به مناسبت سالروز شهادت امیر بیان، غزلی از زندهیاد مظاهر مصفّا فراروی شماست.
من آمدهام به سوی علی، به بوی علی، به کوی علی
دل از همه سوی تافتهام، شتافتهام به سوی علی
محبِّ محب، عدوی عدوی شیر خدا شدیم که هست
محبِّ علی، محبِّ خدا؛ عدوی خدا، عدوی علی
ملول ز گفت وگوی همه، رمیده ز هایوهوی همه
تهی شده زآرزوی همه، پُریم زآرزوی علی
نهان و عیان اگر شنوی، نهانِ جهان اگر شنوی
به گوشِ نهان اگر شنوی، پر است ز گفتوگوی علی
نهان و عیان اگر نگری، نهان جهان اگر نگری
به چشم نهان اگر نگری، پر است ز نقش روی علی
ز هستی خویش رسته شدم، ز کار جهان گسسته شدم
رهیده ز کار بسته شدم، زدم چو می از سبوی علی
به درد فراق ساختهام، در آتش دل گداختهام
چو داروی خود شناختهام، شتافتهام به سوی علی
من آمدهام به کوی علی، که سر فکنم به پای علی
گداخته از جفای همه، گریخته در وفای علی
شکستهدلی ز شهر غمم، رمیده کشور ستمم
یکی ز ولایت اَلمم، به جستوجوی ولای علی
علی است مبتدای همه، علی است منتهای همه
علی است مقتدای همه، خداست مقتدای علی
گریخته دل، گداخته جان، به روز و شب روان دوان
روان به در وفای علی، دوان به ره صفای علی
صفای علی، صفای نبی؛ رضای علی، رضای نبی
علی است مرتضای نبی، نبی است مصطفای علی
بریده نیام ز دوست جدا، غریبسخن، غریبنوا
درودرسان سرودسرا، غریبیام آشنای علی
شرابزده خرابشده، خرابِ شرابِ ناب شده
ز شرم گناه آب شده، روان به در سرای علی
امیدِ ز پا نشستهایام، هوایی دست بسته ایام
کبوتر دلشکستهایام، گشوده پر از هوای علی
بریده نفس، گسسته سخن، شکسته به جان، شکسته به تن
به دوش من است کشته من، که درفکنم به پای علی
نظر شما