت فردی دچار ریا سیستماتیک شود و در ساحت اجتماعی هم دچار اختلالاتی شود.
این جامعه شناس گفت: من کتابی را سالها پیش درباره فقدان مطالعه کردم که در آن نکته جالبی مطرح شده بود. امولف از منظر روانشناسی با گرایشهای مردم شناسانه گفته بود که در فرهنگهای غیرآمریکایی وقتی یک نفر عزیزش را از دست میدهد برای او مراسمی به نام سوم، هفتم، چهلم، سالگرد و ... را برگزار میکنند این مراسم و سنتها به گونهای هستند که به تدریج به فرد آرام آرام مدیریت فقدان را یادآوری میکردند. اما در جامعه شهرنشینی و لجام گسیخته مدرن تمام مناسک مربوط به عبور از سوگواری فرو میریزد و فرد به تنهایی باید با تمام اندوههای ناشی از پرتاب شدگی به جهانی که نمیداند کجاست را به دوش بکشد.
او با اشاره به انسانشناسی شریعتی و دیدگاه او نسبت به غم عنوان کرد:
وقتی شریعتی میگوید «خدایا شادیهایت را به دیگران بده و غمهایت را بر من ببار»، باید دید شریعتی چه تصوری از انسان دارد و کدام جامعه ایدهآل را ترسیم میکند؟ چرا در دیدگاه او شادیها باید برای دیگران باشد و غم برای خودش؟ آیا این به معنای این است که او انسان خودخواهی است و میگوید من میدانم که غم من را به تعالی میرساند؟ شریعتی این را نمیگوید!
میری افزود: شهید مطهری میگوید: «مصیبت در نگاه قرآنی انسان را به تعالی میرساند اما تو نمیتوانی بگویی خدایا به من مصیبت بده». چرا شریعتی میگوید به من غم بده؟ چه تعریفی غم در نگاه شریعتی دارد.
این مدرس جامعهشناسی تاکید کرد: انسان در این دنیا به هیچ وجه نباید بیاندیشد که خوشبختی من بدبختی تو باید باشد، ثروت من باید فقر تو باشد. زمانی تو میتوانی به ثروت برسی که همسایهات را فقیر کنی. شریعتی میگوید در جامعه مطلوب انسانها در نسبت با دیگری باید فداکاری داشته باشند و تلاش کنند برای دردهای دیگران التیام پیدا کنند. به همین دلیل او دردمندی ناظر به دیگران را برای خود میخواهد. او اهتمام به دیگری را میطلبد. شریعتی در کتاب «تاریخ شناخت ادیان» میگوید انسان یک موجودی نیست که دست و پا دارد بلکه صفت است و انسان میتواند به آن متصف شود. اهتمام داشتن به دیگری عامل رشد انسانیت است و وقتی نسبت به دیگری غم و هم داشته باشی انسانیت رشد میکند.
او با اشاره به واژه بی غم بودن و معنای آن در سنت عرفانی گفت: بی غم بودن در اینجا به معنای درد دیگری نداشتن است و در نگاه اهل عرفان و فتوت بی غم بودن دشنام است. حال باید دید چرا در وضعیت کنونی بشر این میزان نسبت به دیگری بی هم و غم است؟! این در حالی است که اگر انسان شناسی که از معاصر و احادیث دینی برمیخیزد را بتوانیم ترسیم کنیم میبینیم غم جایگاه ویژهای برای تذکار دادن انسان دارد.
نظر شما