سول کریپکی، فیلسوف آمریکایی که کتاب او با عنوان «نامگذاری و ضرورت» در سال 1980 نظریات مربوط به هویت ذهن و مغز را به چالش کشید، در 82 سالگی درگذشت. او که علاقه فراوانی به ويتگنشتاين و فلسفه زبانی او داشت، کتاب دیگری با نام «ویتگنشتاین؛ قواعد و زبان خصوصی» منتشر کرد و به خوانش متفاوت فلسفه ویتگنشتاین پرداخت. کتابهای او به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
کتاب حاصل از این سخنرانیها با عنوان «نامگذاری و ضرورت» (1980)، یکی از آثار مهم فلسفی قرن بیستم است. این کتاب با پرسشی به ظاهر مبهم آغاز میشود: چه چیزی یک نام را به فردی- امروزی، قدیمی یا مرده- که با آن، نامگذاری شده است، مرتبط میکند؟ به عنوان مثال، بر اساس استدلال او، کریستف کلمب بر کاشفی قرن پانزدهمی اهل جنوا دلالت دارد اما بسیاری، توصیفی از او در ذهن ندارند یا اگر داشته باشند توصیفی نیست که بهطور خاص کاشفی قرن پانزدهمی اهل جنوا را معین کند.
«ویتگنشتاین؛ قواعد و زبان خصوصی» (1982) دومین کتاب کریپکی و خوانش خاص او از فلسفه لودویگ ویتگنشتاین بود. بر اساس تفسیر کریپکی، ویتگنشتاین تناقض شکاکانهای درباره مساله «پیروی از قاعده» مطرح کرده و راه حلی شکاکانه نیز به شکل هیومی آن به مساله میدهد و استدلال علیه امکان زبان خصوصی، در واقع نتیجه و پیامد همین راه حل شکاکانه است. خوانش خاص کریپکی از ویتگنشتاین موجب شد لقب «کریپکنشتاین» را به او بدهند، لقبی که خشم متفکران مکتب ویتگنشتاین را برانگیخت.
کریپکی با وجود سهم بزرگش از فلسفه- شامل فلسفه ریاضیات، هویت شخصی، پارادوکس دروغگو و ماهیت حقیقت- تنها همان دو کتاب را نوشت (او از نوشتن متنفر بود)، به علاوه رونوشتی از سخنرانیهای جان لاک که در سال 1973 با عنوان «مرجع و وجود» در آکسفورد ایراد کرد. نخستین جلد از مقالات گردآوری شده او با عنوان «مشکلات فلسفی» در سال 2011 منتشر شد و دستنوشتههای منتشر نشده، سخنرانیهای مکتوب و ضبط شده او، به طور پیوسته برای انتشار در مرکز سول کریپکی در نیویورک سازماندهی میشوند.
در سن 18 سالگی، وقتی کریپکی در دبیرستان مشغول تحصیل بود، قضیه کامل بودن را در منطق مواجهات نوشت که در سال 1959 در مجله منطق نمادین منتشر شد، در نتیجه، ریچارد مونتاگ، منطقدان، سخنرانی برنامهریزیشدهای را که بر اساس ایده او از پیش تعیین شده بود، لغو و هاروارد نیز از او برای تدریس ریاضیات دعوت کرد اما پاسخ وی این بود: «مادرم گفته که اول دبیرستان را تمام کنم و به دانشگاه بروم!»
او همزمان با تحصیل در رشته ریاضی در هاروارد، کلاسهای منطق در سطح کارشناسی ارشد را در امآیتی تدریس میکرد و در سال 1968، شش سال پس از فارغالتحصیلی، به عنوان دانشیار فلسفه در دانشگاه راکفلر در نیویورک و سپس به عنوان استاد دانشگاه پرینستون (1977-1998) و بعد از آن، در دانشگاه نیویورک مشغول تدریس بود. در سال 2001 جایزه «رولف شوک» در منطق و فلسفه (معادل فلسفی نوبل) به او تعلق گرفت.
کریپکی به خاطر عجیب و غریب بودن افراطی، بدنام بود. او از نظر اجتماعی، ناسازگار و در معرض توهین ناخواسته مردم بود و هوشمندانه، کودکانه رفتار میکرد. او مانند نوشتههایش (که معمولا بدون استفاده از نوشته بودند) بیتفاوت، صریح و بیپرده بود.
کتاب کریپکی یعنی «نامگذاری و ضرورت» و «ويتگنشتاين: قواعد، و زبان خصوصي» به فارسی ترجمه شده و در بازار کتاب ایران موجودند.
نظر شما