در این جلسه نقد کتاب ابتدا مجری با بیان اینکه دکتر سید مصطفی تقوی مقدم دکتری علوم سیاسی دارند و حوزه پژوهشی ایشان تاریخ سیاسی ایران است بیش از 100 مقاله در این حوزه تالیف کردند. تدریس در دانشگاهها و همینطور مصاحبه با رسانههای داخل و خارجی از جمله فعالیتها و کارنامه کاری ایشان است. تاریخ سیاسی کهکیلویه، فراز و فرود مشروطه، واقعیت و پندار و کتاب «پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ» از جمله آثار سیدمصطفی تقویمقدم است. کتابی که وی در این کتاب تحلیل کرد، سال 77 منتشر شده است و کتاب «پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ» امسال منتشر شده است و همه آنها که در حوزه فرهنگ فعالیت میکنند، میدانند که چه اتفاقی افتاده است و بسیار لازم بود که چنین کتابی منتشر شود، به عنوان اولین سوال باید بپرسم که چطور تصمیم گرفتید که این کتاب را تالیف کنید؟
تقویمقدم گفت: کتاب «ایران برآمدن رضاخان» یا «برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها» از سیروس غنی چند ویژگی داشت که نیاز به پاسخ داشت؛ اول شخصیت آقای سیروس غنی بود که از وابستگان به رژیم پهلوی بود و در خارج هم زندگی میکرد و دسترسی به منابع سندی انگلستان داشتند، با قلم خیلی خوب و سلیس برای خواننده نوشته شده است و بعد هم بسیار جاذبه ایجاد میکرد و خواننده فکر میکرد که این همه سند صحیح است و مو لای درز آن نمیرود. همه مدعیاتش مستند است، ضمن اینکه تحصیلکردگان دانشگاهی را به نوعی تحت تاثیر قرار میداد. جهتگیریهای پهلویستایانه در این کتاب ترسیم شده بود. ضمن اینکه در فضای انقلابی کشور ما انقلابی کرده بود بر ضد رژیمی و شاید مردمیترین انقلاب تاریخ نام گرفته بود. در برابر چنین انقلابی کار آقای سیروس غنی به عنوان نخستین کار با چنین ویژگیهایی درآمده بود. این کتاب یک جامعیتی داشت و پشتوانه روانی به لحاظ نظری برای خوانندهاش ایجاد میکرد و لازم بود که در جامعه ما میزان راستیها و ناراستیهای آن برای خواننده تبیین شود.
سلیمینمین در پاسخ به این پرسش که شما مطالعه چنین کتابهایی را در روشنگری قشر جوان دانشجو و مردم عادی جامعه موثر میدانید؟ گفت: من تشکر میکنم از آقای دکتر که اهتمام ورزید و به نیازهای روز جامعه پرداخت. برخی از مباحث جامعه را درگیر میکند و چه خوب است که ما علیرغم تلاش بعضیها که برخی مباحث را بدون سند و مدرک بیان میکنند، پاسخی داشته باشیم. کتاب برآمدن رضاخان اگرچه دو دهه و اندی قبل انتشار یافت و اگرچه دارای سوگیری است و جهتگیری کاملا روشنی دارد و از خانواده غنی بیش از این انتظاری نداریم چون پدر ایشان در دستگاه پهلوی جایگاهی داشت. اما چون به انگلیسی منتشر شده است سیروس غنی نمیتوانست خیلی بدون سند صحبت کند. باید ظاهر امر را رعایت میکرد وگرنه در جامعه علمی خارج از کشور سرکوب میشد. سیروس غنی در پرداختن به اسناد تلاش کرده که اسناد آمریکاییها را به حداقل ممکن برساند اگرچه در مقدمه کتاب ذکر کرده است که برای دستیابی به اسناد آمریکایی و اسناد انگلیسیها دو سال صبر کردم. اما وقتی کتاب را مطالعه میکنید میبینید که به ندرت از اسناد آمریکاییها استفاده کرده است.
