گفتوگوی ایبنا با نویسنده کتاب «زمان ایستاده بود» به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان
هدف ما تجاریسازی دفاع مقدس نیست
نویسنده کتاب «زمان ایستاده بود» میگوید: وقتی اتفاقات مختلف در این کتاب در کنار هم قرار میگیرد، خواننده درمییابد که هیچکدام از اسرا تسلیم نشدهاند و کاملاً سربلند به اسارت رفتهاند چون برخی این موضوع را مطرح میکردند که چرا زمانی که ما میجنگیدیم، یک عده دستشان را بالا بردند و تسلیم شدند.
مصاحبه و نگارش این کتاب را فرزانه قلعهقوند در ۷ فصل به عهده داشته است. با فرزانه قلعه قوند درباره کتاب «زمان ایستاده بود» و «هفتخوان» گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.
درباره کتاب «زمان ایستاده بود» برایمان بگویید، انگیزه نوشتن خاطرات از کجا شکل گرفت؟
کتاب «زمان ایستاده بود» به سرگذشت 61 آزاده میپردازد و هدف از تدوین و نگارش کتاب این بود که شاهد یکسری بینشهایی بودم که اتفاقاً اختصاص به عوام نداشت حتی برخی از خواص که در نمایشگاهها حضور مییافتند، گاهی در خلال بحثها این موضوع را مطرح میکردند که چرا زمانی که ما میجنگیدیم، یک عده دستشان را بالا بردند و تسلیم شدند. این طرز تفکر برای من دردآور بود، زیرا این خیلی بیمهری است که ما افرادی را نادیده بگیریم که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آنها لقب «الماسهای درخشان» را دادند. الماس شدن به این آسانی بدست نمیآید، بالاخره یک فرایندی باید صورت بپذیرد و خیلیها متوجه این عبارت پرمغز نشدند که رهبر معظم انقلاب اسلامی چرا از این افراد به عنوان «الماسهای درخشان» یاد کرد.
در نظر داشتم به تعداد اسرای کربلا به بیان خاطرات اسرا بپردازم، اما در نهایت موفق شدم خاطرات 61 نفر از افرادی که در دوران دفاع مقدس به اسارت درآمدند را در این کتاب بیان کنم. در حین تدوین کتاب به نکته جالبی برخوردم و آن اینکه واقعه کربلا نیز در سال 61 هجری به وقوع پیوسته و اگر چه در مورد تعداد اسرای کربلا به اجماع نرسیدم زیرا اسرای قبل از روز عاشورا، حین جنگ، در راه اسارت و ...متفاوت بود، ولی گاهی به عدد ۶۱ نیز اشاره شده است. خاطرات این 61 نفر بدون اینکه افراد خاصی باشند یا گزینش خاصی درمورد آنها صورت گرفته باشد باشد به صورت اتفاقی انتخاب شده است. در این کتاب فقط به لحظه خاص اسارت پرداخته شده است و همه افراد از فرهنگها و استانهای مختلف اعم از بسیجی، ارتشی، معلم، روحانی، خبرنگاری که تازه به ایران برگشته بود، مرزنشینی که در عملیاتهای مختلف مثل خیبر، بیتالمقدس، محرم و اردوگاههای مختلف حضور داشت و ... را شامل میشود.
وقتی اتفاقات مختلف در کتاب در کنار هم قرار میگیرد، خواننده میتواند مقایسه کند که رزمندگان در چه شرایطی به اسارت درآمدند. برخی واقعاً با تن و بدن زخمی اسیر میشدند، در خاطرات یکی از رزمندگان درمورد لحظه اسارتش آمده است که دستش زخمی بوده و نمیتوانسته دستش را بالا ببرد و نردبانی که از هلیکوپتر آویزان بوده را بگیرد و بالا برود، یا اینکه برخی باز میگشتند تا دوستانشان را که در کانال گیرافتاده بودند نجات دهند و اغلب مهمات تمام میشد، بنابراین هیچکدام از افرادی که در این کتاب معرفی شدهاند، واقعاً تسلیم نشدهاند و کاملاً سربلند به اسارت رفتند و هیچ چارهای نداشتند. هیچوقت اینگونه نبوده که دو نفر از نیروهای دشمن بیایند و یک لشکر را به اسارت ببرند، بلکه برعکس بوده، به عنوان مثال در خاطرات یکی از آزادگان آمده است که 5 نفر بودهاند و در کانال گیرافتاده بودند و تعداد زیادی از عراقیها آنها را به اسارت میبرند و این نشان میدهد که رزمندگان ما کاملاً غرورآمیز به اسارت رفتند و خیلی از آزادگان میگویند: «لحظه اسارت برای ما انگار دنیا تمام شده بود، چون ما برای اسارت و یا پیروزی رفته بودیم و به اسارت فکر نمیکردیم»، به همین منظور سعی کردم برای اولین بار به این موضوع حساس به طور اختصاصی بپردازم و خیلی امیدوار بودم که ارگانهایی مانند ارتش، سپاه و بسیج از این کتاب استقبال کنند، زیرا این کتاب به محققان و پژوهشگران کمک میکند تا جنگ را آسیبشناسی کنند چون به هر حال جنگ همیشه در کمین است و میتوانیم جلوی اشتباهات را بگیریم، اما مثل همیشه به عنوان یک نویسنده، مظلوم واقع شدیم و متأسفانه صدای ما را کسی نمیشنود و چون ما یک انتشارات خصوصی هستیم، مورد حمایت قرار نمیگیریم.
قصد ترجمه کتاب را هم دارید؟
این کتاب قرار است به پنج زبان زنده دنیا ترجمه شود که یکی از آنها انجام شده و قرار است به زبانهای مختلف ترجمه شود. فعلاً لاتین ترجمه شده و لبنانی، اردو، پشتو و ترکی هم در دست اقدام است و به زبان روسی و انگلیسی هم ترجمه خواهد شد.
پس از انتشار کتاب چه بازخوردهایی گرفتید؟
در نشست نقد کتاب به نکات مثبتی اشاره شد، اما معتقدم هنوز آنطور که باید این آثار دیده نمیشوند. از جمله مشکلاتی که وجود دارد این است که معمولاً توزیع کتاب به صورت عمده صورت میپذیرد، مثلاً مرکزی هزار کتاب سفارش میدهد، البته بین افراد هم توزیع شده است، ولی در مجموع رضایتی که باید حاصل نشده است، در راستای حمایت از این اثر، انتظار میرود، ارگانهایی مانند ارتش، سپاه و بسیج با توجه به اینکه در این کتاب به طیف وسیعی از اقشار مختلف پرداخته شده است، آن را تهیه کنند و به عنوان یک کار پژوهشی معرفی کنند.
این اثر میتواند در زمینه آسیب شناسی جنگ به محققان و پژوهشگران کمک بسیاری کند، کمااینکه این اتفاق کم و بیش افتاده و توسط اساتید در برخی دانشگاهها معرفی شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته، حتی یکی از بازیگران تلویزیون که کتاب را مطالعه کرده بود، با من تماس گرفت و گفت: «فکر نمیکردم رزمندگان ما این گونه اسیر شده باشند»، در نهایت با دریافت این بازخوردها حس خوبی دارم و از بین آثارم، این کار را بصورت ویژه دوست دارم چون به آنچه که میخواستم رسیدم.
بالاخره تاریخ قضاوت میکند و این کتاب، جزء اسنادی است که باقی میماند و یک روز حتماً جایگاه خود را پیدا میکند، چون هدف ما تجاریسازی دفاع مقدس نیست و هدف ترویج فرهنگ اسارت است که متأسفانه نادیده گرفته شده، امید است کسانی هم که توجه نکردند از این بیمهری دربیایند و کتاب را ببینند.
کتاب «زمان ایستاده بود» چه ویژگی ممتازی نسبت به کتابهای دیگری که در این حوزه منتشر شده دارد؟
اصولاً کتابهای دفاع مقدسی، نگاه پژوهشی دارند، چون نمادها، نمادهای بیرونی هستند. رمان نیستند که نماد درونی داشته باشند. باید به سراغ نمادها برویم و با آنها مصاحبه کنیم. در کتاب «زمان ایستاده بود»، با توجه به اینکه داستانها پشت سر هم هستند برای اینکه مخاطب خسته نشود، برخی دیالوگها به زبان اصیل خودشان کار شده است و این موارد باعث شده که جذابیت و اصالت کار حفظ شود.
