زرتشت پایهگذار اندیشههای فلسفی در ایران باستان است
سفر تاریخی سه مُغ زرتشتی و نخستین دیدارکنندگان با مسیح(ع)
پنجم دیماه در گاهشمار ایرانی زادروز مسیح(ع) و درگذشت اَشو زرتشت است. در این گزارش به انجیل متی و ارمغان زاده شده عیسی از سوی سه مُغ زرتشتی پرداختهایم سپس به کتابی که به تازگی با نام «زرتشتنامه» به چاپ رسیده نگاهی داشتهایم.
به گفته دو انجیل پرآوازه متی (ماتئوس) و بَرنابا سفر تاریخی سه بیگانه نزد عیسای نوزاد پس از آن آغاز میشود که ستاره پیامبر به هنگام زایشش در آسمان پدیدار میشود. آنان که بر ستارهشناسی چیرگی داشتند در پی آن ستاره تا نزد نوزاد آسمانی میشتابند و به پاس زادروزش زر، مُر و کُندر (گیاه خوشبو) به ارمغان میبرند.
در این باره انجیل متی میگوید آنان نخست پس از پدیداری ستاره مسیح بیدرنگ نزد هِرودیس (هرود بزرگ) میروند که در آن زمان به نمایندگی از روم، فرمانروای یهودیه بود. از او درباره زایش پادشاه یهود (مسیح) میپرسند، چرا که ستاره او را در آسمان دیده بودند. هرود پیش از آن نیز از کاهنان و پیشگویان شنیده بود که کریستوس یا مسیح یهودیان در بیتلحم یهودیه زاده میشود. پس آن سه فرزانه را به بیتلحم فرستاد. اما از آنها خواست که هر گاه فرزند را یافتند به او نیز اطلاع بدهند اما مردان مجوس بر پایه رویایی که دیده بودند هرود را آگاه نکردند. درونمایه رویای آنان بازگوینده کشتن عیسی به دستور هرود بود. بر این پایه آنان مسیح را از چنگال مرگ رهایی دادند. همانگونه که آنان نخستین کسانی نیز بودند که پس از زایش پیامبر ابراهیمی با او دیدار کردند و خود بیانگر جایگاه سفر و دیدار آنان با مسیح در داستان زایش او است.
سنت مسیحی که نخستین بازگوکننده این روایت است آنان را «سه مُغ» مینامد. مُغ که در انجیل متی به گونه مجوس آمده واژهای آشنا در ایران باستان است و در دوره ساسانیان به واژه موبد دگرگون شده و معنی فرزانه و اندیشمند دینی گرفت و جایگاهی والا در ردههای سازمانی دینداران ایرانی به ویژه کیش زرتشتی داشت. در متون اروپایی از دیگر نامهای این سه مغ، میتوان به سه مجوس شرقی، سه شاه، سه پادشاه مقدس و سه فرزانه یاد کرد. در داستانهای نخستین بر پایه انجیل متی، آنها سه مرد دانا یا مجوس بودند اما در روایتهای پسین به ویژه از سده دهم پادشاه خوانده شدند. این دگرگونی هم میتوانست به ماندگاری داستان یاری برساند و هم به نهاد پادشاهی که در اروپا گسترش یافته بود رنگ آسمانی ببخشد و آن جایگاه زمینی را زیر پوشش پشتیبانی کلیسا جای دهد.
نام هر یک از این سه تن به روشنی پیدا نیست و هر یک از گزارشها نام آنان را به گونهای آوردهاند. گاه از آنان با نامهای لهراسب، جاماسب و گشتاسب یاد شده اما نوشتارهای مسیحی از آنان با نامهای کاسپار؛ ملکیور و پالتازار یاد کردهاند. مسیحیان سوریه نیز آنان را به نامهایی میخوانند که گویا ایرانی است: لرونداد، گشناساف و هرمیزداز. این سه مغ زرتشتی دیدگاه ویژهای به ستارگان داشتند و زاده شدن عیسی (ع) را به ارمغان آوردند.
«زردشت نامه»، سروده «مهراسپند آتبیان»
پنجم دیماه در گاهشمار ایرانی درگذشت اَشو زرتشت است به همین مناسبت به کتاب «زردشت نامه»، سروده «مهراسپند آتبیان»، دانشمند تاجیکستانی به پارسی سره که به تازگی از سوی «شورآفرین» چاپ شده پرداختهایم.
مهراسپند آتبیان درباره جایگاهِ زردشت در دانش و اندیشه جهانیان، نوشته است: «نه کمتر از ۳۷۰۰ سال پیش از این، در ایران باستان بزرگمردی پدید آمد که در دانش و اندیشهی فلسفی و دینی و خیمی(اخلاقی) و کنش و رفتار جهانیان نشانی چشمگیر گذاشت که نه
تنها در زمان خود گردش بزرگی پدید آورد که پیِ زدودهنشوندهی آن تا جاودانه در اندیشههای دانشی و خیمی و دینی جهانیان پاینده و ماندگار خواهد ماند و آن ابرمرد بزرگ تاریخ، نخستفیلسوف جهان ـ که پس از زندگی خویش اندیشههای او در گسترههای گوناگون دانش و فلسفه و فرزانگی و خیمشناسی و دینهای جهانی اندر آمد و کار کرد و تا کنون نشانههای اندیشههای ژرف و پیشگام او در همه گونه شاخهها و رویههای جهان به چشم میرسند ـ زردشت سپیتام بود که همچون نخستین گُندا(حکیم) و فیلسوف نیرومند تاریخ، در پیامد پژوهشها و آموزشها و نگاه ژرف خویش، به آن رسید که جهان را هَنجاری است؛ به دیگر سخن، ساختار درست گردش و روش جهان اَستومند (مادی) یگانه است و اندر آن دو نیروی به هم هَمیستار (سپنتامن و اهریمن) پیوسته در پیکارند و خردی بیرون و اندرون این گیتیِ استومند هست که آفریدگار آن است و او را نام اَهورامزداست.
اشو زردشت پایهگذار نخستین دانشها و اندیشههای فلسفی و نخستین آیین یکتاپرستی و بازسازگر ساختار دین و شهریاری در ایران باستان بود که «اَشا» (راستی، هَنجار هستی) را اندازهگیر یگانهی دانش و رفتار و کنش جهانیان شمارید و خرد را مایهی هستی و دستور زندگی گمارید و تودگان را به راه نیکی، داد، دانش و روشنایی راهنمایی کرد. او نه تنها در دین و خیم و کنش و فلسفه که در ساختار شهرداری و دادگستری و پیشبرد زندگانی تودههای مردم و دانشهای روزگار کهن نیز گردشی بزرگ به میان آورد».
مهراسپند آتبیان درباره چرایی سرودنِ زردشتنامه نوشته است: «در تاجیکستان، در سالهای نود سدهی گذشته و نیز آغاز سدهی بیستویکم، نیاز آمد که به کارهای دانش و فرهنگ و زبان و ادبیات روی آورده شود؛ چه از یک سو، فرهنگ بیگانه با شتاب بلند در مغز تودههای مردم گذار میکرد و فرهنگ ملی رو به فراموشی میرفت و از دیگر سو، زبان ویران میگردید. به زبان ما شماری فراوان واژههای تازی، دانسته و ندانسته، میدرآمد که بیشتر آنها نادرست کاربرد میشدند که هم خندهآور و هم دلگیرکننده بود... دربارهی زردشت، که سرآمد و سرآغاز فلسفه و آیین یکتاپرستی در جهان است و آموزههای او با اندیشههای پذیرفتهشدهی امروزی و دیدگاههای دانشمندان زمان سازگارند، در تاجیکستان کم مینویسند و کم میدانند و در این باره شمار کمی دسترس خوانندهی تاجیک شده است و بس... آلودگی زیستبوم، ویرانی و نابودی جهان زندگان، جنگ و کُشتار، ویرانشوی رفتار تودگان و بسیار دشواریهای دیگر نبود، اگر ما از آموزههای اشوزردشت میآموختیم و به آن کار میکردیم.
پایه آموزههای زردشت خردگرایی، راستی، اندیشه نیک (هومَت)، گفتار نیک (هوخت) و کردار نیک (هووَرِشت) است. در فلسفه، زردشت قانونهای دیالکتیکی پیکار هَمیستارها (نیکی و بدی) و دگرگونشوی پیوسته را پیش از همگان اندریافته است. او نیکی، زیبایی و زیباپرستی، خوشی و خرمی و آبادکاری را به مردمان آموخت. پیشوند «هو-» (بِه-، خوب-، خوش-، نیک-، نیکو-)، در آموزههای او، بخش نخست بسیار از واژهها گشته است، که بسا پررنگ و بار است، چونان: هوبوی (خوشبوی، خوشمزه)، هودین (بهدین)، هوگر (نیکوکار)، هوکِرب (خوشاندام، خوبپیکر)، هوکِرد (نیکساخته، خوشساخت)، هواُخ (خوشدل)، هُژیر (نیکو، خوبچهره)، هوزیوِش (خوبزی، خوشزندگانی).
چشم بر آن داشتم که نوشتهای در این باره از سوی دانشمندان و نویسندگان گرامی ما به جهان هستی آید و به دست خوانندهی تاجیک رسد، ولی سالها گذشتند و به چشم نآمد. از این روی، خود سال ۲۰۰۰ آغاز کردم به در رشته کشیدن دانههای گوهر، گوهرهایی که چون مُردهریگی از گذشتگان به ما مانده است؛ به دیگر سخن، گفتارها و افسانههایی که دربارهی زردشت تا به روزهای ما آمده رسیده، تا خوانندهی تاجیک از زردشت و آموزههای او آگاهی داشته باشد، زیرا آن سالهای خواهشمندی و نیاز مردم به تاریخ فرهنگ و دانشهای ایران باستان (سرزمینهایی که آریاییان در آن جا باشندگی داشتهاند) بیشتر از هر زمانی به چشم میرسید. خود بخشی از آن را روی کاغذ آوردم و باز از نوشتن آن دست بازداشتم و درنگیدم و پس از چندی، سال ۲۰۰۲، آن را باز از سر گرفتم... باید بگویم که خواستهی من از این کار، رسانیدن فرهنگ خردگرایی و ارجگذاری به زبان و فرهنگ پرارزش و والای میهنی، در خواننده پیدا ساختن میهنپرستی، بالشِ ملی، بیداری و آزاداندیشی، شناسکردن خواننده با آموزههای ارزشمند و جاودانهی نیاگانمان، خودشناسی و مانند اینها بود».
نمونهای از سروده «زردشتنامه» چنین است:
به دشمن بندگی کردن گناه است / بدادن ساو بر نیران نه راه است
نشاید ساو بدهد ایر بر نیر / نگیرد ساو هرگز روبه از شیر
هُدینان را به جُددین وام نَبوَد / بهان را نیست فرمان بردن از بد
به ایران هر که دست زور یازد / نژند و زار سر در گور سازد
چاپ نخست «زردشتنامه» را انتشارات شورآفرین در ۳۷۰ صفحه، و با جلد شومیز به بهای ۹۰ هزار تومان در دسترس پژوهندگان و دوستداران فرهنگ ایرانی و زبان پارسی نهاده است.
نظر شما