علت امر هم این بود که آمریکاییها در آن مقطع به شدت موضع داشتند نسبت به انگلیسیها و تحرکات آنها و از اینکه ایران به طور کامل در کنترل انگلیسیها دربیاید خیلی خوشنود نبودند، وقتی شما به همان اندک اسناد آمریکایی که سیروس غنی در کتاب آورده مراجعه میکنید، میبینید که آمریکاییها خیلی صریح موضعگیری دارند نسبت به کودتا. اولین موضعگیری سفارت آمریکا در تهران سه هفته بعد از کودتا صورت میگیرد. یک دلیلش این بود که رقابت تاریخی گستردهای بین همسایه شمالی ما و انگلیسیها در ایران وجود داشت. در واقع رقابت تاریخی و طبعا انگلیسیها وقتی که میخواستند کودتا کنند در ایران باید حداکثر اختفا را رعایت میکردند تا همسایه شمالی خبردار نشود. لذا انتخاب چهرهای مثل رضاخان که هیچ کسی او را نمیشناخت، دکتر مصدق درحالیکه والی فارس هست، وقتی نامه حکم میکنم به دستش میرسد، میپرسد این کیست اصلا، من او را نمیشناسم. دلیل اینکه فردی را انتخاب میکنند که گمنام باشد، این است که ماهیتش مشخص نباشد. والا آنها میتوانستند افرادی مثل سیدضیاء را که دارای یک نوع شان فرهنگی بودند، را انتخاب کنند. تا در تاریخ برایشان لکه ننگی باقی نماند که یک فرد بیسواد را بر ملت ایران حاکم کردند.
وی افزود: علت امر این بود که میخواستند کاملا از غفلت مردم تاثیر وافر ببرند. یعنی این را بدون تاثیر نمییابیم این زیرکی آنها را. سفارت آمریکا سه هفته بعد اولین واکنش را مخابره میکند که این کودتا با پشتوانه انگلیسیها انجام گرفته است. گزارش مبسوطتر با فاصله بسیار بیشتری است. اولین تلگرافی که نورمن به کرزنت مخابره میکند ساعت 5 و نیم بعدازظهر است و فقط میگوید که کودتایی شد. هیچ اطلاعات دیگری نمیدهد. کاملا مشخص است که هم کرزنت و هم نورمن هر دو از قبل در جریان بودند. لذا در تلگراف او به لندن هیچ بحثی در مورد ماهیت کودتا صورت نمیگیرد. سیروس غنی میگوید با اینکه قبلا 4 تلگراف به لندن مخابره میشد اما بعد از کودتا شما شاهد سکوتی هستید و کاملا انگلیسیها بحث حفاظتی را رعایت میکنند.
سیروس غنی گرچه موضعگیریهای خودش را در حوزه خارج از اسناد بیان میکند، درست است که انگلیسیها کودتا را انجام دادند ولی آنها انتخابی به جز رضاخان نداشتند. رضاخان واقعیتی بود که باید به این واقعیت تن میدادند. اما چیزی که جناب دکتر به آن نپرداختند، کتاب رضاشاه بود. کتاب رضاشاه یک فاجعه است. در این کتاب نویسنده یک بزرگنمایی از کتاب سیروس غنی میکند تا افرادی که خیلی اهل مطالعه نیستند کاملا مقهور بشوند، میگوید کتابی منتشر شده است مبتنی بر اسناد که ثابت میکند، انگلیسیها هیچ نقشی نداشتند در این کودتا. آیا آنچه را که یک نوع تحقیقات صورت میگیرد مبتنی بر کتاب سیروس غنی است؟ خیر به هیچ وجه اینطور نیست. اما نویسنده کتاب رضاشاه خواننده خود را مقهور میکند و میگوید خواننده من هم مثل شما. قبل از اینکه کتاب سیروس غنی را بخوانم روایتهای حکومتی را قبول داشتم ولی کتاب سیروس غنی را که دیدم، متوجه شدم اینطور نیست و کاملا منقلب شدم. کتاب سیروس غنی را شما به عنوان محقق وقتی میخوانید متوجه میشوید که در کجاها سیروس غنی سعی کرده است جوگیری خودش را اعمال کند ولی کتاب غنی یک کتاب اسنادی است. قابل استفاده است برای محقق، اما آنچه که مبتنی بر این کتاب تبلیغات شده است و با واقعیت اصلا سازگاری ندارد، در واقع ایشان هم میخواهند نویسنده کتاب رضاشاه را نقد کنند. البته در بعضی جاها من عبارات ایشان را خیلی نپسندیدم.
سلیمینمین ادامه داد: یک رونویسی است توسط زیباکلام از کتاب سست سیروس غنی. درست برعکس این است. یعنی در واقع یک رونویسی بسیار بسیار سست از کتاب سیروس غنی است. یعنی سیروس غنی لااقل 5 تا سند آمریکاییها را صادر میکند ولی زیباکلام انگار اصلا این کتاب را نخوانده است. من اولین بار توسط دوستان جوان و علاقهمند به تاریخ مطلع شدم، زیباکلام مقدمه کتاب خودش را در فضای مجازی منتشر کرد با صدای خودش. این مقدمه چند اشتباه فاحش داشت. که ایشان گفته بود سیروس غنی. ایشان گفته بود اسناد انگلیسی. در حالیکه در این کتاب هم اسناد انگلیسی آورده شده و هم اسناد آمریکایی. من آن را نقد کردم. بعد از آن برخی از اشتباهات اصلاح شد. برخی از افراد عنصر تبلیغاتچی هستند. مثلا کتاب رضاشاه یک رفرنس هم ندارد. جای تاسف دارد. در مقدمه آمده من مبتنی بر کتاب سیروس غنی کتاب خودم را نوشتم. هر محققی میداند کسی که استاد دانشگاه است بگوید من یک کتاب نوشتم بر اساس این کتاب! این اصلا ارزش علمی ندارد و خندهدار است. شما وقتی میتوانید ارزش علمی بیافرینید که همه منابع موجود را نسبت به یک کتاب مطالعه کنید. بعد آن منابع را نقد کنید و چیزی بر آن بیفزایید.
