یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۲
«باید» در نقد وجود ندارد/ منتقد تنها به فهم بیشتر داستان کمک می‌کند

مترجم و منتقد ادبی با تأکید بر این‌که منتقد همیشه باید با منطق، مصداق و سند از نظر خود دفاع کند، گفت: از آنجا که در ادبیات، هیچ بایدی وجود ندارد، هیچ منتقدی نمی‌تواند بگوید این اثر باید این‌گونه باشد، بنابراین «باید» در نقد نداریم و نقد تنها به فهم بیشتر داستان کمک می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،‌ نشست «نقد آثار منتشر شده کتاب سال دفاع مقدس»، یکشنبه 17 بهمن‌ماه با حضور احسان عباسلو؛ مترجم و منتقد ادبی در سرای اهل قلم برگزار شد.
 
عباسلو، در بخش ابتدایی سخنان خود با اشاره به تعریف نقد، گفت: نقد معمولا با سه کلمه عجین است و اصطلاحا تفسیر، تحلیل و ارزشیابی اثر را شامل می‌شود. وقتی اسمی از نقد ادبی می‌بریم، در اصل به نوعی دنبال تحلیل و ارزش‌گذاری اثر هستیم. یکی از کارهای عمده که نقد انجام می‌دهد، ارزش‌گذاری اثر است و به ما می‌گوید یک متن از لحاظ کیفی در چه درجه اهمیتی قرار دارد. یک تعریف ابتدایی و مصطلح در این زمینه، مطالعه نظام‌مند ادبیات است. این کلمه نظام‌مند بسیار مهم است، چون می‌خواهد بگوید، نقد روش دارد؛ یعنی نقد این نیست که هر چه خواستیم بگوییم. بنابراین شاید بنیادین‌ترین تعریف نقد، شیوه‌ای برای ارزشیابی یک اثر باشد. عموماً تمام تعاریف در حوزه نقد این است که این سه موضوع را تبیین می‌کند که نقد چه می‌گوید؟ چه می‌خواهد بگوید؟ و این‌که عناصر ادبی اثر چگونه هستند یا جایگاه اثر در مقایسه با کارهای دیگر کجاست؟ بنابراین کاری که نقد ادبی انجام می‌دهد، شامل تبیین، تفسیر و تحلیل است.
 
وی در رابطه با این‌که نقد، علم است یا هنر، افزود: آنچه تاکنون استنباط کرده‌ایم، نقد، علم است. البته رویکردها متفاوت است. نقد ادبی، هم علم و هم هنر را شامل می‌شود. بخشی از آن هنر است، چون به ذائقه فرد کمک می‌کند که بتواند نشانه‌ها را برای رویکردش پیدا کند. بخشی هم علم است. وقتی رویکردهای انتقادی را می‌خواهیم اعمال کنیم باید مطالعه کرده باشیم و چارچوب‌ها را در نظر بگیریم. مثلا وقتی می‌خواهیم نقد روانشناختی انجام دهیم باید در حوزه روانشناختی آگاهی داشته باشیم. رویکردهای متفاوت برای نقد ادبی وجود دارد. رویکردهای انتقادی متنوع هستند، می‌تواند سنتی باشد که این اولین نقدی است که ما یاد می‌گیریم و در آن با شیوه زندگی نویسنده آشنا می‌شویم و بعد بررسی می‌کنیم که اثر چقدر برگرفته از زندگی نویسنده است و چقدر دوره‌ای که نویسنده در آن زندگی کرده در اثرش نمود داشته است.
 
رویکرد تلفیقی بهترین شیوه نقد است
عباسلو با بیان این‌که هر رویکرد، نقاط ضعف و قوت خود را دارد، اظهار کرد: مثلا رویکرد سنتی به جنبه‌های روانشناختی و لایه‌های زیرین معنایی نمی‌پردازد. در رابطه با این‌که کدام شیوه انتقادی برای نقد اثر بهتر است؟ می‌توان گفت که رویکرد تلفیقی بهترین شیوه نقد است که در ایران نیز مرسوم شده است. همین شیوه تلفیقی است است در جلسات نقد کتاب، معمولا کسی فقط جنبه روان‌شناختی یا صورت‌گرایانه اثر را نقد نمی‌کند، بلکه تکه‌ای که از فرم، محتوا، تاریخ و غیره نقد می‌شود.
 
