علی مظفر، شاعر و مدرس دانشگاه به مناسبت روزهای سوگ حضرت علی (ع) شعری را در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه میخوانید.
جملهای ورد زبانش شد كه آدم میگريست
بغض دلگیر گلو سربسته مبهم میگريست
نیلبک از چشم چوپان توی دشت افتاده بود
چشم چوپان تا برايش داشت كمكم میگريست
آستينی برق خنجر داشت وقتی میشكست
ذوالفقاری از احد برگشته نمنم میگريست
شهر در انبوه ماتم، كوچهها لبريز غم چشمهای عاشقان چون چاه زمزم میگريست
با سفالين كاسهی شيري كه او نوبر نكرد آسمان و چشم و طفل و كاسه با هم میگريست
اين مروت نيست زخمی را كه خنجر آفرید
در كنارش آب و شير و زهر و مرهم میگريست
هم حمل هم ثور جوزا هم اسد هم سنبله با رجب، شعبان و شوال و محرم میگريست
جملهی «فزت و رب الكعبه» تا آمد به گوش
نوح، ابراهيم، موسي پيش خاتم میگريست
آنقدر عدلش گريبانش به نامردی گرفت
شخص شيطان در عبای ابن ملجم میگريست
لحظهی كعبه به خود آمد وليكن دير بود
خنجری بر فرق مولا داشت نمنم میگريست...
نظر شما