وی افزود: شما وقتی به کتاب سیروس غنی مراجعه میکنید، شیوههای خودش را دارد برای اینکه جوگیری خودش را اعمال کند و در راس این است که اسناد آمریکاییها را به حداقل ممکن میرساند. یک جا توضیح مفصل میدهد سفارت واشنگتن در تهران و میگوید که رضاخان از ابتدا خبرچین انگلیسیها بود در قزاق، آنها او را رشد دادند و از یک خبرچین عادی ارتقا دادند. این در گزارش کاردار سفارت آمریکا کاملا بیان شده است و به همین دلیل در کتاب این سند نیامده است. چون دعوای طولانیمدت وجود داشت تا ایران را به کنترل خودشان دربیاورند. اما با مقاومت مردم ایران به نتیجه نرسیده که کودتا صورت میگیرد.
در کتاب غنی بسیار تلاش شده بود که چهره موجهی از رضاشاه نشان بدهد و نقش انگلیسیها را در کودتا کمرنگ کند، در اتفاقات کودتا، البته در کتاب «پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ» خیلی خوب این مساله را روشنگری کردند. بحران مشروعیت، بحران کارآمدی و بحران بقا، این سه مولفهای که تقویمقدم به آن پرداختند، بسیار روشنگرانه و به جا بوده است. اما الان به صورت سخنان کوتاه بخشهایی از کتاب قاسم غنی منعکس شده در فضای مجازی، آیا جا دارد که روشنگری بیشتری صورت بگیرد؟
تقویمقدم در ادامه گفت: ناظر بر فرمایش دکتر سلیمی نمین فرمودند، متاسفانه وقتی طراز فرهیختگی علمی در کشور ما آسیب میبیند که فردی در قامت استاد دانشگاه بگوید من بر اساس یک کتاب، کتاب دیگری نوشتم! این افت طراز علمی را میرساند. که کسی اینگونه حرف بزند. در این کتاب تقریبا موارد عمدهای که در ایران برخاسته از بینش امثال این افراد است یعنی با نگاه عوامانه رصد میکنند و با سوءاستفاده از دشواریهای پس از انقلاب دست میگذارند روی نکات حساسی.
وی افزود: وقتی کسی خودش میگوید من قبلا طور دیگری فکر میکردم بعد از خواندن این کتاب به نتیجه جدیدی رسیدم، چه بهتر ما هم مبنای حرف ایشان را نقد کردیم تا ببینیم این حرف ایشان چقدر اعتبار دارد، در اینکه رضاشاه خودش آمد، ضدانگلیس بود، آمد امنیت تامین کرد، توسعه تامین کرد، پدر ایران نوین، یلی بود که در برابر مهرههای انگلیسی ایستاد و مهرههای انگلیس را از سراسر کشور حذف کرد، آمدم بر اساس لحن همان کتاب غنی که آراسته به اسناد بود، گفتم بر این اساس اعتبار علمی اینها را محک بزنم. البته من در مقدمه کتاب آوردم که بسیاری از قسمتهای کتاب غنی قابل استفاده است. بسیاری از ما که انقلاب اسلامی را بر ضد رژیم پهلوی انجام دادیم، به اعتبار بسیاری از اسناد خود کتاب سیروس غنی اثبات ادعای ماست. در صفحه 68 کتاب یک قسمت آوردم به اسم واقعیتهای تاریخ، بر اساس این سندهایی که خود سیروس غنی آوردند بقیه حرف ایشان را نقد میکنم. نمیشود دو حرف ضدنقیض را یک نفر نوشته باشد.
