صفویه علیرغم همه دلخوریهایی که از آن وجود دارد، دورهای بود که مفهوم ایران احیا شد. چرا مفهوم تاریخی ایران در این دوره احیا توانست احیا شود ؟ پاسخ را باید در زمینه تاریخی که درآشتی دو عنصر تشیع و تصوف در دوره مغول اتفاق افتاد جست. این دو مفهوم در دوره تیموری و ایلخانی وقتی با هم آشتی میکنند بدل به عاملی برای احیا هویت تاریخی ایران در دوران صوفی میشوند. مساله زبان فارسی و جغرافیا هم هست اما در برآمدن صفویان، این صوفی و شیعه بودنشان بود که به ایشان قدرت داد تا ایرانی متحد و بزرگ را بسازند و نه زبان واحد.
شیخ با اعتقاد به اینکه صفویه مفهوم ایران را احیا کردند، گفت: مسالهای که باعث تمایز ایرانیان شد و اینکه به مرور صفویه توانستند حکومت ایرانی را درست بکنند زبان فارسی نبود. برای اینکه زبان فارسی در دربار گورکانیان هند و عثمانی جریان داشت و خود صفویه به فارسی سخن نمیگفتند. یعنی عنصر ترکمان و ایرانی با هم در این سلطنت حضور داشتند و زبان و قومیت ملاک نبود. چیزی که به سرباز قزلباش دل میداد تا شمشیر را بکشد و تا مرز شهادت از جان شاه اسماعیل دفاع کند فکری بود که محصول باهمآیی عرفان و تشیع بود. قزلباش صوفی به واسطه زبان و قومیت نبود که از مرشد اعظم که سن کمی هم داشت دفاع میکرد و در آن زمان قومیت فارس و ترک معنا نداشت. آن چه ایران را احیا کرد، با هم نشستن تصوف و تشیع و ایجاد یک تسنن نرم و تشیع معنوی بود.
شیخ در آغاز سخنانش گفت: چند نکته را برای مقدمه باید عرض کنم، نکته اول اینکه این سخترانی نه پژوهشی بلکه ترویجی است. اگر قرار بود پژوهشی باشد باید چند سالی مطالعه میکردم ولی این سخنرانی حاصل تاملات بنده در ضمن مطالعاتم بوده و بخشهایی از سخنانم در کتب تاریخی به تفصیل وجود دارد.
اهمیت مساله هویت
وی ادامه داد: نکته دوم در خصوص اهمیت این موضوع است. هویت ملی یا تاریخی که در ادامه به تفکیک این دو اشاره خواهم کرد، یکی از مهمترین عوامل توسعه ایران است. عامل اصلی برقراری امنیت در زیست بوم وسیعی مثل ایران مساله هویت خواهد بود. امنیت را میتوان با سرنیزه هم برقرار کرد اما آنچه به ما قومیتها، زبانها و مذاهب مختلف که در جغرافیای وسیعی زندگی میکنیم حس مشترکی میدهد داشتن هویت مشترک است که در این صورت ما امنیت خواهیم داشت و بدون آن امنیت دستخوش تغییر خواهد شد. هویت مانع تعارض و سردرگمی در افراد میشود و در کنار همه اینها یکی از عوامل اصل توسعه سیاسی، فرهنگی و تاریخی هویت است و این اهمیت موضوع را میرساند.
عضو هیئت عملی دانشگاه تهران تصریح کرد: ما میتوانیم راجع به هویت صحبت منظری روانشناسانه و یا جمعی داشته باشیم. هویت ملی بعد از انقلاب فرانسه مطرح شد. ما آن معنا از هویت را مورد نظر نداریم. در مساله فردی هویت آن تصور نسبتا پایداری است که هر فرد از خود و ارتباط با دیگران دارد. در هویت جمعی از یک شیوه مشترک در تفکر جمعیِ محصول زندگی تاریخی را داریم. ما یک هویت جمعی بزرگ داریم که هویت ایرانی است و یک هویتهای گروهی داریم مانند آنچه در احزاب، گروهها حتی در قومیتها شکل میگیرد و در واقع ما درهویت جمعی ایرانی هویتهای قومی را داریم.
تمایز هویت تاریخی و هویت ملی
وی ادامه داد: در عنوان این سخنرانی هویت ایرانی و نه ملی مطرح شد و دلیلش این است که در هویت ملی بحث متفاوتتر میشود. تصوف و تشیع دو عنصر مهم هویت تاریخی و نه لزوما هویت ملی ما بودهاند. در تعریف هویت دو نکته را باید در نظر داشته باشیم، یکی اینکه هویت در درون اعضا خود مبتنی بر شباهت و در بیرون مبتنی بر تمایز است. به عبارتی دیگر هویت ایرانی آن را از غیرایرانی متمایز میکند و در درون هویت شباهتهایی ایجاد میکند که موجب همدلی و همزبانی آنها میشود و همین سبب میشود که افراد از خود در مقابل دشمن دفاع بکنند. تشیع و تصوف در شکلگیری این هویت تاریخی پس از اسلام موثر بودهاند.
شیخ با بیان اینکه هویت تاریخی لزوما آگاهانه نیست و برعکس هویت ملی آگاهانه است، گفت: در هویت تاریخی ما آیینها و رسوم مشترکی را بدون اینکه به این آگاه باشیم داریم اما در هویت ملی ما یک آگاهی نسبت به عناصر شکلدهنده آن وجود دارد. ما تا دورهای بسیار طولانی هویت تاریخی قوی داریم اما این لزوما هویت ملی نیست.
وی افزود: وقتی صحبت از ملت میکنیم واحدهای جغرافیایی که با نام کشورها میشناسیم وجود دارد و عناصری مانند قومیت، دین و زبان به عنوان عامل هویت ملی مطرح میشود اما در گستره ایران هویت ملی با چالشهایی مواجه است.
شیخ ادامه داد: هویت جمعی شیوه مشترک در تفکر احساسات و تمایلاتی است به گونهای که در اعضا حس تعلق به آن گروه را ایجاد میکند. در واقع هویت جمعی ایرانی هم همین است، یعنی شیوه مشترک زیست که در ایران وجود داشته و در افراد احساس تعلق ایجاد کرده، به نحوی که اگر عامل خارجی بخواهد حمله کند افراد از آن دفاع میکنند. همچنان که در جنگ تحمیلی دیدیم یک عرب ایرانی بر اساس این حس هویت از مرز ایران دفاع میکند. اینکه یک عرب خود را در قبال حفظ این هویت تاریخی مسئول میداند، نشاندهنده عاملی به جز دین، زبان یا قومیت است.
شیخ با بیان اینکه یکی از عواملی که میتواند مبنای هویت باشد احساس تعلق به جغرافیای مشترک است، گفت: بنیاد بسیاری از اتفاقات بر مبنای همین عامل است. یعنی شما وقتی زیستگاهی با ویژگیهای جغرافیای خاص دارید این در مذهب، رویکرد به هستی و شیوه تفکر ما موثر است. معمولا اگر نظریه مهاجرت را در خصوص آریاییها بپذیریم، دو جغرافیای متفاوت هند و ایران دو زیست جهان متفاوت را ایجاد کرد که به واسطه تفاوت جغرافیایی بود.
وی ادامه داد: زبان، دین، تاریخ و فرهنگ مشترک هم میتواند عامل هویت باشد که البته اینها همه به هم وابستهاند اما قومیتهای مختلف میتواند متاثر از یک جغرافیا و تاریخ مشترکی پیدا کنند که مبنای هویت جمعی باشد. پس در مجموع هویت میتواند برآمده از عناصر فرهنگی تمدنی و جغرافیایی و تاریخی باشد. ایران یک سرزمین گرم و خشک و محصور در میان کوهها بوده و سرزمینی که اجداد ما برای زندگی در آن، چه آنها که در کوهها و چه آنها که در کویر زندگی میکردند همه برای رسیدن به آب سخت تلاش کردهاند و همین شکلدهنده اتفاقات مشترکی بود که در این سرزمین افتاد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: نکته دیگر این است که هویت پایدار و ثابت نیست. حوادثی از جمله مهاجرت، اشغال توسط قوم بیگانه و مکاتب فکری وارده به یک سرزمین و حتی رویدادهای طبیعی میتوانند در هویت و مولفههای یک هویت تاثیرگذار باشند. این بسیار مهم است که بپذیریم هویت یک امر سیال است. در غیر این صورت اشتباهاتی به وجود خواهد آمد که پیشینیان کردند و برنامههایی برای هویتسازی در پیش گرفتند که بسیار خطرناک بود. یکی از همین موارد را در دوره پهلوی میبینیم که تلاش شد تا هویت ملی بر مبنای ایران باستان بنا شود که واکنشهای تندی به وجود آمد و اساسا هویتسازی با هر هدفی خطرناک خواهد بود زیرا متعارض با ناپایداری و سیالیت هویت است.
وی افزود: یک روز ما ممکن است از شرق و غرب متاثر باشیم و اینها در خاطره جمعی ما جا بگیرند و بهتر بتوانند در فرهنگ عمومی موثر بااشند، در این صورت هویت ما تغییر خواهد کرد. من در روایتی که از هویت تاریخی ارائه میدهم به عناصری اشاره خواهد کرد که لزوما الان همه آنها حیات جدی ندارند، اما ممکن است در ناخودآگاه تباری و تاریخ گروهی ما وجود داشته باشند. امروز ما احساس میکنیم که تصوف خیلی جریان مهمی نیست اما اگر برویم سراغ تحقیقات مردم شناسان و زبان شناسان می بینیم این جریان در همه ساحات زندگی ما وجود دارد.
قدرتمندی هویت تاریخی ایرانیان
شیخ ادامه داد: ما هویت ایرانی در معنای هویت تاریخی بسیار قدرتمندی داریم، شاید روزگاری که بسیاری از ملل در کتم عدم بودند ما هویت تاریخی داشتیم و این به دوران پیش از اسلام میرسد اما در هویت ملی ما با چالشهای متعددی روبرو هستیم. اما تصور من این است که هویت تاریخی ما آنقدر قوی است که ما برای انسجام ملی نباید دغدغه داشته باشیم. اما بین این دو تفکیک وجود دارد. در هویت تاریخی ما تشیع و تصوف نقش دارند اما در هویت ملی ما چندان اثری از تصوف نیست. اگر در هویت ملی زبان مشترک مبنا باشد خواهیم دید اگر چه زبان فارسی زبان فرهنگی همه ایرانیان است، اما این مساله با چالشهای جدی از طرف قومیتها مواجه هست و شاید این عامل نتواند ما را به هویت ملی برساند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: اگر بحث قومیت را مطرح کنیم میبینیم اقوام نسبت به هم احساس تمایز دارند و این هم نمیتواند مبنا باشد. جغرافیای و تاریخ مشترک میتواند مبنا باشد اما برای شکل دهی به هویت ملی نمیتواند جایگاهی داشته باشند. مذهب هم برای ما نمیتواند عامل شکلگیری هویت ملی باشد زیرا ما اقلیت بسیار جدیی داریم که شیعه نیستند. ما امروز از مولانا، سنائی، عطار و حافظ صحبت میکنیم که هیچ کدام از این بزرگان شیعه مذهب نیستند، پس عامل مذهب هم با چالشهایی مواجه است. پس ما اگر چه در هویت تاریخی قدرتمندیم اما در مساله هویت ملی باید به پژوهش بیشتری بپردازیم.
وی افزود: در بخش دوم در خصوص چند بازه تاریخی مشخص صحبت خواهم کرد. برای این که هویت اولین جایی که خود را نشان میدهد تشکیل حکومت است، یعنی وقتی گروهی به شعور تعهد به هم میرسند حکومت تشکیل میدهند. پس تاسیس حکومتها بهترین موقعیت برای مطالعه مساله هویت است. در واقع حکومتها تحت تاثیر هویت تاریخی و ملی هستند و هویت مشروعیت سیاسی به حکومتها میدهد، یعنی وقتی با هویت مشترک ما حس مشترک به هم داریم و حکومت برآمده ازاین تجربه مشترک ماست، ما نسبت به حفظ حکومت احساس تعهد میکنیم و اینجا نیاز به زور برای اطاعت از مافوق نیست. پس هویت به ساختار سیاسی مشروعیت میدهد. این مساله مهمی است. وقتی ساختار سیاسی مشروعیت داشته باشد هم امنیت برقرار خواهد شد و هم حکومت خواهد توانست وظایف بعدی پس از امنیت را برآورده کند.
شیخ ادامه داد: در کتیبههای ایرانی همیشه امنیت مهم بود چون مهم ترین عامل برخوردن امنیت یعنی ناهمگونی دینی و قومی در این سرزمین وجود داشت و هر جا که این دو عامل باشد و عوامل خارجی این ناهمگونیها را مورد تاکید قرار دهند، ما به صورت ویژه نیازمند هویت تاریخی خواهیم بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: ما دو قرن سکوت داریم که من به آن دو قرن گریز میگویم. هویت ایرانی پس از تسخیر ایرانی فرو پاشید. ایران در یک حکومت جهانی مسلمین هضم شد. از قرن سه تا ده ما کوششهایی داریم برای بازیابی هویت تاریخیمان مثل جریان شعوبیه که در برابر نگرش نژادی اموی ایستاد. در این دورهها میبینیم که اسطورههای سامی به اندازه اسطورههای ایرانی در آثار ادبی وجود دارند. این هفت قرن را باید تلاش برای هویت تاریخی بدانیم.
زمینه احیا مفهوم ایران
وی افزود: پنج قرن هم ما داریم که با صفویه شروع شد. صفویه علیرغم همه دلخوریهایی که از آن وجود دارد، دورهای بود که مفهوم ایران احیا شد. چرا مفهوم تاریخی ایران در این دوره احیا توانست احیا شود ؟ پاسخ را باید در زمینه تاریخی که درآشتی دو عنصر تشیع و تصوف در دوره مغول اتفاق افتاد جست. این دو مفهوم در دوره تیموری و ایلخانی وقتی با هم آشتی میکنند بدل به عاملی برای احیا هویت تاریخی ایران در دوران صوفی میشوند. مساله زبان فارسی و جغرافیا هم هست اما در برآمدن صفویان، این صوفی و شیعه بودنشان بود که به ایشان قدرت داد تا ایرانی متحد و بزرگ را بسازند و نه زبان واحد.
وی با بیان اینکه دشمنان امروز ایران میگویند که ایران میخواهد صفویان را احیا کنند، گفت: این به خاطر اهمیت دوره صوفیه برای ایران است و هنوز هراس از امپراطوری صفویه که میتواند مبنای اشتراک جمعی ایرانیان شود در کسانی که سرستیز با ایرانیت دارند دیده میشود.
وی تصریح کرد: مغولها قومی بیمذهب بودند. از این رو آنها ذهن بازی در شنیدن سخن پیروان ادیان داشتند. دوره اول حمله مغولی پرآشوب بود بعدا در هلاکو و دوره دوم حمله 656 خلافت بغداد را از بین رفت که بسیاری آن را متاثر از خواجه نصیرالدین طوسی میدانند. در این دور حکومت ایلخانی در ایران تشکیل شد. مغولها از دورهای به بعد بودایی شدند. مادران اینها که به تبع تاتارها مسیحی بودند و بچههای مغول از مادری مسیحی به دنیا میآمدند و برای قدرتیابی باید بودایی میشدند اما چون با زنان مسلمان ازدواج میکردند مسلمان میشدند. بسیاری از حاکمان مغولی مجالس مناظره بین ادیان برگزار میکردند که در آن همه ادیان و مذاهب شرکت داشتند.
شیخ ادامه داد: فروپاشی خلافت بغداد تاثیر عجیبی روی مسلمانان داشت. مسلمانان فکر میکردند به خاطر طولانی بودن حکومت این سلسله که خداوند عنایت ویژهای به عباسیان دارد. ما تا این خلافت فرو نریخته بود سلسلههای ترکتبار ایران مثل غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان حضور داشت که در این سه سلسله خود را سر سپرده خلافت اعلام کردند.
شیخ گفت: وقتی این خاندانها مشروعیت را از خلافت میگرفتند اجازه آزادی مذهبی در قلمرو خود نمیدادند. اما مغولان این وضع را نداشتند. برخلاف ایشان یهودیان و مسیحیان، اهل سنت و شیعه در دربار حکومتهای بعد از مغولان حضور داشتند. مغولان و ایلخانان مجالس مناظره تشکیل میدادند و تغییر مذهب میدادند، شیعیان در این دوره توانستند در ساختار قدرت قرار بگیرند. اگر چه آلبویه تجربه خوبی بود، اما هژمونی اهل سنت در آن دوره چندان چیره بود که آلبویه هم نمیتوانست حکومتی ملی شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: در دروه مغول این اتفاق روی داد و اهل شیعه وارد ساختار قدرت شدند. به خاطر گذشته شمنی، مغولان به صوفیه هم ارادت داشتند و چه تیمور و چه جانشینان هلاکو ارادت به اهل تصوف داشتند. تیمور بسیاری از زمینها در حدود اردبیل را به اضافه نیروی نظامی ویژهای به دستگاه شیخ صفی الدین داد و این زمینه تاسیس حکومت صفویه را فراهم کرد و در چند نسل بعد قدرت معنوی اقتصادی و رزمی آنها را به پیروزی رساند.
وی افزود: صوفیه به شدت متمایل به اندیشههای شیعی شدند. بسیاری از متون صوفیه گویا سنیان دوازده امامیاند. آثار علاالدوله و شیخ صفوی الدین همین طور بود. خواجه علی از نوادگان صفیالدین اردبیلی تمام عمرش پیراهن سیاه اما حسین(ع) را از تن در نیاورد اما اظهار تشیع نکرد و به خواجه علی سیاه پوش معروف بود. از آن طرف علمای شیعه به تصوف حسن ظن پیدا کردند. به این نحو میبینید سید ابنطاووس و خواجه نصیر به مفاهیم عرفانی توجه میکنند. سید طاووس طرح عرفان شیعی را با روایات ریخت و یا مکاتبات خواجه نصیر یا صدرالدین قونوی اگر اصالت داشته باشد بسیار مهم بود. این حسن ظن باعث شد تشیعی عرفانی و تسننی نرم در ایران به وجود بیاید که توجه دارد به ائمه شیعه و مباحث عرفان و بحث ولایت که مشترک میان شیعه و صوفیان بود را طرح میکند.
وی تصریح کرد: امروز هم کسانی که شیعه را نقد میکنند در میان علمای سلفی همان قدر که شیعه را متهم میدانند صوفیه را هم متهم میکنند. این تسنن نرم و آمیخته به تصوف باعث حرکت جامعه ایرانی به سوی تشیع عرفانی شد.
باهمآیی عرفان و تشیع عامل احیا ایران
شیخ ادامه داد: مسالهای که باعث تمایز ایرانیان شد و اینکه به مرور صفویه توانستند حکومت ایرانی را درست بکنند زبان فارسی نبود. برای اینکه زبان فارسی در دربار گورکانیان هند و عثمانی جریان داشت و خود صفویه به فارسی سخن نمیگفتند. یعنی عنصر ترکمان و ایرانی با هم در این سلطنت حضور داشتند و زبان و قومیت ملاک نبود. چیزی که به سرباز قزلباش دل میداد تا شمشیر را بکشد و تا مرز شهادت از جان شاه اسماعیل دفاع کند فکری بود که محصول باهمآیی عرفان و تشیع بود. قزلباش صوفی به واسطه زبان و قومیت نبود که از مرشد اعظم که سن کمی هم داشت دفاع میکرد و در آن زمان قومیت فارس و ترک معنا نداشت. آن چه ایران را احیا کرد، با هم نشستن تصوف و تشیع و ایجاد یک تسنن نرم و تشیع معنوی بود. این قرائتی باطنی و تفسیری ایرانی از اسلام باید قلمداد شود. این عناصر میتوانست صفویه شیعه را از عثمانی سنی متمایز کند. این تشیع عرفانی و معنوی توانست مفهوم تاریخی ایران را احیا کند.
وی با بیان اینکه به عقیده راجر سیوری بیشتر معیارهای دانشمندان برای یک دولت را در دوران صفویان در خصوص ایران یافت، گفت: شاه عباس مفهوم سپه سالار ایران را ایجاد کرد. ممالک ایران، مملکت ایران، ملک ایران، سریر سلطنت ایران، اهل ایران در متون صفوی وجود دارد. در این دوران احساس تمایز از اعراب ایجاد شد. همین مشروعیت میداد برای آنها برای آنکه از هویت تاریخی دفاع کنند. صوفیه به هیچ عنوان از هیچ قومیت برای مشروعیت خود استفاده نکردند.
دو خطر عمده برای هویت ایرانی
شیخ در پایان گفت: با توجه به مباحثی که مطرح شد امروز دو خطر برای انسجام ملی و هویت تاریخی ما وجود دارد. یک خطر تشیع خالی از عقلانیت و معنویت است. این تشیع میتواند تمام تاریخ ما را انکار کند و به شدت برای انسجام ملی و مفهوم تاریخی ایران آسیبزا و خطرناک است و میتواند منشا نزاعهای قومی و دینی سخت در ایران بشود و دومین خطر تسنن بیگانه از عرفان و تصوف است که در این صورت کشور به دام سلفی گری میافتد که هیچ میانهای با مفهوم تاریخی ایران ندارد.
نظر شما