در ابتدای نشست، محمد عزیزی، نویسنده اثر توضیحی درباره موضوع کتاب ارائه داد و گفت: «سفر صبح» را حدود 25 سال پیش نوشتهام و خیلی دیر جلسه معرفی و نقدوبررسی آن برگزار شده است. سال 76 چاپ اول آن توسط ناشر دیگری بیرون آمد و حالا بعد از حدود دو دهه از سوی نشر روزگار دوباره منتشر شد. «سفر صبح»، رمانی است براساس زندگی شهید سیدعلی اندرزگو که بدون تردید و بهدور از هرگونه شعاری یکی از چهرههای تأثیرگذار و یک چریک انقلابی در معنای درست کلمه و حتی معنای امریکای لاتینیاش است. وی خیلی هوشیارانه و بادقت و تأمل و برنامهریزی دقیقی این مبارزه را با یاران اندک خود پیش برد و سرانجام هم در ماههای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی، در یک غروب ماه رمضان به شهادت رسید که ترسیم یک تراژدی بود. به شوق تصویر چنین روحانی مبارزی این کتاب را بدون سفارش نهاد خاصی و به میل خودم نوشتم و خوشحالم که بعد از گذشت اینهمه سال، هنوز نسبتبه نوع نگارشم در این کتاب احساس منفی ندارم.
جواد کامور بخشایش، منتقد ادبیات دفاع مقدس پس از اشاره به سالروز شهادت شهید اندرزگو که دوم شهریورماه است به فرم کتاب «سفر صبح» اشاره و بیان کرد: این اثر، تلاش میکند زندگی مبارزاتی شهید اندرزگو را به زبان رمان به تصویر بکشد؛ اما آن معلومات اسنادی که در این کتاب است و گنجاندهشدن عین اسناد در دل متن اصلی منحصربهفرد است. بهنظرم میشود به عنوان روایت تاریخی از آن یاد کرد؛ در عین حال که کتاب، به شکل رمان و اپیزودی و صحنه به صحنه جلو میرود و راویها در اپیزودهای مختلف تغییر میکنند که البته سبک جالبی است. اسناد اصلیترین راویان این کتاب هستند؛ به اضافه گفتوگوهایی که نویسنده با برخی از اعضای خانواده شهید، دوستان و همرزمان ایشان انجام دادهاند، همه اینها در این تلاش بودند که در قالب یک رمان تاریخی برای به تصویرکشیدن شهید اندرزگو استفاده شوند و این اتفاق هم افتاده است.
وی افزود: بهنظرم این کتاب، قالب جدیدی را به مخاطب ارائه میدهد؛ از این منظر که بسیاری از اسنادی را که سازمانهای اسنادی درحال انتشار آن هستند، فقط مورد استفاده پژوهشگرها و مؤلفان قرار میگیرد و شاید عموم مردم نتوانند با این اسناد ارتباط چندانی برقرار کنند. آقای عزیزی راه جدیدی را شروع کردند و آن هم روش بهرهگیری از این اسناد است؛ یعنی توانستند شأن نزول این اتفاقات را با زبان ادبیات بهتر به تصویر بکشند.
این منتقد ادبی در توضیحی درباره فرایند تاریخنگاری انقلاب اسلامی بیان کرد: حضرت امام گفتند اجازه ندهید تحریفی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی صورت بگیرد. فرایند تاریخنگاری از قبل انقلاب آغاز شد و تا الان، موسسهها و نهادهای متعددی در این عرضه دارند قلم و قدم میزنند؛ با اینحال وقتی که ما از دور نگاه میکنیم متوجه میشویم تمام تلاش دشمن بر تحریف همین تاریخی است که ما مدام، اسناد و مدارک و روایتهای آن را منتشر میکنیم. بنابراین وظیفه همه تاریخنگاران عرصه انقلاب اسلامی است که در این زمینه تلاشهای متعددی انجام دهند تا این تاریخ توسط دشمنان تحریف نشود. کسانی که سلطنتطلب هستند و خارج از کشور زندگی میکنند در تلاشاند که تمامی آن اتفاقات و رخدادهای منفی دوران رژیم پهلوی را با روایتهایی که خودشان منتشر میکنند تطهیر کنند.
