آیتالله العظمیجوادیآملی در ابتدای این نشست گفت: علامه جعفری در ردیف علمای بزرگی بود که به گذشته، بیش از آینده اعتنا داشت. توضیح مطلب این است که بزرگان ما برای تربیت جامعه، سه قسم هستند؛ برخیآینده نگرند که اگر چنین باشد آینده شما در دنیا بهتر میشود، در بزرخ راحت ترید و در قیامت بهشت نصیب شما میشود و اگر خدای ناکرده کم کاری و کوتاهی کردید و به بیراهه رفتید یا راه کسی را بستید آینده شما در دنیا ویران خواهد بود، در بزرخ در زحمت هستید و در قیامت هم دوزخی خواهید بود. بالاخره ما را به وعد و وعید و تلخی و شیرینی آینده میپرورانند و آینده نگر هستند.
او ادامه داد: برخیها به گذشته فکر میکنند که گذشته پر افتخاری داشتیم و اگر گذشته را حفظ کنیم وارث میراث گران قدر هستیم و آینده ما به خوبی تامین میشود و جریان عهد میثاقی است که خدای سبحان همه ما را دعوت کرد و همه ما که حاضر شدیم برای ما سخن گفت. در آنجا سخنران؛ خدا، مشهد و محضر برای خدا و شنوندهها بنده خدا بودند و میثاق را خدا گرفت و همه ما هم امضا کردیم. فرمود: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ». ذات اقدس اله همه ما را حاضر کرد و ما آیینهایم و صاحب آیینه او است. سر همه ما را خم کرد و به درون ما اشراف داد و گفت چه را میبینید؟ گفتیم صاحب آیینه را میبینیم.
این مرجع تقلید افزود: این صحنه گذشت و هست و خواهد بود. بنابراین خدا همه را حاضر کرد و سر همه را خم کرد و از همه ما سؤال کرد که چه کسی را میبینید؟ ما به خدا گفتیم: تو را. ما اعتراف میکنیم که جز خدا را در آن صحنه ندیدیم. حال نشئه عالم مثال بود یا جای دیگری بود را کاری نداریم و مهم این است که واقع شد و فراموش هم نشد؛ چون خدا در قرآن فرمود: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»؛ ابتدای آیه که «اذ» آمده یعنی «اذکر» بدین معنا که به یاد آن صحنه باش. معلوم میشود آن صحنه واقع شد و الآن موجود است و قابل یادآوری است. برخیها مانند انبیا و اولیا به یاد دارند و برخیها هم به این تذکره الهی متذکر میشوند و برخی هم یادشان رفته است.
استاد برجسته حکمت اسلامیتأکید کرد: برخی از علمای ما بر این فکر هستند که آن صحنه را به یاد ما بیاورند و در مورد آن صحنه سخن میگویند. برخیها که جامع بین گذشته و آینده و عهد میثاق و بهشت هستند و یا جامع بین برزخین و قوس صعود و نزول و جامع بین دو طرف هستند، کسانی اند که بین این دو نشئه به جمع سالم جمع کردهاند. برخیها هم جمع کردهاند اما جمع مکسر است؛ یعنی یا در نشئه گذشته ضعف دارند یا در نشئه آینده. مرحوم علامه جعفری سعی بلیغش در این بود که گذشته را به یادمان بیاورد. اینکه گذشته را به یاد ما بیاورد آینده را به خوبی تأمین میکند.
آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: مرحوم علامه جعفری در عین حال که بنان و بیانش نسبت به آینده روشن بود اما سعی بلیغش در این بود که گذشته جامعه بشری را بیش از آنچه دیگران میدانند احیا کند. بخش وسیعی از شرح نهج البلاغه ایشان در مورد این تذکره است که انسان آنچه در درون دارد را به یاد بیاورد و در این صورت است که راحتِ راحت است. وقتی آن صحنه و جلال و شکوه را ببیند آینده را تامین خواهد کرد. اگر اینچنین باشد، معنویت و اخلاق و جلال و شکوه تامین است و نگرانی نیست و این راهی است که روندهها کمتر رفته اند. قسمت مهم تدریس و بیان و بنان علمای ما در تربیت نسل جوان و غیر جوان به آینده برمیگ ردد که اگر این کار را کردید دنیای شما اصلاح میشود، در برزخ به بهشت برزخی میروید و در قیامت هم وارد بهشت میشوید. وقتی انسان سرمایه خود را بداند این سرمایه او را میبرد.
علامه جعفری و حل اشکال برهان وجودی
در ادامه این برنامه منوچهر صدوقی سها به ایراد سخن پرداخت و گفت: در مورد علامه جعفری مانند برخی دیگر از فلاسفه معاصر، حرف زیاد زده شده و میشود و آثار متعددی هم منتشر میشود. من یک جهت از جهات فلسفی ایشان را مطرح میکنم که تاکنون ندیده ام کسی متعرض این جهت شده باشد و آن این است: در مورد آقای جعفری مانند بسیاری از مشاهیر دیگر، افراط و تفریط پیش میآید. افرادی هستند که ارادت دارند و ممکن است در فضائل ایشان افراط کنند و برخی هم که شاید خیلی موافق ایشان نیستند؛ ممکن است در مورد ایشان تفریط کنند. یکی از دوستان که آثاری فلسفی دارد، یک وقت صحبت را به علامه جعفری کشاند و به من گفت که ایشان فیلسوف هستند؟! یعنی منکر فیلسوف بودن علامه بود؛ بنابراین کار به اینجا میرسد؛ یعنی برخی میگویند بینظیر است و عدهای هم اینطور میگویند و نفی میکنند.
او تصریح کرد: اما واقعیت معنا این نیست. پیامبر(ص) در مناجات خود میفرمود: «رب ارنی الاشیاء کما هی»؛ خدایا اشیاء را آنطور که هست به من نشان بده و ما داعی نداریم یک نفر را بدون دلیل تعظیم کنیم یا پایین آوریم. انسان باید واقع بین باشد و رسالت فلسفه واقع یابی است و علم نیز همین کار را میکند؛ یعنی شأن علم این است که ماده فیزیکی را آنطور که هست بشناسند تا از آن استفاده کنند. روی سخن بنده با کسانی است که تفریط میکنند و مثلا شرح مثنوی ایشان یا برخی دیگر از آثار را از اعتبار ساقط میکنند.
مولف کتاب تاریخ حکما و عرفای متاخر بر ملاصدرا ادامه داد: باید عرض کنم که آقای جعفری در ساحت فلسفیاش به چند قسم تقسیم میشود: ایشان در سال 1332 شمسی از عتبات برمیگردند و بعد مجدداً به عتبات میروند و بازمیگردند. ایشان در حدود سنین بیست و پنج سالگی از نجف به ایران بازمیگردند. من میخواهم بگویم که آقای جعفری به عنوان فیلسوف به دو آقای جعفری تقسیم میشود: آقای جعفری نجف اشرف، آقای جعفری تهران. برخی از آثاری که در تهران دارند برآمده از سخنرانیها است و تعمد داشتند که در حد مخاطب هم حرف بزنند. البته دوست داشتند که مخاطب را بالا بکشند اما خواه ناخواه، بحث را به سطح دانشجو تنزل میدادند ولی، این ملاک شناخت ایشان نیست. اگر کسی میخواهد موضع فلسفی آقای جعفری را تشخیص بدهد باید به سراغ آقای جعفری نجف اشرف برود.
او با اشاره به برخی از آثار علامه جعفری گفت: یکی از آثار ایشان که به زبان عربی است «نهایه الادراک الواقعی بین الفلسفه القدیمه و الفلسفه الحدیثه» است که یک بحث تطبیقی بین فلسفه قدیم و جدید را در آن مطرح کردهاند؛ اینجا انصافا در ورای این عبارات که بعضا هم ممکن است سنگین باشد، چهره متفکر اصیلی از ایشن آشکار میشود. یک کتاب دیگر نیز با نام «مبدأ اعلی» دارند. این کتاب را وقتی از نجف به تهران آمده بودند و تفکرات فلسفی محض را داشتند، نوشتند؛ در این کتاب مطالبی هست که این چند مطلب میتواند نویسنده کتاب را به عنوان فیلسوف مهمیمطرح کند. مثلا برهان آنتولوژیک و وجودی در اثبات حق تعالی در شرق و غرب عالم هست. در این طرف هم فارابی و ابن سینا برهان صدیقین را دارند که منشا آن هم قرآن است. این برهان شاید بیش از هزار سال هم در حوزه فلسفه اسلامی و هم در آن طرف مطرح است و بحث میکنند.
صدوقی سها تأکید کرد: برخی از فلاسفه بزرگ به این برهان اشکال کردهاند؛ یکی از اشخاصی که برهان آنتولوژیک را نفی کرده، کانت است. خیلیها هم خواستهاند به این نظر کانت جواب دهند. در ایران معاصر یکی -دو نفر خواستهاند جواب بدهند؛ یکی مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی و یکی هم مرحوم علامه جعفری است. من سر سوزنی تعصب ندارم و اگر این حرف را میزنم نباید حمل بر جانبداری شود، بنده به عنوان یک طلبه فلسفه عرض میکنم اساتید فلسفه این دو جواب را کنار هم بگذارند. در این صورت خواهند دید که آقای جعفری اشکال کانت را حل میکند؛ کما اینکه مرحوم حائری هم حل کرده اند.
ویژگیهای مهم کتاب نقد و تحلیل علامه جعفری از مثنوی مولوی
سومین سخنران این برنامه سید سلمان صفوی بود. او طی سخنانی گفت: در این بحث به اهمیت شرح مثنوی مولانا توسط استاد، علامه جعفری اشاره میکنم. مثنوی معنوی مولانا مهمترین اثر عرفان اسلامیبه زبان هنری است و همین رمز ماندگاری و شهرت مثنوی در شرق و غرب عالم شده است. مثنوی حاوی تعالیم عرفان اسلامیدر حوزههای نظری و عملی است. به کارگیری زبان هنری؛ یعنی زبان شعر و داستان برای القای تعالیم عرفان اسلامیخصوصیت عمده مثنوی است که آن را از آثار دیگر متمایز کرده است؛ مثلا فصوص الحکم در میان مردم شناخته شده نیست اما مثنوی به دلیل زبان هنری و معارف متعالی که دارد شناخته شده است و امروز در شرق و غرب جهان، مثنوی نماینده اسلام رحمانی است که در مقابل تفکر طالبانی قرار دارد و بدین خاطر، مثنوی، امروز هم برای انسان و جامعه امروز حامل پیامهای نو، مؤثر و کارساز است.
او افزود: در طول هفتصدسال گذشته، شروح متعددی بر مثنوی نوشته شده که از منظرهای مختلف قابل تقسیم هستند. مثلا از منظر جغرافیایی شروح مثنوی در ایران و شبه قاره و ... را داریم. از حیث کمینیز شروحی داریم که به صورت جامع است و همه ابیات را دارد؛ مانند بسیاری از شروح و همچنین شروحی که گزیده ابیات را بیان کرده اند. از منظر دیگر نیز شروحی را داریم که از حیث رویکردی متفاوت اند. یکی از اینها رویکرد عرفانی است که معروفترین رویکرد شروح مثنوی است. همچنین رویکرد ادبی نیز به مثنوی داشته ایم؛ مانند شرح دکتر شهیدی و یا شروح فلسفی؛ مانند شرح ملاهادی سبزواری. برخی نیز موضوعی است؛ مانند شرح استاد همایی یا زرین کوب. اخیراً هم تفاسیری داریم که به روش کل نگر نوشته شده اند و به ساختار مثنوی توجه کردهاند.
مولف کتاب تفسیر ساختاری مثنوی معنوی ادامه داد: در این سیر تاریخی، تفسیر معنوی علامه جعفری در این بستر حائز اهمیت و ویژگی خاصی است؛ چون تفسیر معنوی علامه جعفری با یک رویکرد تطبیقی نوشته شده است. علامه در تفسیر مثنوی خود کوشش کردهاند که تعالیم مثنوی مولانا را در گفتمان با ادبیات امروز جهان قرار دهند و به خصوص به آثار «تولستوی» و «شکسپیر» اشاره کردهاند و به برخی آرای دانشمندان علوم ریاضی و فیزیک نیز اشاره داشته اند. همین به کارگیری روش مطالعات تطبیقی، اسباب جذابیت بیشتر این متن برای دانشجویان و جوانان شده است.
او افزود: ویژگی دیگر شرح مثنوی علامه مسئله انسجام مثنوی معنوی است؛ یکی از مسائلی که در رابطه با مثنوی مولانا طرح شده این است که مخصوصاً مستشرقین گفته اند: مثنوی فاقد انسجام است. اما علامه معتقد است که مثنوی دارای انسجام است و ابیات در ارتباط با یکدیگر هستند و داستانها در پی القای یک مفهوم کلی قرار دارند و در تفسیر خود نشان دادهاند که ابیات چطور علیرغم پراکندگی ظاهری در یک انسجام معنایی با یکدیگر هستند.
صفوی درباره سومین ویژگی این اثر نیز گفت: ویژگی سوم شرح مثنوی علامه رویکرد کل نگر است. از آن حیث که مثنوی شش دفتر است و هر دفتر حدود چهار هزار بیت است؛ غالباً خوانندگان در هنگام خواندن تفسیر تک تک ابیا،ت گم میشوند اما علامه تلاش کرده است که پیام کلی هر داستانی را بیان کند و یک نگاه کلی به هر داستانی داشته اند تا خواننده متوجه مفهوم کلی و مقصد کلی هر داستانی بشود.
او اضافه کرد: مسئله دیگر اهمیت هویت حوزوی علامه جعفری در شناساندن مثنوی معنوی به جامعه ایران است. پیش از علامه جعفری، ملاهادی سبزواری، فیلسوف بزرگ دوره قاجار شرح گزیده مثنوی معنوی را نوشته است؛ اما به هر حال در جوامع اسلامی و ایرانی برخی از حوزویان و فقها در مقابل مثنوی به طور خاص و عرفان به طور کلی موضع منفی داشتند اما علامه با شخصیت برجسته حوزوی که داشتند که فقیه و فیلسوف و مفسر نهج البلاغه بودند از این آتوریته علمیخود استفاده کردند و با ارائه یک تفسیر علمیمعتدل از عرفان اصیل اسلامیدر مثنوی، نقش مهمیدر شناساندن مثنوی به جامعه حوزوی داشتند. از این حیث شخصیت حوزوی ایشان تاثیر مهمیدر شناساندن مثنوی به جامعه مذهبی ایران داشت.
صفوی تأکید کرد: ویژگی دیگر شرح مثنوی علامه، روابط بینامتنی و بازتعریف افکار مولانا براساس قرآن و روایات است. علامه جعفری در تفسیر خود، جابه جا ریشههای قرآنی مطالبی را که مولانا مطرح کرده است را بیان کردهاند و از طرف دیگر ریشههای آن فکر را در ادبیات عرفانی آثار گذشته نشان دادهاند.
او تصریح کرد: روش تفسیر مثنوی علامه جعفری را به طور خلاصه میتوانیم این چنین بیان کنیم: یک، توضیح ارتباط استشهادات قرآنی مثنوی با هدف موضوع مورد بحث با حدود ارجاع به دو هزار و هشتصد آیه در مثنوی معنوی است. دوم، بیان و توضیح ارتباط استشهادات روایی مثنوی معنوی با موضوع مورد بحث که حدود پانصد روایت را مطرح کرده اند. سوم، شرح مبسوط مطالب روانشناسانه، اخلاقی، فلسفی، دینی و عرفانی ابیات مثنوی با توجه به مطالبی است که در مثنوی بیان شده و بیان تعالیم اصلی عرفان اسلامیدر مثنوی؛ مانند عشق و عاشق و معشوق، جبر و اختیار، قضا و قدر، فلسفه و هدف زندگی، عقل و عاقل و معقول و مسئله مرگ، حیرت، خداشناسی، هستی شناسی، انسانشناسی، حقیقت عرفان و مسئله تمثیل و تشبیه .
علامه جعفری اهل صدق و اخلاص بود
درادامه غلامرضا اعوانی به ایراد سخن پرداخت و گفت: پیش از انقلاب اسلامیعلامه جعفری کارهایی کردند که خیلی مهم است و کتابهای زیادی هم نوشتند اما به دو کتاب اشاره میکنم؛ یکی از اینها شرح نهجالبلاغه است. اگر یک فقیهی نهجالبلاغه را از حیث سندی بررسی کند میگوید سند ندارد اما از حیث حکمت اگر بررسی کنید حکمت الهی است. آن زمان خیلی با نهجالبلاغه مخالفت میشد و اگر هم مخالفت نمیشد، کسی توجه نداشت اما آقای جعفری این کتاب را شرح داد و علاقه ایجاد کرد. یکی هم شرح ایشان بر مثنوی است و آن زمان هر کسی که این کار را میکرد تکفیر میشد اما ایشان جرأت و شهامت چنین کاری را داشت و ارتباط آن با قرآن را نیز نشان داد. ممکن است از حیث ادبی شروح بهتری نوشته شده باشد اما آقای جعفری از حیث قرآنی و روایی بحث کرده است.
او افزود: نکته دیگر اینکه به افرادی که یک مقدار ناشناخته بودند توجه داشت. یک نفر که در این زمینه برای من جالب است علامه سمنانی است که واقعا علامه بود. مرحوم «چیتیک» از حافظه ایشان متعجب بود. یک استاد دانشگاه مراکشی هم به ما میگفت مانند چنین کسی را نداریم. علامه جعفری توانست علامه سمنانی را بشناساند. همچنین با متفکرین خارجی هم مکاتباتی داشت؛ مانند مکاتباتی که با «راسل» فیلسوف شهیر انگلیسی داشت.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران تأکید کرد: علامه جعفری اهل صدق و اخلاص بود و خدمتش هم از روی صدق و اخلاص بود. نکته دیگر اینکه، در زمانی که زندگی میکرد، آن دوره با تهاجم فرهنگی همراه بود و تفکر اسلامیهم در آن سالهای پیش از انقلاب در حاشیه بود، و ایشان سعی میکرد به نحوی با این مسئله مقابله کند. مسئله دیگر عبارت از تاثیر او در دانشگاهیان و قشر جوان است. مثلا به دبیرستانها و دانشگاهها و ... میرفت و سخن میگفت و به عبارتی با در کنار قشر متخصص با توده مردم نیز ارتباط گسترده ای داشت.
علامه جعفری؛ قهرمان طرح بحث جبر و اختیار
عبدالله نصری دیگر استادی بود که در این برنامه سخنرانی کرد. او گفت: اگر بخواهیم به صورت بنیادین سخن بگوییم اعتقاد من بر این است که اگر فلسفه ملاصدرا با اصالت وجود آغاز میشود، مباحثی که علامه مطرح میکند با این مبنا نیست. البته نه اینکه این مبنا را قبول نکند، بلکه این مبنا که امروزه هم مورد توجه است و برخی که میخواهند از حکمت متعالیه ملاصدرا اندیشه سیاسی بیرون آورند روی اصل قضیه که مبنا اصالت وجود است، شروع میکنند اما اصالت وجود از علل بعیده شروع بحث است؛ این درحالی است که علامه جعفری از انسانشناسی و یک موضوع خاصی در انسانشناسی آغاز میکند. بنای علامه هم بر این نبوده که حرفهای تکراری بزند. یک وقت هم که از ایشان سوال میکردم حرفشان این بود که در این زمینه از مباحثی که مربوط به ابنعربی و ملاصدرا میشود دیگران حرف و مطلب زیاد داشتند و دیگر نباید در همان حد متوقف شویم و همان مسائل را تکرار کنیم و باید حرفهای جدیدی داشته باشیم.
او تأکید کرد: از اینرو علامه جعفری وارد مباحث جدیدی میشود و طرح برخی مباحث اساسا جدید است؛ مانند وجدان که مطرح میکند یا بحث معنای زندگی. برخیها خواستند از فلسفه ملاصدرا معنای زندگی درآورند در حالی که فلسفه ملاصدرا بیشتر مربوط به آفرینش و معنای سعادت است و معنای زندگی مسئله دیگری است؛ هر چند به آن مسئله ارتباط پیدا میکند اما جای طرح استقلالی دارد؛ همانطور که در فلسفههای جدید غربی هم مبانی و پایههایش با مباحثی که فلاسفه در باب فلسفه خلقت مطرح کردهاند فرق دارد.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی تأکید کرد: بحث تمدن نیز یک بحث جدید است که ایشان مطرح میکند. در مورد رابطه علم و دین نیز علامه از نخستین کسانی است که به طرح مسئله میپردازد و در سال ۱۳۳۶ که کتاب «تعاون العلم و الدین» درمیآید، میبینیم که علم و دین برای ایشان به صورت جدی مطرح است. یا نسبت ادبیات با فلسفه در آثار ایشان بسیار جدی است و جا دارد یک رساله در این زمینه نگاشته شود. البته در برخی مطالبِ مرحوم مطهری هم این را میبینیم اما با مباحث علامه جعفری قابل مقایسه نیست. همچنین برخی مطالب دیگر که مطرح شده نیز عبارت از فلسفه موسیقی و هنر است که جدید هستند.
نصری تأکید کرد: در طرح مسئله جبر و اختیار هم ایشان قهرمان طرح این مسئله در تاریخ فلسفه اسلامیاست و مسائل مهمیرا بیان میکند که اهمیت زیادی دارد. نکته دیگر نحوه ورود ایشان به مباحث عرفان مخصوصا در عصر و زمان ماست که عرفان ابنعربی تسلط دارد و این نحوه مواجهه بسیار مهم است. پس از ابنعربی این عرفان آنچنان مسلط میشود که عرفان حوزه خراسان کمتر مورد توجه قرار میگیرد اما طرح مباحث علامه جعفری که در زمینه فلسفه عرفان است از تعریف عرفان تا بسیاری از مباحث، متمایز از مباحثی است که دیگران در باب عرفان مطرح کردهاند. یکبار هم ایشان این نکته را به من میگفت که تا کی بنا است که فیض اقدس و فیض مقدس و تجلی اول و تجلی دوم را مطرح کنیم؟ اینها به اندازه کافی مطرح شده و باید وارد حوزههای جدیدتری شویم که مورد نیاز جامعه است. اگر کسی بخواهد با انصاف نگاه کند مشخص است بحثهایی که علامه جعفری در حوزه عرفان مطرح میکند، امروزه جنبه کاراییاش برای جهان معاصر بیشتر اهمیت دارد تا آن مباحث خیلی ریز و تخصصی عرفان نظری که در دستگاه عرفانی ابنعربی مطرح میشود
نگاه علامه به انسان و انسان شناسی
ششمین سخنران این مراسم سید محسن فاطمی بود. او درابتدا گفت: یکی از خصوصیات برجسته مرحوم علامه جعفری، نگاه ایشان به انسان و انسانشناسی است. در فصول مختلف در تفسیر مثنوی و نهجالبلاغه و سایر کتب از جمله حیات معقول، وجدان، اختیار و سایر نوشتههایشان این نگاه خاص به انسان بسیار روشن و آشکار است. جالب اینجاست که برخلاف نگاه پوزیتیویستی و منحصر به رفتارگرایی، علامه با یک پارادایم جدید و منظر نو به تحلیل پیچیدگیهای انسان و تعامل انسان در فضای ارتباط انسان با انسان، انسان با جهان، انسان با طبیعت و انسان با خدا میپردازد. در تبیین و تحلیل و تفسیر بیتهای مختلف و جنبههایی که در نگاه مولانا وجود دارد، علامه به تحلیل پیچیدگیهای انسان میپردازد و نگاه ایشان نگاهی است که در حوزه استعلایی انسان و استکمال انسان، مؤلفههای مختلف را در کنار مولفههای شناختهشده در فضای متعارف دانش امروز بشر در مورد انسان ارائه میدهد.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی از خصوصیات برجسته علامه جعفری این است که در کنار مؤلفههای برخاسته از گفتمان اینجهانی، به پیوند انسان در قلمرو استعلالی در عالم بالا معنا میدهد. در این روند علامه مفاهیمیرا که «یونگ» به عنوان خود دوم و خود استعلالی مطرح میکند درمینوردد و جایگاه جدیدی را برای ماهیت انسانِ برخوردار از حیات معقول معرفی میکند. حیات معقولی که علامه جعفری از آن صحت میکند با عقلی که امروز در نگاه فلسفی یا انسانشناسی معنا پیدا میکند، تفاوت و تمایز جدی دارد. ضمن اینکه تسلط و اشرافش را بر فضای مرتبط با نحلههای مرتبط با عقلانیت در زمینههای ملهم از نگاه عقلانی امروز نشان میدهد که معنای عقل در پرتو قلب و ماهیت متعالی انسان در بافت جدیدی معنا میدهد که این بافت جدید امکان را با سنجشها و ترازوهای متفاوتی برای انسانها ارائه میکند.
فاطمیتصریح کرد: معنای خلاقیت دارای اهمیت است که علامه در تحلیل انسان متعالی در کنار سرگشتگیها و تنهایی و یأس انسان امروز از آن صحبت میکند. در نگاههای روانشناسی اگزیستانسیالیستی از معنای تنهایی و جدایی و استیصال برخاسته از این تنهایی بسیار گفتوگوی میشود، اما آنچه علامه در این زمینه اعلام میکند نگاه بدیعی است که در کنار تنهایی انسان، تفرد انسان را در پرتو امکانسنجی ارتباط با حیات معقول مورد توجه قرار میدهد که میتواند به تنهایی برخاسته از استیصال، معنایی جدید ببخشد و خلاقیت را در پرتو گزینههای انسان برای انسان به شکلی جدید معنا کند.
اهمیت حیات معقول
در پایان این نشست نیز محمد رضا اسدی به ایراد سخن پرداخت و گفت: مرحوم علامه جعفری از جمله اندیشمندان معاصری بودند که دغدغه توجه به مسائل روز را همیشه داشتند و کوشش میکردند که نسبت به مسائل روزآمد خودشان به عنوان یک عالم دینی زمانه شناس بی تفاوت نباشند.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اعتقاد مرحوم آقای جعفری این بود که حیات معقول سه رکن اساسی دارد که علم، دین و فلسفه هستند و محوریت در میان این سه رکن با دین است و دین میتواند بر علم پرتوافشانی کند و تذکر بدهد که اگر میخواهی انسان و طبیعت را بشناسی، انسان محدود به این طبیعیات صرف نیست. دین میتواند فلسفه را هم هدایت و پرتوافکنی کند، بدون اینکه باری بر پای فلسفه باشد و به فلسفه هم تذکر بدهد که حیات بشری بر مبادی و اصول الهی تکیه کرده که اگر آن مبادی و اصول الهی در حیات انضمانی انسان لحاظ نشود، آن حیات از اعتبار و ارزش واقعی ساقط است.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه گفت: بنابراین در حیات معقول از نظر جایگاه علم و جایگاه فلسفه در هماهنگی با دین کاملا تعریف شده است و از نگاه ایشان اگر بخواهیم در معارف دینی برای حیات معقول عبارتی پیدا کنیم، حیات طیب است که ایشان این تعبیر را با اشاره به آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» تعبیر میکرد و میگفت: این حیات طیبه ای که قرآن میگوید، همان حیات معقول است. یا میگ فت مستند حیات حقیقی، آیه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» است. شما اگر دعوت الهی و پیامبران الهی را اجابت کنید به حیات حقیقی که حیات معقول است دست مییابید.
او در پایان گفت: سخن استاد این است که در مقام مقایسه بین حیات سکولار و دینی، اصول سه گانه حیات معقول یعنی علم و فلسفه و دین باید با محوریت دین حرکت کند و باید بر حذر باشیم از اینکه دین را به حاشیه ببریم و به فلسفه و عقل خودبسنده توجه کنیم.
نظر شما