وی در ادامه به ذکر چند نکته مهم در مورد نقد پرداخت و گفت: وقتی می‌گوییم نقد، این ذهنیت پیش می‌آید که دنبال نقاط ضعف اثر هستیم، متأسفانه در ایران این‌گونه جا افتاده که برای نقد، باید دنبال نقاط ضعف بگردیم در حالی که باید نقاط قوت هم دیده شود. در نقد ادبی، شیوه‌ای به‌عنوان شیوه همبرگری داریم؛ یعنی متنوع است و اگر نقطه قوت اثر را می‌گوییم، نقطه ضعف آن را هم باید بگوییم. منتقد منصف کسی است که هر دو را ببیند. متأسفانه چون در ایران این موضوع رعایت نشده، همیشه اختلاف بین منتقد و نویسنده وجود داشته است. باید سعی کنیم با انصاف نویسنده را جذب کنیم. آن‌چه که توان نویسنده را زیر سؤال می‌برد، نباید مطرح شود. حتی وقتی نویسنده کارش را به منتقد می‌سپارد که نقد کند در اصل دوست دارد تعریف بشنود. البته منتقد باید صادق باشد و فقط درمورد اثر به اظهار نظر بپردازد. نویسنده تا جایی اهمیت دارد که رویکرد ما به نویسنده برگردد، اگر نویسنده‌ای در جنگ بوده و داستان دفاع مقدس نوشته است، ما این‌جا با نویسنده سروکار داریم.
 
منتقد ادبی با تأکید بر این‌که منتقد نباید نسخه بپیچاند و بگوید اثر باید این‌گونه باشد، بلکه باید اثر را توصیف کند که مخاطب اصل محتوا را بفهمد و ارتباطات معنایی که وجود دارد را درک کند، افزود: ما معمولا دو مخاطب عام و تخصصی داریم، مخاطب عام، مفاهیم اولیه را دریافت می‌کند و انتظار نمی‌رود که لایه‌های زیرین را درک کند. بنابراین منتقد ورود می‌کند و با توصیفات خود به درک اثر کمک می‌کند.
 
وی با بیان این‌که تفسیر، یکی از کلمات مترادف نقد است، اظهار کرد: نقد حتی گاهی تحلیل می‌کند، بنابراین از آنجا که در ادبیات، هیچ بایدی وجود ندارد، هیچ منتقدی نمی‌تواند بگوید این اثر باید این‌گونه باشد. معمولا «باید» در نقد نداریم و نقد تنها به فهم بیشتر داستان کمک می‌کند. گاهی پیش می‌آید که اثری نقد می‌شود و نویسنده می‌گوید همچین چیزی مد نظر من نبوده و منتقد اشتباه کرده است. در حالی‌که هر نظری که منتقد به آن برسد درست است نه نظر نویسنده و منتقد همیشه باید با منطق، مصداق و سند از نظر خود دفاع کند و این‌که اصطلاحا می‌گویند معنا نزد مخاطب است؛ یعنی کسی که متن می‌نویسد، معنا در اختیار او نیست، پس اگر منتقدی اثری را نقد کرد و نویسنده گفت نظر من غیر از این است، منتقد نباید از موضع خود عقب‌نشینی کند. گاهی‌اوقات نویسنده متوجه معنایی که یک متن می‌دهد، نیست. نکته دیگر نیز اطلاعات زمینه‌ای است. یک منتقد خوب باید اطلاعات جانبی خوب داشته باشد و با علم روانشناختی آشنا باشد. به‌خصوص در حوزه شخصیت‌پردازی و کنش و واکنش‌ها نیازمند علم ‌روانشناسی هستیم و در کنار آن باید با فرهنگ نمادها آشنا باشیم. نمادهای هر کشوری متفاوت است. اسطوره‌ها را باید بشناسید. رنگ‌ها و روانشناسی رنگ‌ها را باید بدانید. در نمادها، اشکال معنا دارند و منتقد باید در مورد آن‌ها اطلاعات داشته باشد.
 
