کتاب «مهربانتر از مادر» نوشته حسن محمودی درباره امامی است که از مادر مهربانتر است و باید منتظر او بود؛ این کتاب برای ایجاد علاقه کودکان و نوجوانان (به ویژه پسران) به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نوشته شده است.
کتاب «مهربانتر از مادر» نوشته «حسن محمودی» در همین راستا و برای ایجاد علاقه کودکان و نوجوانان (به ویژه پسران) به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نوشته شده است و در قالب داستانی، ماجرای سه نوجوانی را روایت میکند که به دنبال خشنودی و کسب رضایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هستند و پرسشهای خود را از والدین، معلمان مدرسه و روحانی مسجد میپرسند و با سفری به مسجد جمکران به جواب سوالاتشان میرسند.
این کتاب که در انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است اکنون به چاپ چهاردهم رسیده است و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
برشی از کتاب:
«جمعه بود و آفتاب، تازه نور طلاییش رو همهجا پخش کرده بود.
سیامک و جواد که با هم توی یه محله و یه مدرسه بودن، همون اول صبح سر و کلّشون پیدا شد و با بچههای دیگهی محله، شروع کردن به بازی.
بعد مدتی که سیامک و جواد از بازی کردن خسته شده بودن، جدولهای کنار کوچه رو برای استراحت انتخاب کرده، باهم میگفتن و میخندیدن که یه دفعه مشتی غلام، پیرمرد بقّال سرمحله، از سر کوچه پیداش شد. تا به بچهها رسید، جواد زود از سرِ جاش بلند شد و سلام کرد. مشتی غلام هم بعد از جواب سلام، یه احوالپرسی گرمی با جواد کرد و آخرش هم گفت: إنشاءاللَّه خدا عاقبتت رو ختم به خیر کنه. جواد با خوشحالی از این احوالپرسی گفت: سیامک! این مشتی غلام خیلی با حاله، هر وقت میرَم مغازش، کلی با من میگه و میخنده، خیلی دوسش دارم.
سیامک گفت: اتفاقاً من رو که اصلاً تحویل نمیگیره، نمیدونم چه هیزمِ تری بهش فروختم.
جواد: وقتی تو به مشتی غلام که پیر شده و احترامش واجبه، سلام نمیکنی، چطور انتظار داری تحویلت بگیره؟
سیامک: نه بابا! اون اصلاً به این چیزا کار نداره، با من یکی لج افتاده.
جواد: اشتباه میکنی پسر، میگی نه، بیا امتحان کنیم.
سیامک: چه جوری؟
جواد: مگه تو برای خرید به مغازش نمیری؟
سیامک: خیلی کم.
جواد: خوب امروز که میخواهی خرید کنی، به مغازش برو و وقتی رسیدی داخل مغازه، سلام کن.»
نظر شما