درباره راستیآزمایی مطالب هم در این کتاب توضیح دهید که چگونه عمل شده است؟
در مورد راستیآزماییها این گونه بود که مثلاً اگر فردی میگوید ما با تعدادی از افراد بالای کوه بودیم و دشمن منور میزد، در رابطه با افرادی که حضور داشتند سؤال میکردم، مثلاً میگفتند فلانی حضور داشته، به سراغ آنها میرفتم و در صورتی که آنها هم تأیید میکردند در کتاب درج میشد. در اصل اتفاقاتی که در این کتاب آورده شده توسط کسانی که همراهشان بودند همه مورد تأیید قرار گرفته است.
در بخش اسارت، افراد قابل دسترستر هستند و اطلاعات را در اختیار داریم. بنابراین بدون راستیآزمایی هیچ مطلبی درج نمیشود. نکته دیگر اینکه معمولاً رزمندگانی در جبهه در کنار افرادی که اسیر شدند، حضور داشتند و از این طریق میتوانیم اطلاعاتی را کسب کنیم، بنابراین با این افراد تماس گرفتیم و راستیآزمایی را انجام دادیم.
کار نوشتن کتاب «زمان ایستاده بود» چه مدت طول کشید و برای راستیآزمایی رخدادها، با چه مشکلاتی مواجه بودید؟
نگارش کتاب به همراه راستیآزمایی به مدت یک سال طول کشید و مصاحبه تکمیلی و جمعآوری اطلاعات هم یک سال زمان برد. از جمله مشکلاتی که در زمینه راستیآزمایی وجود دارد این است که ممکن است برخی افراد، اتفاقاتی را فراموش کرده باشند، بالاخره باید به سراغ افرادی برویم که این موارد را تأیید کنند و اگر از جانب آنها مورد تأیید قرار گیرد، حتماً آورده میشود، اما اگر موردی تأیید نشود یا اگر احساس کنم در بیان موضوعی غلو شده باشد، حذفش میکنم.
در کتاب «زمان ایستاده بود» با توجه به اینکه افراد داستان جبهه و لحظه اسارت را بیان می کردند، اگر یادشان بود که چه کسانی همراهشان بوده، کار آسانتر میشد، زیرا اغلب تنها اسیر نشدهاند و می توانستیم به خوبی راستی آزمایی کنیم. اما در مجموع گذشت زمان، افزایش سن و بیماری از مهمترین مشکلات برای راستیآزمایی است چون همه آزادهها دوران سختی را پشت سر گذاشتهاند و در اثر شکنجه خیلی چیزها را فراموش کردهاند.
شما به عنوان نویسندهای که در زمینه انتشار آثار مربوط به دفاع مقدس دغدغهمند هستید، چه توصیهای به ایثارگران دارید؟
میتوانیم بگوییم، تمام افرادی که در جبهه حضور داشتهاند، ایثارگر هستند و اینها باید به بیان خاطرات خود بپردازند و نباید فکر کنند ممکن است تکراری باشد، لازم است خاطراتشان را بنویسند، حتی اگر به عنوان کتاب مجزا چاپ نشود به عنوان اسناد دفاع مقدس باقی میماند و اینها درسآموز است. وقتی کتابهایی که مربوط به جنگهای آلمان است را میخوانیم، بخصوص آنها که اسیر بودند، میبینیم چقدر جالب است در صورتی که این آثار سالها پس از جنگ چاپ شده است. رزمندگان ما نیز میتوانند تا جایی که ذهنشان یاری میکند به بیان خاطرات خود بپردازند. نویسندگان نیز تا جایی که آخرین نفر از دوران جنگ باقی مانده، زمان برای نوشتن دارند تا هم در تاریخ بماند و هم برای آیندگان درس شود، چون هنوز تعداد زیادی هستند که دفاع مقدس را نمیشناسند و متأسفانه یک سری ناکامیها و ناملایماتی که وجود دارد را پای دفاع مقدس میگذارند. همچنین امید است، مسئولان هم دفاع مقدس را از حالت انحصاری خارج کنند و یادشان باشد که دفاع مقدس برای همه هست و برای طیف خاصی نیست. ما حتی در در دوران جنگ تحمیلی، اسیر ارمنی داشتیم که خدمتش تمام شده بود ولی در جبهه ماند و برنگشت. شاید برای دین اسلام نبود، اما برای خاکش ماند و دفاع کرد و اسیر شد، بنابراین دفاع مقدس متعلق به گروه خاصی نیست، با این دید همه خود را متعلق به دفاع مقدس میدانند چه آنکه برای آرمانهای دینش به جبهه رفت، چه آنکه برای دفاع از خاکش و چه آنکه برای دفاع از دین و میهنش جنگید.
کتاب «زمان ایستاده بود»، اثر فرزانه قلعهقوند که در مدت یک سال به چاپ سوم رسید در 305 صفحه، شمارگان 1000 نسخه که از سوی انتشارات پیام آزادگان روانه بازار نشر شده است.
کتاب دیگر شما «هفتخوان» است که در آن هم به موضوع آزادهها پرداختید. درباره موضوع کتاب توضیح دهید و اینکه این داستان واقعی و مستند است؟
این کتاب، خاطرات یک آزاده گلستانی بنام آقای علیاکبر فندرسکی هست که خاطراتش را برای چاپ آماده کرده بود. وقتی خاطرات وی را مطالعه کردم، این خاطرات کم بود اما در عین حال ویژگیهایی داشت که در صورت تکمیل شدن میتوانست، تبدیل به خاطره خوبی شود. به همین منظور مصاحبههایی با وی به صورت حضوری و تلفنی انجام دادم. خاطراتش زلال و جالب بود، البته همه خاطرات زلال هستند، اما آقای فندرسکی، صفای شمالی بودنش و زلالی زادگاهش باعث میشد که زلال صحبت کند.
چطور شد این سوژه را برای نوشتن انتخاب کردید؟
آنچه باعث شد این کار را دنبال کنم، این بود که هم آقای فندرسکی حرفش صادقانه بود و هم پس از جراحت شدید به اسارت درآمده بود و هم در دوران دفاع مقدس جزء فعالان فرهنگی بوده و سعی میکرده به هر طریق شده خود را به درمانگاه برساند تا بتواند از افرادی که مفقودالاثر هستند خبری بگیرد و به خانوادههایشان اطلاع دهد.
آقای فندرسکی ویژگیهایی داشتند که با مطالعه خاطرات نصف و نیمه ایشان احساس کردم اینها میتواند تبدیل به یک خاطره خوب شود و همینطور هم شد و با اینکه در شرایط کرونا و تعطیلی نمایشگاه قرار داشتیم و با توجه به اینکه ما هم پخش مخصوصی نداریم اما این کتاب در آستانه چاپ دوم است و کتاب، زبان خیلی ساده و قابل فهمی دارد و در این اثر سعی کردهام اصالت آقای فندرسکی که از اهالی شمال کشور است با آوردن اصطلاحات مربوط به آن منطقه در این کتاب حفظ شود.
دلیل انتخاب نام «هفت خوان» برای این کتاب چیست؟
دلیل انتخاب نام «هفت خوان» برای این اثر، گذر از هفت مرحله و رسیدن به مرحله تکمیلیتر و کمالیافتگی است که شامل مراحل کودکی، انقلاب، جنگ، اسارت، اردگاه رمادی 13، اردوگاه تکریت 17 و آزادی بود و هر مرحله تکمیل مرحله قبلی است و این گذرها هدفمند هستند، مثلاً در نوجوانی میبینیم که شخصیت وی کاملاً به کمال رسیده و خود را با جریان انقلاب هماهنگ میکند.
کتاب «هفت خوان»، اثر فرزانه قلعهقوند در 290 صفحه، شمارگان 1000نسخه از سوی انتشارات پیام آزادگان روانه بازار نشر شده است.
نظر شما