خودشیفتگی فرهنگی بهعنوان یک آسیب اجتماعی در جامعه از جمله عواملی ست که باعث میشود افراد کمتر به سمت کتابخوانی و مطالعه بروند. برخی با خود داناپنداری و توهم دچار انباشت اطلاعات نادرست و سطحی شدهاند و خود را در اوج علم و دانش میدانند و دیگر نیازی به کتاب و مطالعه احساس نمیکنند. توهم دانایی و احساس بینیازی از معرفت، انسان را از پرسشگری و جستجو دور میکند. این آسیب فرهنگی نیازمند تغییر نگرش در تفکر و اندیشه است. بر کسی پوشیده نیست که هیچ کشوری بدون ارتقای سطح دانش خود نتوانسته است به پیشرفت برسد. لازم است که به این فهم عمومی برسیم که برای فرار از جهل و انجماد فکری و حرکت به سمت تعالی و پیشرفت بدون ترویج و تعمیق فرهنگ کتابخوانی امکان پذیر نیست.
انگیزه و احساس نیاز به کتاب و کتابخوانی زمانی به فعلیت میرسد و بهصورت یک فرایند شرطی در میآید که فرد نسبت به مطالعه نگرش مثبت و مطلوبی داشته باشد. عطش به فهمیدن معلومات و دانش باید در وجود ما نهادینه و به یک نیاز عمومی تبدیل شود و این چشیدن لذت مطالعه و این اشتیاق باید به رفتار کتابخوانی بصورت ثابت تبدیل شود. این اتفاق نیازمند به تغییر نگرش در نوع تفکر جامعه ایرانی دارد. باید پذیرفت که مطالعه جز نیازهای اجتماعی است. باید بگونه ای جا بیفتد که درصدد حل مسائل به وسیله کتاب برآیند و به عنوان ابزاری کارکردی به آن نگاه کنند. مطالعه هم شبیه دیگر رفتارها و عادات نیاز به انگیزه درونی دارد و این مهم انجام نمیگیرد مگر ایبکه تاثیر پذیر بودن و مفید بودن آنرا باور داشته باشیم.
زیربنای سبک زندگی هر فردی مبتنی بر فهم او از زندگی و اهداف است. بر اساس الگوی اسلامی هر انسانی باید در طول شبانه روز قسمتی از اوقات خویش را به تفکر و اندیشیدن اختصاص دهد. رابطه سبک زندگی و کتابخوانی رابطهای دوسویه است از یک جهت سبک زندگی هر فرد تاثیر زیادی در میزان سرانه مطالعه فرد دارد و از سوی دیگر انتخاب و مطالعه ی کتابهای مناسب میتواند بر باروها، نگرشها و رفتارهای فرد تاثیر گذار باشد؛ بنابراین اگر بخواهیم سطح زندگی و کسب مهارتمان را بالا ببریم، ناچاریم سطح یادگیری مان را افزایش دهیم. دانستن و فهم معنای زندگی برای تعامل بیشتر و بهتر با خانواده، جامعه و محیط مستلزم خودشکوفایی ست و حرکت در مسیر خودشکوفایی نیازمند کسب دانش و ارتقای آگاهی است. سرانه مطالعه و ارتباط با کتاب از شاخصهای مهم میزان مصرف فرهنگی جامعه به حساب میآید به راستی کتاب به عنوان اصلی ترین کالای فرهنگی چه جایگاهی در سبد فرهنگی خانوادهها دارد.
ما انسانهای عصر تکنولوژی همواره با فرصتهای متنوع یادگیری و کسب تجربه روبرو هستیم. در دورانی که جهان با عصر دیجیتال روبرو شده است کتاب و کتابخوانی هم تحت این پدیده قرار گرفته است. این نوآوریها موجب شده است دسترسی افراد به کتاب و کتابخوانی بسیار آسان شود. فضای وب با تمام گستردگیاش ظرفیت بالایی در این مساله دارد. اینترنت و رسانههای اجتماعی به عنوان ابزاری تاثیر گذار و فرهنگ ساز به نوعی مکمل و رفیق کتاب محسوب میشوند نه رقیب، زیرا ظرفیت تولید و انتشار محتوای کتاب در این فضاها وجود دارد. به تعبیری مطالب موجود در کتابها را با قالبهای مختلف میان مخاطبان و کاربران اینترنتی تبادل میکند. بنابراین از ظرفیتهای حاضر دراین رابطه عرضه کتابهای الکترونیکی و دیجیتال است که نباید ارزش آنها را نادیده گرفت.
خانواده، اولین پایگاهی است که اساسیترین ساختارهای تربیتی در آن شکل میگیرد. پس بدون شک نخستین عامل در انگیزه سازی و ایجاد لذت و عادت به کتاب و کتابخوانی در خانواده شکل میگیرد. مطالعه و کتابخوانی از جمله مسائلی است که باید تربیت والدین را در آن بسیار تاثیر گذار دانست. بدون تردید امروزه نقش مطالعه و کتابخوانی در رشد ذهنی، اجتماعی و احساسی کودکان اثبات شده است. اگر والدین و افراد بزرگترِ خانواده بهمطالعه علاقهمند باشند، فرزندان با مشاهده آنها، از بزرگان خانواده الگوگیری کرده و به مطالعه و کتابخواندن میپردازند و پس از مدتی، مطالعه و خوانش کتاب، جزءی از کارهای مهم و عادات وی میشود. اگر والدین و افراد بزرگتر خانواده به مطالعه علاقمند باشند، فرزندان آنها نیز، که همواره از اثرات طبیعی روابط عمیق عاطفی حاکم در خانوادههای ایرانی برخوردار هستند، با کتاب، بیشتر و بهتر آشنا شده و به مطالعه و کتابخوانی، عادت میکنند.
نظر شما