گفتوگو با مصطفی آقایی مترجم کتاب «تاریخ مخفی: علل پنهان جنگ جهانی اول»
آیا توسعهطلبیِ آلمان یا رقابتهای امپریالیستی علت شروع جنگ جهانی اول بود؟/ تاریخ را فاتحان مینویسند
مضمون این کتاب فقط دفاع از یک ملت اروپایی و متهم ساختن ملتی دیگر نیست. نویسندگان اشاره میکنند که کارتل بانکی مسلط بر حکومت و تشکیلات استعماری بریتانیا در مقیاس جهانی عمل کرد و با طبقه حاکم کشورهای دیگر از جمله آلمان پیوند و همکاری داشت.
در مورد جنگ جهانی تا به حال آثار متعددی نوشته شده که هر کدام به بخشی از این اتفاق هولناک پرداختهاند، این کتاب به چه رویکردی به سراغ این حادثه بزرگ تاریخی رفته است؟
این کتاب درباره عللِ پنهان جنگ جهانی اول نوشته شده و بازه زمانیِ 1891 تا 1914 را پوشش میدهد. تواریخِ معمولی، توسعهطلبیِ آلمان یا رقابتهای امپریالیستی را علت شروع این جنگ میدانند. بدین ترتیب یا روایتِ حکومتِ بریتانیا را بهعنوانِ تاریخِ معتبر ارائه میکنند و یا وقوعِ این جنگ را اجتنابناپذیر میدانند و به عللِ «ساختاری» و انتزاعی نسبت میدهند. تفاوت رویکرد کتابِ تاریخ مخفی با اکثر آثار مربوط به جنگ جهانی اول در این است که شواهد آن به اسنادِ غیرمحرمانه و روایت رسمی محدود نیست. نویسندگان نشان میدهند که تحولاتِ تاریخیِ منتهی به جنگ تحت تاثیرِ دستور کار غیرعلنیِ اشرافِ بریتانیا و بانکدارانِ بینالمللی شکل گرفت و در نهانخانهها و انجمنهای سری سازماندهی و برنامهریزی شد. این اشراف و بانکداران با عنوان «نخبگان پنهان» مورد اشاره قرار میگیرند. ویژگیِ این اثر ارائه شواهدی محکم از نفوذ انجمنهای سری در حکومت، ارتش و رسانههای بریتانیاست، و با آگاهی از این نفوذ یک وقایعنگاری از حوادثِ دو دهه منتهی به جنگ ارائه شده است.
همانطور که اشاره کردید تاکید مهم این اثر در خدشه وارد کردن به روایت مسلطی است که نقش بریتانیا در وقوع این جنگ را کتمان میکند، کتاب چگونه به این ادعا میپردازد و دلایل شکلگیری این دروغ را چه میداند؟
این کتاب در بخش نتیجهگیری نشان میدهد که برای شکل دادن به روایت مسلط جنگ جهانی اول اسناد و شواهدی که تقصیرِ بریتانیا را نشان میدادند بهطور سیستماتیک از سراسر اروپا جمعآوری و حذف شدند. علاوه بر این، نفوذ دیرپای نخبگان پنهان در دانشگاه آکسفورد باعث شد انبوهی از زندگینامهها و منابعِ ادبی و تاریخی، که بهواقع آثار سفارشی هستند اما بهطور گسترده معتبر قلمداد میشوند، از روایتِ بیگناهی بریتانیا پشتیبانی کنند.
تصمیماتی که جنگ جهانی اول را به بار آوردند دههها قبل از ترور سارایوو و در انگلستان گرفته شدند. لردها، سیاستمدارانِ ارشد و خانواده سلطنتیِ بریتانیا طی قرن نوزدهم بهطور فزاینده به کارتلِ بانکی روتشیلد و شرکا وابسته و نزدیک شدند. در دهه 1890 در محافلِ اشراف و بانکدارانِ بریتانیا یک سازمانِ سری که بعدها «میزِ گرد» نام گرفت فعال شد و ایدئولوژیِ برتری نژادیِ آنگلوساکسونها و توسعهطلبیِ جهانی را سرلوحه کارِ خود قرار داد. در آغازِ قرن بیستم، نفوذِ این انجمن در حکومت، رسانهها و ارتشِ بریتانیا فاجعه جنگِ دوم بوئر را به بار آورد که یکی از مرگبارترین جنگهای تاریخِ امپراتوری بود و طی آن دهها هزار زن و کودک در اردوگاههای مرگِ بریتانیا تلف شدند. مهمترین ثمره جنگ بوئر این بود که ذخایرِ طلای خطه ترانسفال را در اختیار اربابانِ تشکیلات استعماری بریتانیا قرار داد.
