نویسنده در کتاب «انگاره دیو در ایران باستان»، ذرهبین خود را بر روی افراد کمتر دیدهشدهای در جامعه باستانی ایران میگذارد که جادوگر، ساحره و بدکاره در نظر گرفته شدهاند و به این منظور متون اوستایی و پهلوی را بهدقت کاویده است.
فرهنگ ایران باستان همچون دریایی است که گوهرهای نهفته و دستنخورده بیشماری در آن نهفته است و نمیتوان این وادی را صرفاً به دست زبانشناسان و تاریخشناسان وا گذاشت و ورود دانشهای جامعهشناسی، انسانشناسی و مطالعات فرهنگی میتواند پرده از رازهای سربهمهر بسیاری بردارد. نویسنده در این کتاب، ذرهبین خود را بر روی افراد کمتر دیدهشدهای در جامعه باستانی ایران میگذارد که جادوگر، ساحره و بدکاره در نظر گرفته شدهاند و به این منظور متون اوستایی و پهلوی را بهدقت کاویده است. نویسنده پا را فراتر از صرف توصیف این قشر نامریی اجتماعی گذاشته و با تحلیل جامعهشناختی به پدیده جادو ـ دین حاکم در ایران باستان پرداخته است. همچنین راهکارهای اوستایی برای مقابله، ضعیفکردن و راندن این گروه شر را مورد بررسی قرار داده است.
نکته حائز اهمیت در نگارش کتاب این است که نویسنده از زبانی ادبی و ثقیل استفاده کرده که شاید علت آن کهن بودن موضوع و همچنین استفاده از متون ادبی باستانی بوده است. این امر ترجمه کتاب را به امری دشوار تبدیل کرده بود تا در عین حفظ روح کهن جملات، جنبه روانی آن برای خواننده هم برآورده شود. مترجم بهرغم بهرهمندی از تحصیلات تکمیلی در حوزه فرهنگ و زبان ایران باستان ترجیح داد برای ترجمه اوراد و نیایشهای اوستایی از ترجمههای موجود که اثر محققان و استادان بهنام و مشهور این حوزه بوده کمک بگیرد. به این منظور به ترتیب برای ترجمه یسنا و یشتها از ترجمه ابراهیم پورداود، وندیداد از ترجمه موسی جوان و بندهشن از ترجمه مهرداد بهار استفاده کرده است.
چنانکه از بسیاری از متون اعتذاری برمیآید، از آغاز اسلام در ایران، متکلمان زردشتی به رویکرد دیگری روی آوردند که دربرگیرنده استدلالهای کلامی بود؛ اما مؤلفان متون پهلوی اشکال قدیمتر بیانات مذهبی را که شامل نظم و طهارت و همچنین جلوگیری از بینظمی و آلودگی بود، کنار نگذاشتند. این آیینها، آیینهای مختص ضد چشم شور بودند؛ یعنی آنکه به هدف راندن یا دفع دیوان انجام میشدند. عملاً این آیینها تشکیلدهنده هسته سنت زردشتی بودند. اوستا و به طور خاص گاتاهای باستانی منبع اصلی ورد و دستورالعملهای ضد چشم شور یا عزایمخوانی بودند.
بررسی چگونگی بسط یافتن ایده شر مستلزم تحقیق در ریشههای آن در گاتاهاست که در آنجا شر نخست بیشتر به صورت نیرویی مبهم ظاهر میشود؛ ولی در متون پساگاتایی اوستا، شر نقش فعالانهای در زندگی مردم و البته جهان پیدا میکند. در ویدوداد (وندیداد) برای محافظت در برابر شر، با اجرای آیینها و رعایت تابوها قوانین سختگیرانهای وضع شدهاند. واکنش زردشتیت در برابر شر بسیار عملی بوده است. تا زمان تألیف آثار پهلوی، وردهای ضد چشم شور و عزایمنشینی و مراسم شیوههای غالبی بوده که تداوم پیدا کرده و برای کنترل شر استفاده میشدهاند.
تمرکز این کتاب بر روی ایدههای مؤلفان در ارتباط با شر و چگونگی تأثیر این عقاید در زندگی آنهاست. نویسنده با بررسی ادبیات قدیمی زردشت آغاز کرده و سپس به بحث درباره ارتباط میان مغان و جادو پرداخته است. پس از یک بحث کلی در مورد مفهوم شر، به بررسی انواع شر از آنچه که اکنون وقایع طبیعی مانند پیری و مرگ در نظر گرفته میشود تا خبیثان پرداخته شه است. اینها شامل شیاطین مافوق طبیعی میشوند؛ یعنی افرادی که هنرهای شریرانهای انجام میدهند؛ مثل ساحرها و ساحرهها، جادوگران و افسونگران شیطانی. جالب آنجاست که آن دسته از افرادی که عمداً مرتکب شرارت نشدهاند، مانند افراد آلودهشده نیز در این فهرست قرار میگیرند. گوناگونی خبیثان جالبتوجه است؛ زیرا شامل طیف گستردهای از بدکارهگان، دیوپرستان، افراد شورچشم و گرگهای دوپا و چهارپا میشود.
به جای دخالت در نظام اخلاقی ارائهشده توسط گاتاها، پرداختن به شر در جهانبینی اوستایی مهمتر به نظر میرسد. اگرچه این موضوع ریشه در گاتاها دارد، اما پیچیدگیهای خود را در تألیفات بعدی اوستایی به نمایش میگذارد. گاتاها به عنوان قدرتمندترین و مقدسترین دعاها (وردها) نقش مهمی در نبرد علیه شر دارند.
باقیمانده کتاب دربرگیرنده روشهایی است که مردم اوستایی برای رهایی یا محافظت از خود در برابر شر که به نظر همهجا آنها را میدیدهاند، از آنها استفاده میکردهاند. این روشها میتوانند استفاده از وردها، عزایمنشینیها و لعن و نفرین به هدف بیرون راندن شیاطین از جسم، خانه و زمین باشند. این کتاب نیز به توضیح این موضوع میپردازد که کدام ایزدان را میتوانستهاند برای یاری فرا بخوانند. ساختار دستوری دعاها و افسونهای اوستایی نیز مانند آیینهای خاص اجرای آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
کتاب «جادوگران، بدکارهگران، و ساحران: انگاره دیو در ایران باستان» تالیف ساتنام فارست مندوزا با مقدمه پردس اکتور شروو و ترجمه انیس صائب در 304 صفحه از سوی انتشارات فرهامه منتشر شد.
نظر شما