وی در ادامه درباره پیشینه مبارزاتی شهید اندرزگو گفت: در دورهای که خفقان بر کشور حاکم بود گروهها و سازمانهای متعددی فعالیت و مبارزه خود را آغاز کردند که یکی از آنها گروه فدائیان اسلام بود. اولین فکری که میکنند این است که باید نخستوزیر را اعدام انقلابی کنند. در بهمن 1343 این اتفاق میافتد و چهارنفر در این حرکت شناسایی و دستگیر میشوند که یکی از آنها که رژیم در دستگیری او ناتوان میماند شهید سیدعلی اندرزگوست. وی از سال 43 تا سال 57 چیزی حدود 14 سال در کنار اینکه تلاش میکند شناخته نشود به مبارزات جدی خود علیه پهلوی ادامه میدهد و چندماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی شناسایی و تیرباران میشود. آثار، کتابها و پژوهشهای زیادی درباره این شهید انجام شده است که یکی از آنها کتاب «سفر صبح» آقای محمد عزیزی است که تلاش کرده زندگی مبارزاتی شهید اندرزگو را -از 43 تا 57- نشان دهد.
در ادامه محمد عزیزی، نویسنده اثر به بیان دغدغه خود برای نگارش این کتاب پرداخت و گفت: من یک فرد انقلابیام و دوازده مرداد 52 بهخاطر کارهای انقلابی ساواک دستگیرم کرد. سالهای دانشجویی نیز مبارزاتی داشتم. از سال 54 مینوشتم و کتابهای دیگری نیز دارم که مضمون اصلی آنها مبارزه با ستمشاهی و آن روزگار بود. بنابراین انگیزه اصلی من همیشه با من بوده است و الان هم هست و دلم میخواهد بنشینم رمانی بنویسم که بشود در سطح جهانی ارائهاش داد؛ ولی چه کنیم که غم نان اجازه نمیدهد با فراغ بال کار کنیم. شهید اندرزگو نیز شخصیت تأثیرگذاری بود و از زمانیکه با مبارزاتش آشنا شدم وی را دوست میداشتم. احساس کردم حیف است این شخصیت در لباس ادبیات به جامعه شناسانده نشود؛ چون هیچ چیزی ماندگارتر و تأثیرگذارتر از رمان نیست. به نظرم با لباس ادبیات است که آدم میتواند آرمانهایش را به نسلهای آینده منتقل کند.
کامور بخشایش وجود عین اسناد در متن این داستان را یکی از اشکالات اثر دانست و بیان کرد: مسئله اصلی این است که اگر این اثر را در قالبهای ادبی بگنجانیم و بگوییم یک رمان تاریخی است. معمولا در این نوع داستان، انتشار اسناد پشت سر هم و با این حجم از اطلاعات مرسوم نبوده است و شاید بتوان گفت که نویسنده دارد قالب تازهای معرفی میکند؛ اما از این جهت که بگوییم این اثر رمان است دارای اشکالاتی است و از این منظر که به عنوان روایت تاریخی به آن اشاره کنیم نیز اشکالاتی دارد. ولی این قالب تازه، میتواند راهگشا باشد برای از انزوا خارجکردن اسنادی که درباره مبارزان داریم و الگویی باشد برای نویسندههای دیگر که بتوانند این حجم از اسناد منتشر شده ساواک را به شکل جدیدی به زبان ادبی معرفی کنند.
عزیزی، نویسنده کتاب «سفر صبح» درباره اسناد موجود در این کتاب گفت: در انتهای کتاب در دو صفحه منابع و مآخد را معرفی کردهام، و هر کجا که امکانش بود و دسترسی داشتم با یاران شهید و خانوادهاش گفتوگویی داشتهام.
وی درباره مستندبودن مطالب رمان یا اضافهشدن تخیل به آن اظهار کرد: جوهر اصلی کارهای تاریخی همیشه مستند است؛ یعنی شما نمیتوانید چیزی را که در وجود شخصیتی نیست بهش اضافه کنید یا از آن کم کنید؛ اما برای گفتن از بعضی لحظهها باید تخیل کرد. حتما این اثر از دید من، یک رمان مستند تاریخی محسوب میشود.
