«خیابان گاندی» شامل 13 داستان مستقل و در عین حال وابسته به هم است که به تاثیر وقایع تاریخ معاصر، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بر افراد میپردازد.
مترجم این اثر به زبان ترکی، تورگات سای از مترجمان صاحبقلم و شهیر ترکیه است و از تابلویی از واحد خاکدان، نقاش شهیر ایرانی و صاحب آثار سبک هایپررئالیسم به عنوان طرح جلد استفاده شده است.
در ترجمه ترکی به صلاحدید نویسنده و مترجم بخشهایی از داستانهای کتاب از جمله در «چنگیز نامهها» که مربوط به پاره کاغذهایی در گوشه روزنامه است و نثر مسجع دارد که خوانشِ آن میتواند برای مخاطب ترک زبان اندکی سخت باشد، حذف شده است.
سید اصفهانی در بخشی از مقدمه «Gandi Sokağı» آورده است:
«دوست عزیزِ تُرک زبانم
دستت را به من بده تا با هم، دو تایی، خلوت کنیم. بیا با هم به یک قهوهخانه برویم که کنجِ شهر باشد، بیا با هم زیر منظومهی شمسی آسمان پر ستارهی ترکیه بنشینیم و من تو را مهمان کنم به قهوه ترکی تلخ. میخواهم بیدار بمانی و ببینی که از خورجینم چند داستان جور واجور برایت روی میز میریزم. میخواهم دستت را فشار دهم و درِ گوشت یواشکی اعتراف میکنم بعضی از آنها از زندگی واقعی خودم بیرون پریدهاند و بعضیها را نمیدانم چطور نوشتهام!
قبل از هر چیز میخواهم سجده کنم به قلمی که همراهم بود. خیابان گاندی، زبانِ قلب من بود و صمیمانه از تورگات سای مترجم این کتاب تشکر میکنم که مثل یک صیادی این مجموعه را از اعماق اقیانوسِ هزار داستان و هزار افسان بیرون کشید و برای شما ترجمه کرد.
دوست عزیز ترک زبانم شاید بخواهی بدانی این کتاب در سرزمین من چه بازتابهایی داشته، باید بگویم کسانی که داستانهای من را خواندهاند، نامههایی برایم فرستادهاند که هرگز شخصیتهای داستان و قصه را فراموش نخواهند کرد.
میخواهم دستت را فشار بدهم و به چشمانت زل بزنم و اعتراف کنم آرزوی من این است که یک فیلمساز خوش ذوق باهوش قصههای من را بسازد و آنها را روی پردهی سینما ببینم.
قهوهات را تلخ بخور تا من برایت از شیرینی قصهی اول سیب گاز زده بگویم، دخترک کوچک داستان و آن حال و هوا،شبیه کودکیهای خودم است. گوشت را جلو بیاور: من کودکی خوبی نداشتم . . . امروز که دارم چهل ساله میشوم هنوز در حسرت آرزوهای سه سالگیام هستم اما بین من و تو بماند. قصهی پیچِ پیچک! هاه یادت باشد یکی از آن دو زنِ داستان در زندگی من حضور داشت، معشوقهی دوستم بود و بین ما اختلاف انداخت و بعد از عذاب وجدان خودکشی کرد. برای همین داستان را به او تقدیم کردهام. گیتی! داستان ایرج، راستش را بخواهی یک همچین مردی در زندگی من هرگز نبود، تنها شکل و قیافهاش را از روی یک عکاس که میشناختم دزدیدم و توی داستان بخیه زدم. … و اما داستان چاتورانگا، این داستان محبوبترین قصهی من است، مثل فنجان قهوه میماند که برش گرداندی و میخواهی از روی تفالهها فالت را نگاه کنند و برایت از آینده بگویند، همان اندازه غیر قابل پیشبینی و سیال است. این داستان در نظر استادان دانشکدهام یک شاهکار نامیده شده. راستش هنوز نمیدانم این قصه را چطور نوشتهام. سه داستان آخر تکههایی از وجودم را میبینی، مخصوصا داستان خاموشی. مطمئنم، تو در این داستانها خودت را خواهی دید.
این خط
این نشان»
ساناز سیداصفهانی متولد 14 آذر 1360 و صاحب هشت اثر است. «خیال بازی» نخستین اثر چاپ شده وی است که سال 1388 از انتشارات هیلا (ققنوس) منتشر شد. همچنین «کیش و مات» از انتشارات خجسته در سال 1390، «نامبرده، حسین سرشار» از انتشارات «اچ اند اس مدیا» در سال 1392 (لندن) از دیگر کتابهای این نویسنده است.
نظر شما