گرینبرگ؛ استاد روانشناسی و مدیر کلینیک تحقیقات رواندرمانی دانشگاه یورک در تورنتو است. او یکی از چهرههای پیشگام کار با هیجانات در رواندرمانی و پایهگذار رویکردهای هیجانمحور در درمان افراد و زوجها بوده و متون اولیه و اساسی بسیاری درباره این رویکرد نوشته است. گرینبرگ در هر دو رویکرد تجربهای و سیستمی تعلیم دیده و برای شکل دادن به رویکردی هیجانمحور در درمان زوجها، این دو رویکرد را با یکدیگر تلفیق کرده است. همچنین مکتوبات گستردهای درباره نظریه و کاربست درمان هیجانمحور با افراد دارد.
همکار او رواندا ان. گلدمن؛ دانشیار دانشگاه آرگوسی در ایلینویز آمریکا و درمانگر موسسه خانواده دانشگاه نورث وسترن در اوانسونِ ایلینویز است؛ جایی که هم با افراد و هم با زوجها به کاردرمانی میپردازد. او از دوران دکترای خود، وقتی با لزلی اس. گرینبرگ کار میکرد، در شکلگیری رویکرد درمانی هیجانمحور فعال بود. در سالهای اخیر، بیشتر به نوشتن درباره درمان هیجانمحور برای زوجها پرداخته است. او همچنین به کار، تدریس و هدایت تحقیقات در زمینه فرایندهای هیجانی و نتایج درمان هیجانمحور اشتغال داشته و درباره همدلی، آسیبپذیری، افسردگی و صورتبندی موردی کتابهایی نوشته است.
تناسب فرهنگ با درمان هیجانمحور
پروفسور گرینبرگ در مقدمهای بر ترجمه فارسی این کتاب نوشته است: «درمان هیجانمحور بر مبنای این ادراک قرار دارد که «احساس میکنم، پس هستم» و اینکه هیجانات اجزای انطباقی کارکرد انساناند و نباید به آسانی فرعِ بر شناخت، تصور شوند... فکر میکنم درمان هیجانمحور بهخوبی در تناسب با فرهنگی است که فهم شهودی خوبی از اهمیت هیجانات در رنج کشیدن و سلامت روان دارد. این درک در آن دسته از ایرانیانی که به درمان هیجانمحور علاقه نشان دادهاند، به چشم میخورد... در هر صورت هیجانات همراهان همیشگی زندگی ما هستند و بیشتر هرآنچه را ما انجام میدهیم، هدایت میکنند.
در این کتاب بیشتر به این موضوع میپردازیم که چگونه در زوجدرمانی، ابراز احساسات آسیبپذیر درونی و زیربنایی مربوط به دلبستگی و هویت، به تشنجزدایی و درد هیجانی را نمیتوان بهسادگی ناشی از سختیها و مشکلات شناختی یا رفتاری دانست، بلکه رنج هیجانی را باید برآمده از جایی در عمق روح و روان شمرد که لازم است ابراز شود و این کار پاسخگویی در همسران متعهد را بهدنبال خواهد داشت. هیجانات در درمان هیجانمحور، راهی به درون روان شناخته میشود و تمرکزش بر کمک به افراد است برای مواجه شدن با دردهایی که از آنها دوری میکنند و ابراز کردن آنها به همسرشان. همچنین به زوجین کمک میشود تا بر موانع غلبه کنند و دلسوزانه به رنج یکدیگر پاسخ دهند.»
عشق بزرگسالی، چیزی بیش از دلبستگی صرف
«نیاز به دلبستگی و شکلگیری آن»، یکی از موضوعات مورد بحث در کتاب حاضر است که در صفحه 136 کتاب درباره آن میخوانیم: «انسانها به وضوح اهل ارتباطاند، اما آنچه از ارتباط برقرار کردن با دیگران نیاز دارند، چیزی بیش از امنیت و مجاورت، آنگونه که در نظریه دلبستگی مطرح شده است. باید بین جنبههای نیاز رابطهای تمایز قائل شد. دلبستگی از دیدگاه بسیاری از نظریهپردازان و درمانگران به انگیزه اصلی و حاکم تبدیل شده است و از نظر ما در حال حاضر بیش از حد برای توضیح تقریبا تمامی عملکردهای انسانی، حتی برای توضیح عشق، بهکار میرود. عشق بزرگسالان بهنظر بیشتر از دلبستگی صرف اما دربردارنده آن است. ما همچنین نباید فرض کنیم که همیشه تمامی روابط عاشقانه یا زوجیتها روابط دلبستگیاند. بهعلاوه در روابط طولانیمدت بزرگسالی در مقابل رابطه نوزاد-مراقب، نقشهای دلبستگی و مراقب جابهجا شوندهاند و دلبستگی بزرگسالی را کاملا با دلبستگی نوزادی متفاوت میکنند.
بزرگسالان همچنین توان خودتسکینی دارند و درصورتیکه فاقد آن باشند، باید به آن شکل بدهند. آنچه شخصیتهای دلبستگی را مهم و منحصربهفرد میسازد این است که افراد کارکردهایشان را درونیسازی میکنند، طوریکه بتوانند آثار تسکیندهنده آنان را حتی بدون حضور فیزیکیشان احساس کنند. به همین ترتیب، پیشبینی پاسخهای تسکیندهنده، هیجانات را تنظیم میکند. با وجود این، فرض گرفتن اینکه دلبستگی بزرگسالی در توازی با پیوند نوزاد-مراقب قرار دارد، نوعی بسط نظری غیرمنطقی است و مشکل بتوان چنین چیزی را «عشق» نامید.»
رنج، معلم بزرگ زندگی انسانها
زیگموند فروید میگوید: «هیچگاه به اندازه زمانی که عشق را از دست میدهیم، درمانده و اندوهگین نیستیم.» مفهوم این سخن فروید را، گرینبرگ و گلدمن در کتاب «زوجدرمانی هیجانمحور» اینطور توضیح میدهند: «اندوه در روابط، پاسخی به فقدان و دورماندن یا جدایی از اشخاص مورد علاقه و از دست دادن رابطه است. شکلهای رفتاری جدایی شامل طرد شدن یا نادیده گرفته شدن از سوی همسر، ناتوانی در برقراری ارتباط یا درمیان گذاشتن احساسات واقعی با همسر و البته مرگ یا از دست دادن همسر است. اندوه، بیانگر تنهایی است و فقدان صمیمیت و ارتباط، منبع حزن است. اندوه همچنین بهنوعی به عشق و ظرفیت افراد برای همدلی مربوط است.
اندوه به توانایی افراد برای فهم رنج دیگران عمق میدهد. تجربه اندوه روح را ملاحظهگر میکند و به افراد خِرَد میبخشد. در زندگی بسیاری از افراد، رنج آنان معلم بزرگی برایشان بوده است. زمانی که فردی احساس فقدان، اندوه و تنهایی می کند و قادر نیست آزردگی را متوقف کند، اغلب عزیزانش میتوانند به او کمک کنند، چراکه همان احساسات را تجربه کردهاند و میدانند چطور پاسخ دهند... اندوه افراد را برای مهربانی و دوست داشتن دوستان، والدین و همراهان آماده میکند. اندوه اعلام میدارد که افراد اهمیت میدهند. بااینحال بسیاری از افراد از اندوه میترسند و زمانی که سرنوشت فرصت تجربه اندوه را به آنان میدهد، از آن اِبا دارند.»
نخستین چاپ کتاب «زوجدرمانی هیجانمحور» در 558 صفحه با شمارگان 770 نسخه به بهای 86 هزار تومان از سوی نشر نی به بازار کتاب عرضه شده است.
نظر شما