عزیزی نظر خود را درباره استفاده زیاد از اسناد اینطور بیان کرد: قصهای داریم که میخواهیم روایتش کنیم تا تأثیر بیشتر بر مخاطب بگذارد و او را با خود همراه کند. نوع روایت من اینطور بوده است. برای اینکه بیواسطهتر و تأثیرگذارتر بتوانم بنویسم دیدم که هیچچیز برهنهتر از عین روایت خود آن سند نیست. آن سند چشم سوم و راوی بدون واسطه شده است. علت اینکه روایتهای مستند زیاد شدهاند به این دلیل نبوده است که بخواهم خواننده را خسته کنم؛ بلکه امری گریزناپذیر بوده؛ زیرا حرف بسیار بوده است. با توجه به همه مسائل، این اثر قطعا نقاط ضعف هم دارد.
در ادامه جواد کامور بخشایش به جزئیات این کتاب پرداخت و لایههای مختلفش را بررسی کرد و گفت: نویسنده کتاب گسستهای روایی را با قلم خلاقانهاش پر کرده است. کتاب شروع بسیار خوبی دارد و مخاطب احساس میکند که با رمانی روبهروست که سراسر دلهره و اضطراب است. کل فضای اثر اضطراب، خوف و وحشت است. در تمامی فصلهای کتاب این دلنگرانی را میبینیم؛ اما متاسفانه در حدود 20 صفحه بعد با افت روایت مواجه میشویم. تا اینجای قصه یک روایت تاریخی با عناصر داستانی میبینیم؛ اما وقتی که آقای عزیزی در متن روایت از اسناد استفاده کردهاند، داستان افت پیدا میکند. بهنظرم اگر نویسنده اسناد را از دل کتاب جدا میکرد و از فحوای آن به عنوان راویان سوم در اپیزودهای مختلف بهره میگرفت کار کاملی میشد.
وی افزود: وجه مثبت کتاب این است که دارد اتفاقات دوران مبارزاتی شهید و دلنگرانی و اضطرابی را که در خانواده شهید بوده است، روایت میکند؛ چیزی که در آثار دیگر درباره این شهید ندیدهام؛ زیرا در اکثر کتابها شخصیت اصلی شهید اندرزگوست ولی در این کتاب اینطور نیست. خانوادهای را دارد به تصویر میکشد که ناشی از کنش و واکنش قهرمان داستان است. ما همسر ایشان را هم یک قهرمان میبینیم؛ زیرا سختیهایی را تحمل میکند تا قهرمان اثر گیر نیفتد و بتواند به رسالت خودش عمل کند.
این منتقد ادبی ادامه داد: وجه دیگری که کتاب میتوانست داشته باشد و ندارد شکلگیری شخصیت خود شهید اندرزگو از دوران کودکی است. ما از دوران مبارزه، با وی روبهرو هستیم و وجه پنهان زندگی شهید، موثر و قوی است که ببینیم خاستگاه فکری و فرهنگی و زیست اجتماعی وی چه بوده که باعث شده تبدیل به یک قهرمان شود.
کامور بخشایش در پایان صحبتهای خود گفت: شهید اندرزگو روح بسیار بزرگی داشت که در آن جسم جای نمیگرفت. این مورد به خوبی در کتاب «سفر صبح» به تصویر کشیده شده است. همچنین دلتنگی همسر شهید هنگام دوری از خانواده به دلیل مسائل امنیتی زندگی شهید. امیدوارم با قلم نویسندههایی مانند آقای عزیزی بتوانیم ابعاد مختلف زندگی شهید اندرزگو را بیشتر و بهتر برای آیندگان معرفی کنیم.
محمد عزیزی نیز در پایان صحبت خود درباره ویرایش دوباره این داستان و حذف اسناد بیان کرد: در عالم هنر هیچ اتفاقی دوبار تکرار نمیشود. در آن زمان کتاب اینطور نوشته شد و من هم از آن راضی بودم؛ اما هنوز اینقدر انگیزه دارم که از نو کتاب دیگری درباره شهید بنویسم و حتی از نظر تعداد صفحات حجیمتر هم شود؛ زیرا امروز به این نتیجه رسیدهام که باید بیش از اینها به تأملها و خلوتهای شهید و خانوادهاش بپردازم.
نظر شما