منتقد باید بداند جریان ادبی روز چگونه است
وی افزود: ما در ادبیات صنعت تلمیح داریم؛ یعنی یک اثر را به اثر دیگر ارجاع می‌دهیم که می‌تواند دینی باشد، مثلا از قرآن استفاده کنیم. بنابراین با داستان‌های دینی و قرآنی باید آشنا باشیم و اگر لازم شد باید جستجوی تاریخی داشته باشیم. منتقد یک پژوهشگر است وآن‌قدر که منتقد به پژوهشگر نزدیک است، شاید به نویسنده نزدیک نباشد، بنابراین خوب است که بنویسید تا بدین‌گونه با جهان فکری یک نویسنده یا شاعر آشنا شوید. همچنین خوب است در حوزه فیلم هم آگاهی‌هایی داشته باشید. منتقد باید بداند جریان ادبی روز چگونه است و با مکاتب ادبی آشنا باشد در کنار مکاتب ادبی لازم است که با قالب‌ها آشنا باشید و قالب عامه‌پسند داشته باشد. باید بدانید داستان عامه‌پسند چه داستانی است و در آن قالب، نقد کنید و همین‌طور قالب‌های دیگر که حتماً باید یاد بگیرید. اطلاعات عمومی شما باید دامنه گسترده داشته باشد. یک منتقد باید عالم باشد و در خیلی از امور تبحر داشته باشد.
 


عباسلو بیان کرد: وقتی مواردی که ذکر شد را دانستید و خواستید اثری را نقد کنید، چند ویژگی را باید برای انتخاب اثر در نظر بگیرید. ایرادی که وجود دارد این است که معمولا اثری را می‌دهند تا بخوانید و بعد از شما می‌خواهند آن را نقد کنید و پس از مطالعه احساس می‌کنید با علاقه شما فاصله دارد. معمولا نقد این آثار خوب از کار درنمی‌آید. برای این‌که در حوزه نقد موفق باشید، خوب است که یک‌سری سؤالات را برای خود داشته باشید تا به شما کمک کند خیلی از چارچوب نقد خارج نشوید. معمولا دو ویژگی وجود دارد که منتقد باید در اثر به آن بپردازد. این‌که هر اثری، یک موضوع و یک شیوه دارد. این دو به منتقد کمک می‌کند که مضمون و موضوع چه بوده و نویسنده این موضوع را چطور بیان کرده است. در کنار این‌ها منتقد باید به خیلی نکات دیگر بپردازد. مثلا زمان و مکان داستان چطور است؟ زمان و مکان برای فضای داستان خیلی مهم هستند. زیرا فضای ذهنی داستان را می‌سازند. منتقد باید به گشایش داستان توجه کند؛ یعنی این‌که داستان چگونه شروع می‌شود. دو نوع شروع داریم، یکی شروع ناگهانی و دیگری، شروعی که مقدمه‌چینی می‌کند. همچنین در نقد اثر باید به شیوه شخصیت‌پردازی و تعداد شخصیت‌ها و جنسیت‌ها توجه شود. سه شیوه معمول برای شخصیت‌پردازی اعم از آن‌چه شخصیت می‌گوید، آن‌چه شخصیت انجام می‌دهد و آن‌چه در مورد شخصیت گفته می‌شود باید مد نظر قرار گیرد. معمولا شخصیت‌ها را از شیوه حرف‌زدن می‌شناسیم و از کارهایی که افراد انجام می‌دهند در مورد شخصیت آن‌ها قضاوت می‌کنیم و بعد آن‌چه دیگران یا نویسنده در مورد شخصیت می‌گوید و او را به ما معرفی می‌کند و ما به عنوان منتقد باید ببینیم کدام یک از این سه تا در داستان رعایت شده یا باید رعایت شود.
 
وظیفه منتقد پیداکردن منطق کنش‌هاست
وی تصریح کرد: عنصر خیلی مهم دیگر در نقد آثار، موقعیتی است که شخصیت‌ها را در آن قرار می‌دهیم. برای تحلیل، شخصیت‌ها مهم هستند. کنش‌هایی که انجام شده باید تشخیص داده شود که آیا منطقی بوده‌اند یا خیر؟ معمولا کار غیر منطقی می‌تواند وجود داشته باشد، اما بی‌منطق نمی‌شود. وظیفه منتقد، پیداکردن منطق کنش‌هاست. اگر منطقی نباشد باید به‌عنوان نقطه ضعف آن اشاره کرد. هیچ نویسنده‌ای حق ندارد خارج از منطق داستان به فضای داستان برود و ایده خود را به شخصیت داستان تحمیل کند. خوب است که داستان، خودش منطقش را پیش برده باشد. پی‌رنگ داستان یعنی رابطه علت و معلولی داستان که باید منطقی باشد. وظیفه منتقد این است که ببیند کجای داستان به پی‌رنگ به خوبی توجه شده است. کنش‌ها باید حادثه‌مند باشد؛ یعنی اگر داستان خوانش جذاب نداشته باشد و به حادثه نرسد، داستان ملال‌آور می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها