یکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۵
چهره‌گشایی از «دختری در تندباد» در گرگان

رمان «دختری در تندباد» سومین اثر «مریم صبور» مولف گرگانی در مراسمی در سالن نگاه تالار فخرالدین اسعد گرگانی رونمایی شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گلستان، آیین رونمایی از رمان «دختری در تندباد» به قلم «مریم صبور» با حضور خانواده مولف و جمعی از اهالی قلم و رسانه و دوستداران فرهنگ کتاب و کتابخوانی در پیش از ظهر امروز یکشنبه 12 دی‌ماه در سالن نگاه تالار فخرالدین اسعد گرگانی برگزار شد.

در ابتدای این آیین مریم (میترا) صبور که متولد 1342 بوده و تا پیش از رمان «دختری در تندباد» 2 اثر دیگر با عناوین «در چند دقیقه با من آشپز شو» و «نهفته‌های دلی» را روانه بازار نشر کرده است، گفت: من چهل سال با عشق زندگی‌ام را آغاز کردم و همواره عاشقانه تا به امروز در کنار خانواده‌ام بوده‌ام و جلوه‌ای از عشق و احساس را در شخصیت «مهشید» در رمانم «دختری در تندباد» مخاطب شاهد خواهد بود.

وی درباره رمانش، گفت: این رمان با درونمایه عاشقانه درباره شکل‌گیری عشقی که ریشه در گذشته‌ای هم دارد (مهشید به شاهین) بوده که در دل این فضای عاشقانه با جلوه‌ای از زندگی «شاهین» نیز  آشنا می‌شویم که دانش آموخته هسته‌ای است و آمده به کشورش خدمت کند اما در این مسیر برایش مسائلی پیش می آید که ترجیح می‌دهم بیشتر توضیح ندهم و مخاطب را به خواندش دعوت کنم.



مریم صبور که دانش آموخته انجمن سینمای جوانان است و سال‌ها در عرصه بازیگری فعالیت کرده است، ادامه داد: من عشق را تجربه کرده‌ام، یک بار برای همیشه، بنابراین عشق را می‌شناسم و سال‌ها است که زندگی‌ام با آن عجین شده و این کتاب داستان زندگی و عشق است و ما پا به پای مهشید در دل عشق و ناملایمات زندگی پیش می‌رویم.

وی ادامه داد: من عاشق خواندن و نوشتن هستم و این چیزها بخش جدایی‌ناپذیر زندگی من است و این روزها مشغول نوشتن اثر جدیدی هستم.

صبور ضمن قدردانی از حضور اهالی رسانه و دوستداران فرهنگ کتاب و کتابخوانی، در تکمیل معرفی کتابش، عنوان کرد: این کتاب به همت نشر «حوزه مشق» در 262 صفحه و شمارگان 500 نسخه منتشر شده است.

در ادامه برنامه آیین رونمایی و جشن امضا کتاب برپا شد و مریم صبور بخش‌هایی از رمانش را برای حاضران قرائت کرد.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

همه نشستیم دور میز. شاهین جوری برنامه‌ریزی کرد بشینه روبه‌روی من. در حین شام خوردن مرتب مکث می‌کرد و به من خیره میشد...کمی معذب شدم. آروم و با تانی غذا می‌خوردم. یه بارم هم نزدیک بود لقمه بپره تو گلوم. شاهین همین‌طور که حرف می‌زد از فسنجون خاله شیرین تعریف می‌کرد... خاله هم گفت: شاهین تو نمی‌خوای ازدواج کنی... یکی که برات از همین فسنجون‌ها درست کنه ...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها