کتاب «صد خاطره و نکته از دکتر مصدق» به کوشش محسن نیکبخت منتشر شد. این کتاب شامل خاطرات و نکاتی است که موافقان و مخالفان از دورههای مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی دکتر محمد مصدق نقل کردهاند.
به تازگی کتاب «صد خاطره و نکته از دکتر مصدق» از سوی انتشارات تهران منتشر شده است، این کتاب شامل خاطرات و نکاتی است که موافقان و مخالفان از دورههای مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی دکتر محمد مصدق نقل کردهاند و نیز مواردی که شاید هیچ جا شنیده یا خوانده نشده است زیرا برخی از این خاطرات شفاهی، از زبان نزدیکانی چون دکتر محمود مصدق (نوه دکتر محمد مصدق) و خسرو سیف (دبیر کل حزب ملت ایران) بیان شدهاند.
راویان خاطرات و نکات این کتاب چهرهها و شخصیتهای متعددی هستند. این خاطرات نزدیکان دکتر مصدق از جمله غلامحسین و محمود مصدق و همچنین عروس دکتر مصدق گرفته تا پدر نگارنده کتاب و همچنین شخصیتهایی چون شعبان جعفری، عیسی جاورتنی، نصرالله توکلی نیشابوری، هوشنگ نهاوندی، توران شهریاری، گیتی دیهیم، جلیل بزرگمهر، انور خامهای، ابوالفتح تک روستا، شیرین سمیعی، مهدی قلی خان هدایت، محمدابراهیم باستانی پاریزی، کریم سنجابی، نصرت الله امینی، محمد بسته نگار و… را دربر میگیرند.
در این کتاب خاطراتی با عنوان پاک ماندن در سیاست، نطق آتشین، گرم تا کی بماند این بازار، رفراندوم، زندان به سبک اروپاییان، تعمیر قصور سلطنتی، پیشبینیهای عجیب، عکس مصدق، آزادی مطبوعات، خواب دکتر مصدق و آشتیانیزاده، باید با شکلات جمعوجورشان کرد، نفت به دولت شوروی فرخته شود، نباید به کسی بدهکار باشد، منارجنبان اصفهان قرنهاست میلرزد، ایران را به آتش کشیدند، فروش مملکت به ده میلیون دلار، سیاست نفتی مصدق، من چمدانم را میبندم، دزد گندم و آقا، آقا رعیتی بیکار دوست نداشت، به پاس بزرگی یک مرد، عیدی پدربزرگ، مصدق و لژ آدمیت و... آمده است.
آنچه این کتاب را متمایز میکند گردآوری مجموعه کوچکی است از شعر شاعران بزرگی چون علیاکبر دهخدا، بدیعالزمان فروزانفر، نیما یوشیج، ادیب برومند، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعیکدکنی، سیاوش کسرایی و... که در رثای این یگانه مرد سیاست، سروده شده است. در این کتاب علاوه بر ارائه آلبوم عکسی متنوع از دورههای مختلف زندگی مصدق و معرفی آثار قلمی منتشر شده وی زندگینامهای نسبتا کامل نیز از روز تولد تا خاکسپاری ایشان در غربتکده احمدآباد، استخراج شده تا به خصوص برای معرفی به جوانانی که با این قهرمان ملی آشنایی کمتری دارند، مفید باشد.
خسرو سیف در مقدمه کتاب نوشته است: «خلق یک اثر بسیار زمان بر است و فکر میکنم این کتاب، با توجه به ویژگیهایی که دارد از جمله آثاری باشد که برایش وقت زیادی صرف شده با اینکه «گردآوری» و «تالیف» است. دقت نظر وسواس و توجه به بعضی نکات دور از چشم اما ارزنده از نکات بارز این مجموعه خاطره است که دکتر مصدق را از جنبههای مختلف اخلاقی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و... بهویژه به نسلهای کنونی-جوانانی که تقریبا هیچ شناختی نسبت به ایشان ندارند معرفی میکند.»
محسن نیکبخت این گونه به انگیزه تالیف این کتاب اشاره میکند: «صبح زودتر از همیشه به راه افتادیم، در میان راه به گروه فیلمبرداری و سید جواد میرهاشمی(مستندساز) پیوستیم و کمی بعد با خسرو سیف، محمدمهدی اردهالی و حسین شاهاویسی که میزبانمان بودند، همراه شدیم. باقیمانده راه را بنا به دلایلی فقط با دو اتومبیل ادامه دادیم. مقصد احمدآّباد بود، معروف به «احمدآباد مصدق» و قلعهای قدیمی که آخرین منزلگاه دکتر محمد مصدق بوده و هست.
بهراستی که اینان غریباند و حضورشان تلخ و گزنده!!! و کاش دکتر مصدق چنین نبود یا پیشتر از زمان خود ظهور نمییافت... در این تخیل شگرف، ناگهان بغض واماندهام، با قطزه اشکی نمایان شد. بیآنکه به دیگران تعارف کنم پیش رفتم و داخل اتاق شدم... کاش وقتی وارد میشدم دکتر مصدق را نشسته بر اریکه شاهی میدیدم... نه! کاش دراز کشیده روی همان تخت فلزی معروفش... و چه «کاش»های بیهودهای! مقابل خود فضایی خالی دیدم با چند تابلو عکس و نوشته و چند صندلی... و البته چیزی شبیه جعبهای کشیده و بزرگ، که با پارچهای سیاه، پوشیده و با دو قرآن روی رحل، شمعدان و شمع مزین شده بود.»
سپس ادامه میدهد: «قبل از وداع با دکتر مصدق و خداحافظی با تکروستا، و پیش از آنکه سوار اتومبیلها شویم دوباره مقابل ساختمان آجری یاستادیم و مشغول حرفهای پایانی شدیم. من بیمقدمه رو به محمدی اردهالی پرسیدم: آیا فکر میکنید مردم هم این نکات و خاطرات را درباره دکتر میدانند؟ بیمعطلی پاسخ داد: خیر و همه درد ما ندانستن ماست. دوباره پرسیدم: آیا کتابی جزوهای چیزی هست که این حرفها در آن جمع شده باشد تا مردم بخوانند؟ دوباره پاسخ داد: خیر نیست. هر چه هست، همان کتابهایی است که درباره کودتا و ملی شدن نفت یا خاطرههایی که دولتمردان آن دوره نوشتهاند و البته یکی دوتا کتاب خاطره از خود دکتر که آنها هم متاسفانه کمتر در دسترس هستند.
مشتاقانه گفتم: نظر شما درباره اینکه این خاطرات جمعآوری شود و در قالب یک کتاب کوچک برای معرفی بهتر دکتر به دست مردم برسد چیست؟ آیا مورد قبول شما هست؟ با کمی تامل و تایید با حرکت سر پاسخ گف: امیدوارم! و پس از معرفی چند کتاب ارزشمند اضافه کرد: کار خوبی است اگر بشود.»
مصدق و همسرش در حصر
در یکی از خاطرات که از کتاب «آخرین سقوط آریاها» از سرهنگ نصرالله توکلی نیشابوری با عنوان «ایران را به آتش کشیدند» نقل شده این چنین آمده است: «دکتر غلامحسین صدیقی، وقتی مصدق را در حال ترک خانه، خیره به شعلههای آتش دید گفت: خیلی متاسفم که اوباش خانه آزادهای را به آتش کشیدند. دکتر مصدق دست روی شانه وزیر کشور گذاشت و پاسخ داد: آنها خانه مرا آتش نزدند آنها ایران را به آتش کشیدند.»
همچنین در خاطرهای با عنوان «جُرم من» از ابوالفتح تکروستا، سرآشپز قلعه احمدآباد آمده است: «آقا بعد از تبعید، گفت آجرها و حتی خاک خانهاش را به اینجا (احمدآباد) بیاورند. کامیون کامیون خاک و آجر آنجا را بار میزدند و میآوردند اینجا خالی میکردند. از آقا پرسیدم: اینها را برای چی آوردند؟ آجرها که شکسته است، خاک هم اینجاست؟ این کارگرهای بیچاره پدرشان درمیآید. آقا گفت: مردم باید بدانند که جرم من چیست! جرم من این بود که نفت را ملی کردم؛ و به همین دلیل، این بلا را سر من آوردند. وقتی آجر و خاک را از آنجا تا اینجا مِآورند، ملت همه را میبینند.»
حمید مصدق نیز سرودهای با نام «رهنورد آزادگی» این چنین درباره مصدق سروده است:
روزگاری رفت و مردی برنخاست / زین خرابآّاد گردی برنخاست
دشمنان را دشمنی پیدا نشد / دوستان را همنبردی برنخاست
هر که چون من گرمخویی پیشه کرد / از دلش جز آه سردی برنخاست
صد ندا دادیم دشم سر رسید / از میان جمع فردی برنخاست
درد از درمان گذشت و هیچ کس / از پی درمان دردی برنخاست
در ره آزادگی از جان حمید / چون مصدق رهنوردی برنخاست
کتاب «صد خاطره و نکته از دکتر مصدق» به کوشش محسن نیکبخت در 384 صفحه، شمارگان 750 نسخه و بهای 94 هزار تومان از سوی انتشارات تهران و با همکاری نشر آلما منتشر شد.
نظر شما