در سالهای بعد، فارغ از اینکه چه حزبی قدرت را در اختیار داشت، نخبگان پنهان با کنترلِ وزارتِ خارجه دستور کار خاصی را پیش بردند که هدف از آن تشدید نظامیسالاری، منزوی کردن آلمان و تضمین سلطهجهانی امپراتوری بریتانیا بود. بنابراین در فاصله جنگ دوم بوئر و جنگ جهانی اول بریتانیا به انزوای شکوهمندش پایان داد و بهسوی ژاپن، فرانسه و سرانجام روسیه دستِ دوستی دراز کرد. فراسوی تظاهراتِ صلحجویانه حکومت بریتانیا، این حرکات با هدف ایجادِ زمینه برای رویارویی نظامی همزمان روسیه و فرانسه با آلمان صورت گرفت. بخش مهمی از «موافقتنامه قلبیِ» بریتانیا و فرانسه (1904) از چشم مردم و پارلمان پنهان شد، و ارتش بریتانیا از سال 1906 مخفیانه در تدارک طرحهای نظامی مشترک با فرانسه و بلژیک برای مقابله با آلمان در اروپای مرکزی بود. اما مضمون این کتاب فقط دفاع از یک ملت اروپایی و متهم ساختن ملتی دیگر نیست. نویسندگان اشاره میکنند که کارتل بانکی مسلط بر حکومت و تشکیلات استعماری بریتانیا در مقیاس جهانی عمل کرد و با طبقه حاکم کشورهای دیگر از جمله آلمان پیوند و همکاری داشت. هدف تاریخ مخفی نمایان ساختن نفوذ پنهان اما قاهری است که تحولات تاریخی را شکل میدهد اما در روایتهایی که معتبر تلقی میشوند انعکاس پیدا نمیکند.
آیا این ادعا برای نخستینبار در این کتاب مطرح شده و اگر بله چرا تا به حال به آن پرداخته نشده است؟
مخالفت با روایت حکومت بریتانیا و مورخان آکسفورد از جنگ جهانی اول چیز جدیدی نیست. در بخش نتیجهگیریِ تاریخ مخفی در این باره بحث شده است. قیصر ویلهلم در یادداشتهایی که در تبعید نوشت قویا از بیگناهی آلمان دفاع کرد. در صد سال گذشته در هر نسل مورخانی بودهاند که اسنادی در رد روایت محبوب بریتانیا و مورخان آکسفورد ارائه کردهاند. از جمله میتوان به مورخانی چون سیدنی فی، هری المر بارنز و کرول کویگلی اشاره کرد که از دهههای اول پس از جنگ به ارائه شواهد و مستنداتی در رد روایتِ آکسفور پرداختند. کتاب تاریخ مخفی درون سنتی نوشته شده که از آثار کویگلی متاثر است. اما تاریخ را فاتحان مینویسند، و حمایتِ همان کانون ثروت و قدرت که جنگ را رقم زد، در آن پیروز شد و همچنان بر تشکیلات سیاسی بریتانیا و ایالات متحده حکمفرماست باعث میشود روایتِ آکسفورد در هر نسل از حمایت رسانههای حکومتی و اشرافیت دانشگاهی برخوردار باشد و تکثیر شود. بنابراین گرچه با گذشت هر دهه بر انبوه شواهدی که حقیقت جنگ و دروغهای روایتِ آکسفورد را عیان میکند افزوده میشود، ارائه این حقیقت در مقیاسِ انبوه هرگز کار آسانی نیست و همواره با برچسب «نظریه توطئه»، سانسور یا اشکالِ دیگرِ خصومت تشکیلات سیاسی مستقر بریتانیا و آمریکا مورد استقبال قرار میگیرد.
واکنشها به این کتاب به ویژه در سطح بینالمللی به چه شکل بوده است؟
این کتاب بعد از انتشار با استقبال علاقهمندان و پژوهشگران مستقل مواجه شد و تا کنون به چند زبان از جمله آلمانی ترجمه شده است. اما متاسفانه، بهرغمِ ارائه مواد ارزشمند و مستند، در دانشگاهها عمدتا مورد بیاعتنایی قرار گرفته است. این بیاعتنایی گواهِ قدرت روایت آکسفورد است، قدرتی که اکثر مورخانِ دانشگاهی را وادار میکند تا چنین آثاری را پیش از دیدن مستنداتِ ارائهشده در آنها نامعتبر تلقی کنند. این واقعیت بسیار نگرانکننده است زیرا کسانی که از تاریخ چیزی نمیآموزند آن را تکرار میکنند. تحولات تاریخی جهان ما از جمله افزایش تنشها میان آمریکا و چین یا روسیه و اوکراین نشان میدهند که وقوع جنگی غافلگیرکننده میان قدرتهای بزرگ ناممکن نیست. اگر بازنگری در روایت رسمی جنگ بزرگی که در ابتدای قرن بیستم جهان را شگفتزده کرد و دگرگون ساخت در سطح فرهنگ رسمی و ادبیات دانشگاهی جدی گرفته نشود، بار دیگر نقشههای جنگافروزان و دسیسهسازان جهان با کمترین دشواری و مقاومت پیش میرود.
نظر شما