کتاب «مغز موتور رابطه؛ نظریه کاربردی برای سیستمهای عصبی» تألیف دیل پروس با ترجمه محمداسماعیل فلزی، در چهار بخش به تشریح «فایده سیستم عصبی برای جانوران»، «سیستم عصبی بهعنوان موتور ارتباط»، «گواه کارکرد تجربی سیستمهای عصبی» و «سایر دیدگاهها درباره کارکرد عصبی» میپردازد.
پروس در پیشگفتار کتابش، درباره این پرسش که «مغز انسان و دیگر بخشهای سیستم عصبی، در اصل چه کاری انجام میدهند؟»، نوشته است: «برمبنای برداشت تجربی، شاید این سوال بیهوده بهنظر برسد: مگر مغز سازماندهنده اصلی رفتار و جایگاه هویت «من» به هنگام تفکر و عمل نیست؟ اما واژه رفتار، دربرگیرنده دامنه گستردهای از پاسخهای موجود زنده در برابر عوامل داخلی و خارجی است و وقتی از سازماندهنده این واکنشها سخن به میان میآوریم، ابهام بهوجود میآید. همچنین مفهوم «من» در قلمرو علوم عصبی چندین قرن مورد بحث قرار گرفته، اما نتیجه مشخصی حاصل نشده است. اگر هدف زیستشناسی آن باشد که دریابد موجودات زنده چگونه میتوانند در جهان بهگونهای موفق حضور یابند و مکانیسمهای که در این راه به آنان کمک میکند، کدام است، لذا چنین پاسخی تنها بر نادانی ما در مورد کارکرد سیستم عصبی سرپوش میگذارد.
در کتابهای درسی یکی دو قرن اخیر، مطالب زیادی درباره سیستم عصبی ذکر شده، اما مطلب قانعکنندهای در اینباره که هدف و وظیفه اصلی سیستم عصبی چیست، در آنها دیده نمیشود. این نقص محققان را بر آن داشته که تصور کنند برای پی بردن به هدف عملی مغز در مقایسه با سایر اعضا به رویکرد متفاوتی نیاز دارند. بهعبارتی آناتومی و فیزیولوژی نمیتواند ما را به شناخت مناسبی از مغز که گاهی پیچیدهترین شیء شناختهشده در عالم نامیده میشود، برساند.»
چگونه به کمک حواس خود، دنیای واقعی را میشناسیم؟
در فلسفه غرب، همواره این بحث مطرح بوده که ما چگونه به کمک حواس خود، دنیای واقعی را میشناسیم و درک میکنیم؟ دکارت و بیکن معتقد بودند که شناخت مطلق از دنیای واقعی امکانپذیر است. هیوم و کانت میگفتند دنیای واقعی از دسترس شناخت انسان دور است و انسان فقط بهطور غیرمستقیم میتواند جهان را بشناسد. جورج بارکلی با تحقیق در مورد بینایی به این نتیجه رسید که تصویری دوبُعدی که بر سطح شبکیه میافتد، نمیتواند معرف ویژگیهای دنیای سهبُعدی باشد. از اینجا به مسأله معکوس اپتیک میرسیم، یعنی موجود زنده چگونه با توجه به خروجی میتواند ورودی را مشخص کند.
دیلی پروس در این کتاب میکوشد طرز کار و نحوه عمل سیستم عصبی برای حل مسأله معکوس را روشن کند. او نظریه خاصی ارائه میدهد، شواهدی برای اثبات این نظریه، مطرح میکند و در پایان به شرح معایب و نارساییهای سایر نظریههایی میپردازد که تاکنون در مورد کارکرد سیستم عصبی مطرح شدهاند.
بازنمایشی از جهان خارج توسط مغز
«در دهههای اخیر، پیشرفتهای زیادی در فهم کارکرد عصبی داشتهایم، اما یک سوال اساسی باقی است: سیستم عصبی چگونه جهان عینی را با قلمرو ذهنی ادراک، مربوط میکند؟ تجربه زندگی روزمره نشان میدهد که ارتباطهای عصبی موجود در انسانها و سایر جانداران، پارامترهای فیزیکی محیط را با پاسخهای مفید همراه میکنند؛ اما این تعبیر قانعکننده نیست، به این علت که سیستمهای بیولوژیک حسی به سنجش و اندازهگیری جهان فیزیکی نمیپردازند و در واقع قادر به چنین کاری نیز نیستند. بنابراین با وجودی که توسط سیستم عصبی، ارتباطی بین ورودیهای حسی و پاسخهای مفید برقرار میشود، اما عمل انجامشده شبیه اندازهگیری فیزیکی نیست. پس جانداران چگونه از پس سنجش جهان فیزیکی برمیآیند و آنچه بهعنوان نتیجه کار درک میکنند، چیست؟
جوابی که دانشمندان میدهند این است که مغز از ورودیهای حسی برای تولید بازنمایش یا مدلی از جهان خارج استفاده میکند و این بازنمایش چنان تقلید خوبی از جهان خارج است که امکان بروز رفتار مناسب و ارائه خروجی صحیح را در بیشتر موارد فراهم میکند. اگر مغز به هر دلیلی در انجام این کار شکست بخورد، پندار یا وهم بهوجود میآید.»
نخستین چاپ کتاب «مغز موتور رابطه» در 216 صفحه با شمارگان 550 نسخه به بهای 32 هزار تومان از سوی انتشارات مازیار راهی بازار نشر شده است.
نظر شما