در ادامه سلیمی نمین در این باره گفت: نمیتواند کسی محقق باشد ولی اسناد را نبیند. آنچه که دوستان دوستدار علم باید روی آن تاکید کنند این است که وقتی زیباکلام میگوید که روح انگلیسیها هم خبردار نبود از کودتا و مبتنی بر کتاب سیروس غنی این حرف را میزند، دارد فریب میدهد. در دانشگاه بحث علمی آزاد است، اما اگر جعل کند، این دروغ است. صفحه 182 از کتاب سیروس غنی آمده است: روز 27 بهمن 1299 در کمتر از یک هفته پیش از کودتا آیرونساید به دیدار رضاشاه رفت. آیرونساید مقدمات کودتا را با رضاخان هماهنگ میکند. یعنی آیرونساید با نورمن هماهنگ است. آنچه که امروز ما با آن روبهرو هستیم عمدی است. یعنی با کتابهایی روبهرو هستیم که یک رفرنس ندارد. این یعنی نویسنده چنین کتابی میخواهد عمدا بینظمی ایجاد کند در حوزه علم. یعنی هر کسی هر ادعای بیاساسی را مطرح کند. وقتی خبرنگار از او دلیل این کار را سوال میکند، میگوید من میخواهم عمدا از اسناد دادن عبور کنم.
باید کتاب «پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ» خوانده بشود و به شدت همه دلسوزان این آب و خاک را نگران کند که عدهای دارند دانشگاه را از
هویت اصلی خود دور میکنند. خیلی سخت است که در دانشگاه تولید علم را شاهد باشید. یکی از اشتباهات تاریخی ما نداشتن یک تقسیمبندی درست در مورد جریانات است. چرا فقط نیروی مذهبی باید در قبال پهلویها صفحهبندی کنند؟ بقیه چه؟ آیا بقیه ضربه نخوردهاند؟ ما دو نوع ملیگرا داریم. ملیگرای وارداتی که توسط بیگانه هدایت میشود و هیچ پشتوانهای ندارد و دیگری ملیگرای ملی مثل مصدق. چرا ما در ابتدای انقلاب نتوانستیم این دو را از هم تفکیک کنیم. آیا از ابتدای انقلاب اسلامی این خط را دنبال کردیم؟ هر کسی ملیگرا است هدایتشده بیگانه است؟ اینگونه نیست.
وی افزود: علقه ملیگرایان گاهی این است که این سرزمین آباد باشد و از سلطه بیگانه بری باشد. آیا این را با رضاخان یکی میدانید؟ این اشتباه همچنان هزینه پرداختن است. گرچه ما معتقدیم که ظرفیت ملیگرایی نمیتواند محور ملیگرایی واقعی باشد. نمیتواند همه اقشار را حول محور ملی متحد کند ولی یک ظرفیتی است. در واقع در حوزه تاریخ تلاش کنیم برخی از خطاهای گذشته را جبران کنیم. ملیگرایان هم هزینه دادند. دکتر مصدق با اینکه خیلی محتاط بود ولی دستگیر شد. مصدق با رضاخان مخالف است و یکسری از اعمال او را خیانت میداند. چرا نباید به جوان بگوییم کسانی هم که میخواستند منافع ملی را تامین کنند نیز رضاخان و پسرش تحمل نکردند. مصدق میگفت من هیچ کار دیگری نخواهم کرد و عملکردم محدود به ملی کردن صنعت نفت خواهد بود. آیا تحمل شد توسط پهلویها؟ امروز اگر بتوانیم تاریخ عمومی را منعکس کنیم، پهلویها هیچوقت عرق ملی نداشتند وگرنه با داور و مصدق که ملیگرا بودند، همراهی میکردند.
تقویمقدم در پایان مراسم و به عنوان جمعبندی گفت: در این کتاب نکته مهمی را در مورد کنش و واکنش با آنها متذکر شدند، بسیار بجاست در این کتاب کار ما یک جریانشناسی سیاسی نبود. بحث در مورد پهلوی دوم است. دکتر عبدالکریم سروش در مورد طباطبایی سخن گفته است. کمتر کسی بود که به اندازه طباطبایی اشراف به مجلس داشته باشد و در این کتاب من سعی کردم بیان کنم که یک انقلاب بیحساب و کتاب و فرمایشی به وجود نمیآید. اتفاقاتی در دوره پهلوی اتفاق افتاد که همه گروهها آسیب دیدند و همه ایستادگی کردند که شد انقلاب. این همگرایی به وجود میآید که یک ملت میایستد و انقلاب میکند.
الان شما چرا ملتی را شماتت میکنید که چرا پهلوی را بیرون کردید؟ چرا پدران ما این کار را کردند؟ پس از انقلاب هم چپیها و ملی مذهبیها نهایتا میگویند که همه انقلاب کردند ولی روحانیت انقلاب را مصادره کرد. در همه انقلابها همینگونه است آن گروه اجتماعی که پایگاه اجتماعی قویتری دارد، اداره انقلاب را به دست میگیرد. آنچه در بهمن 57 اتفاق افتاد، هیچ اتفاق ناهنجاری نیست بلکه جامعه کار خود را کرده است و نظام مولود آن تحولات است؛ استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی.
کتاب «پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ» نوشته سید مصطفی تقوی مقدم توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در ۲۲۰ صفحه و با قیمت ۸۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما