رامونا میرحاجیان مقدم، پژوهشگر ادبی و مدیر تولید انتشارات «بهنشر» یادداشتی را در نقد و معرفی کتاب «با چشمانی باز»، اثر سید محمد سادات اخوی نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه میخوانید.
سید محمد سادات اخوی مؤلف 80 عنوان کتاب است. چندی از آثار او در جشنوارههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و... برگزیده شده است. این شاعر و نویسنده متولد ١٣٥٢ است و نوشتن را از دوران نوجوانی آغاز کرده است او در همکاری اخیرش با انتشارات بهنشر، کتابی با عنوان با چشمانی باز منتشر کرده است.
این داستان از زبان شخصیت اصلی داستان که یک استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و یک چهره ادبی است روایت میشود. او حالات درونی دلدادگی خود را روایت میکند. او که از دوران نوجوانی شخصیتی اخلاقمدار و خودمحاکمهگر داشته، اکنون متاهل است و همسرش را دوست دارد؛ اما پیش از ازدواجش عاشق دختری بوده و نتوانسته عشق نافرجام خود را فراموش کند. این موضوع با اصول اخلاقی او همخوانی ندارد، پس عازم مشهد میشود تا روحش را تصفیه کند.
زمان داستان همزمان با آغاز شیوع ویروس کرونا در ایران است. در این سفر، یکی از دوستانش با او همراه میشود. این همراه، ویراستاری است که در روابط موازی متعدد گرفتار است. در کشاکش داستان مشخص میشود این دوست ویراستار، همسر همان دختری است که راوی در جوانی عاشقش بوده است. هر دو مرد تصمیم گرفتهاند برای رهایی از هوای نفس به امام رضا(ع) پناه ببرند. پرواز مشهد تاخیر دارد و در ادامه داستان، شخصیت دیگری وارد داستان میشود. رویایی با مردی از گذشته، دیدار با مسافران دیگر و برخی پیامهای مجازی، ماجرای داستان را پیچیده میکند. در این بین، راوی خاطراتش را روایت میکند و در این روایت، ویژگیهای اخلاقیاش آشکار میشود. مسافران به مشهد میرسند و در هتلی ساکن میشوند. حرم به علت کرونا بسته است و آنها مجبور میشوند مدت بیشتری در آن هتل بمانند؛ مدیر هتل از کرامتهای حضرت برای مسافرانش میگوید و ماجرا ادامه مییابد...
در این رمان با مباحثی اخلاقی و فلسفی مواجهیم. این اثر، داستانی واقعگرایانه است که نویسنده، خود، در دل داستان است. شخصیت اصلی داستان، برای درمان بیماری روحی به خدا و امام معصوم (ع) پناه آورده و این پناهندگی، درونمایه اصلی رمان را تشکیل دادهاست.
در کنار شخصیتهای فرعی، سه شخصیت در رمان پررنگ دیده میشود: یک؛ مردی که نویسنده و راوی داستان است. دو؛ مردی که ویراستار است و سه؛ مردی از گذشته که رنج کشیده است.
سرنوشت این سه شخصیت در خلال داستان به هم گره میخورد. سه مردی که در فرودگاه منتظرند تا زمان پروازشان فرا برسد، نمادی از آدمها و زندگی دنیاییاند. نثر اثر نسبتاً خوشخوان است و مفاهیم فلسفی اخلاقی در این رمان، منتقل میشود. زاویه دید داستان، دوم شخص است و به کار بردن واژه «تو» به خودمحاکمه گری راوی، کمک کرده است. زاویه دید در قسمت پایانی داستان تغییر پیدا میکند. در این رمان به جای استفاده از نام اشخاص از اسمهای توصیفی مانند رفیق جان، دلبر، مرد میزبان و... استفاده شده و این با ارتباط میان شخصیتها همخوانی دارد. مکان داستان در فرودگاه، مسیر و مشهد است. رمان، پایان باز دارد و پایانبندی به عهده خواننده گذاشته شده است.
نویسنده این رمان از خاطرات زیارت حضرت رضا (ع) کمک گرفته و انواع محرومیتها را مطرح کرده است. سادات اخوی اثرش را اینگونه توصیف میکند: «برخی گمان میکنند که محرومیت، فقط فقر است؛ در حالیکه ما با افراد مختلفی در جامعه سرو کار داریم که با جنبههای مختلفی از محرومیت روبهرویند: محرومیت عاطفی و روحی، محرومیت از وفاداری، انصاف و ... از این دستهاند. امام رضا(ع) از اقصی نقاط جهان زائرانی دارد که با جنبههای مختلفی از محرومیت مواجهند، این افراد بعد از زیارت حضرت رضا(ع) با تغییر در روحیه و زندگی خود دست پر از حرم مطهر رضوی بر میگردند و به قول معروف حاجت روا میشوند.»
در بخشی از داستان میخوانیم: «اما در عاشقی، انگار در بالا کسی مایل نیست رشتهای را ببُرّد!... بارها در خیالت، صفی از فرشتگان خدا را تصویر کردهای که ایستادهاند و فرشتهای سر رشته عشق را به دیگران نشان داده تا کسی پیدا شود و آن را ببرد... باز همه به دیگری واگذار کردهاند و دست آخر، کسی از فرشتگان عالم بالا، حاضر نشده رشته عاشقی را ببرد!»
کتاب «با چشمانی باز»، داستان دلبر، نوشته سیدمحمد سادات اخوی، از سوی بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوی) منتشر شده است. این رمان در 260 صفحه در سال 1400 روانه بازار شده است.
نظر شما