مدتی پیش قرار بود در یک جلسه تخصصی برای دین و معنای زندگی درباره معنای زندگی از نظر اسلام صحبتی کنم. قرار بر این بود که بیشتر صحبت متکی به متن قرآن باشد. ارائه را آماده کردم و برخی از آیات را جمع آوری کردم اما آن معنایی که باید و شاید از آن بر نمی آمد؛ زیرا آن معنا صرفاً به «عبادت» ختم می شد. به دنبال سرنخی بودم که از آن معضل به در آیم. اکنون قصدم این نیست که جزئیات آن را ارائه دهم، تنها به خلاصه آن بسنده می کنم.
میدانیم که از منظر قرآنی حیات دنیوی در مراتب پایین اهمیت است؛ زندگی اخروی است که به زندگی دنیوی معنا می دهد. به هر حال، وقتی که با یک دین وحیانی و با یک متن وحیانی مواجه هستیم که از جانب خدای خالق وحی شده است، معنای زندگی به نحو وسیع، اگر نگوییم کاملاً، از طریق هدف خداوند از خلقت معین میشود. در قرآن آیهای هست، تنها آیهای که صراحتاً به این موضوع پرداخته است، که هدف از خلقت انسان را مشخص کرده است. این آیه، آیه 56م سوره مبارکه ذاریات است: « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» که معنی لفظی اش این است که «جن و انسان را نیافریدم جز برای عبادت». «إلّا» متن مفید انحصار و تاکید است و این را می رساند که چیزی جز «عبادت» هدف خلقت انسان نیست. درست است که به سادگی و روشنی تکلیف معنای زندگی مشخص می شود، اما مسئله این است که اگر به ظاهر این آیه اکتفا کنیم آنگاه زندگی تمام جذابیتها، خوشیهایش را از دست میدهد؛ تفریحات انسان بی معنی و خلاف هدف خلقتش میشود.
در میان تفاسیر قرآن از تفسیر طبری گرفته تا کشّاف زمخشری و مفاتیح الغیب فخر رازی جستجو کردم و چیزی چشمگیر نیافتم. همه آیه را بر اساس ظاهر آن فهمیده بودند و متعرض این نشده بودند که آیا در این صورت زندگی انسان کسل کننده و بدون خوشی و تفریح نمیشود؟ طبیعی است که مفسران گذشته به این وادی گام ننهند، چون مسئله معنای زندگی و اهمیت دادن به زندگی انسان مسئلهای مدرن است. از منظر انسان پیشاتجدد چندان غریب نیست که هدف زندگی اش صرفاً و مطلقاً عبادت به معنای محدود آن باشد، اما انسان متجدد توقعات بیشتری دارد و این را نمیپذیرد. من هم میبایست پاسخی در خور دنیای متجدد مییافتم.
بسیار کوشیدم که راهی متقن و وابسته به متن بیابم تا بتوانم معنای عبادت را گسترده تر کنم، اما راهی نمییافتم. در آثار صوفیه نمونههایی هست چنانکه در نسخهای از فواید السالکین قطب الدین بختیار اوشی داستانی بود که وقتی در حال غذا خوردن بوده است و کسی بر او وارد شده است. مهمان سلام میدهد اما میزبان پاسخی نمیدهد. پس از اتمام طعام، اوشی پاسخ سلام میدهد و میگوید که غذا خوردن صوفیه «عبادت» است چون برای انجام عبادات انجام میشود و در میان عبادت پاسخ سلام نمیدهند. در واقع، درست است که این توسع در معنای عبادت جالب است اما دچار یک خطای فاحش است؛ ردّ سلام در نماز واجب نیست، زیرا خود نماز واجب است و قطع آن با عملی غیر اعمال نماز موجب ابطال آن است. اما غذا خوردن جزء واجبات نیست، ردّ سلام هم اخلالی به آن نمیرساند. بنابراین آنچه اوشی گفته است در غایت ضعف و بدور از شریعت است. از این رو، تمسک به چنین نظریاتی دور شدن از متن قرآن بود.
در میانه این جستجو و سرگردانی در میان آثار علامه جعفری (ره) جستجو کردم. ایشان یکی از معدود متفکران معاصری است که به نحو چشمگیری به معنای زندگی پرداخته است و نیز فضل تقدم در توجه به این موضوع بسیار مهم در میان متفکران و فلاسفه معاصر با او است. در هر حال، سه کتاب ایده آل زندگی و زندگی ایده آل، فلسفه و هدف زندگی، و حیات معقول در سالهای بین 40 تا 60 شمسی چاپ شده اند، که نشان از استمرار این مسئله در اندیشه ایشان دارند، و همراه با مطالب دیگر در مجلد یازدهم مجموعه آثار ایشان گرد آمدهاند. در میان اندیشههای علامه جعفری نظریه حیات معقول ایشان مشهورتر است، اما آن نظریه یک مرحله فراتر از تفسیر آن آیه است.
در هر صورت، برای هدف من در کتاب فلسفه و هدف زندگی مطالب بسیاری آمده بود، از جمله تعدادی از آیات که از چشم من مغفول مانده بودند؛ اما علامه جعفری با دقت این آیات را دسته بندی کرده بودند و توضیح و شرح داده بودند. در همین کتاب یک بخش موجود بود که تا حدّ مناسبی مشکل را رفع میکرد. در این بخش در مورد ابیات مولوی که شامل «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ، این بخوان / جز عبادت نیست مقصود از جهان» توضیح داده بودند در سه مطلب.
مطلب اول این پرسش بود که «آیا مقصود از عبادت، تنها حرکات و سکنات و سخن های محدود به هنگام برقرار ساختن رابطه با خداست؟» پاسخ ایشان چنین است: «البته نه.» نقطه ثقل این موضوع در توضیحی است که ایشان می دهند و نحوه اثبات است؛ زیرا مسئله بر سر اثبات است، وگرنه دیگران هم گفته اند همه چیز یا بسیاری چیزها عبادت است.
چیزی که از چشم من و شاید بسیاری چون من دور مانده بود آیات بسیاری بود که در آنها عبادت و تسبیح و سجده همه موجودات برای خدا تصریح شده است؛ یا آیاتی که خداوند به مخلوقات، مثلاً آسمانها و زمین، دستور میدهد که به جریان بیفتند به اختیار یا به اجبار. به بیان ساده تر، جریان طبیعت بر اساس نص قرآن همه عبادت و تسبیح و سجده برای خدا دانسته شده است. پس تمامی شئون حیات مراتبی از عبادت خواهند شد و عبادت تنها محدود به اعمالی خاص نمیشوند؛ پس اگر سیر آسمانها و زمین در کهکشان نوعی اطاعت از خدا باشد، پس چرا استراحت و صرف عذا و تفریح انسان که برای سلامت جسمی و روانی او لازم هستند عبادت نباشد. به سادگی مسئله حل میشود.
در این مختصر نمیخواهم وارد این بحث فنی شوم که تفسیر ایشان سبب میشود که معنای آیه مذکور از اجمال به در آید؛ زیرا این بحث بدون وارد شدن در مسائل تخصصی ممکن نیست. به هر روی، آنچه که مسئله را حل می کند توسّع معنایی «عبادت» است که با استفاده از نصّ قرآن و توسّل به آیاتی خاص انجام شده است؛ بدین گونه استدلال نیز معتبر معتبر میشود.
اگرچه در این سطور هدف اشارهای به یک بحث درباره معنای زندگی از منظر اسلام بود، اما هدف فرعی آن این بود که نشان دهم چگونه برخی از متفکران تا مدتهای مدید پس از خود هنوز میتوانند با خوانندگان گفتگو کنند و برای آنها آموزنده باشند. در واقع، خاصیت متفکران اصیل همین مسئله است که میتوانند پس از حیات دنیوی خود همچنان در فضای عمومی موثر باشند.
کتاب «معنای زندگی» علامه جعفری چنانکه ذکر شد جلد 11 مجموعه آثار ایشان است که خود از سه کتاب سه کتاب ایده آل زندگی و زندگی ایدهآل، فلسفه و هدف زندگی، و حیات معقول و بحثهایی دیگر در دیگر کتابها، مانند شرح مثنوی ایشان، تشکیل شده است که چاپ اول آن در سال 1396، و سپس در کمتر از سه سال به چاپ سوم در سال 1399رسیده است؛ این کتاب توسط موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری با تطبیق و تصحیح علی جعفری، فرزند ایشان، و دیگران در 500 نسخه و با قیمت صد و ده هزار تومان منتشر شده است.
شایان ذکر است که هر سه کتاب به صورت جداگانه هم توسط همین ناشر منتشر شده است.
نظر شما