ماجرای سفر گروهی از آمریکاییها به ریاست رابرت مکفارلین به ایران یکی از مسائل پربحث در حوزه سیاست خارجی کشور ما در سالهای جنگ تحمیلی است. این موضوع از سوی برخی پژوهشگران مورد توجه قرار گرفته و کتابهایی دربارهاش نوشته و منتشر شده است.
پرسشهایی که بیپاسخ ماندند
مجری از نقش بوش در این ماجرا پرسید و بعد دولت ریگان را – که بوش معاون اول آن بود – با نقدهای تند و صریح به چالش کشید. حرف مجری این بود که چرا دولت پشت تریبونهای رسمی و در صحنه علنی چیزی میگوید و در پشت پرده، کاری متفاوت با این گفتهها انجام میدهد. او ریگان و کابینهاش را به ریاکاری و دورویی متهم کرد و از بوش خواست که درباره این تضاد در حرف و عمل توضیح دهد. به نظر مجری، که مدعی نمایندگی بخشی از افکار عمومی ایالات متحد آمریکا بود، تلاش برای مذاکرات مخفی با مقامات جمهوری اسلامی درباره فروش اسلحه به ایران، با سیاست رسمی آمریکا، یعنی تحریم و فشار به حکومت ایران در تضاد بود.
بوش پاسخی برای پرسشهای مجری نداشت. حتی از لحن صحبتهایش و تلاشی که برای تغییر مسیر گفتوگو انجام میداد چنین استنباط میشد که توجیه مناسبی برای لاپوشانی ماجرای سفر مکفارلین به تهران ندارد. او آن زمان نامزد دور بعدی انتخابات ریاستجمهوری هم محسوب میشد و طبق نظرسنجیها، از رقبای دیگر جلوتر بود. نگران از اینکه اتهام دستداشتن در ماجرای مکفارلین بر محبوبیتش تأثیر منفی بگذارد، به مجری – اما خطاب به مخاطبان آن برنامه تلویزیونی – گفت باید من را با کل کارنامه کاریام بسنجید، نه اینکه یک موضوع را برجسته کنید و کل سوابقم را نادیده بگیرید.
بوش حتی کمی بحث را شخصیتر کرد و از مجری پرسید دوست داری من هم درباره شما، براساس یکی از خطاهایی که جلوی دوربین مرتکب شدهای قضاوت کنم و برنامههای موفقی را که تاکنون اجرا کردهای نادیده بگیرم؟ خلاصه اینکه بوش آن شب نه برای سوالات مجری جواب درستی داشت و نه چهره مسلط و باوقاری از خودش نشان داد. تا آنجا که روزنامه واشنگتنپست این مصاحبه پربیننده را که فقط ده دقیقه طول کشید «درامی سیاسی» توصیف کرد.
اما ماجرای مکفارلین چه بود؟
در ششمین سال جنگ تحمیلی، هیئتی آمریکایی به ریاست رابرت مکفارلین (مشاور امنیت ملی ریگان) بیسروصدا به ایران آمدند و پیشنهادهایی برای مقامات کشور ما داشتند. آن زمان گروهی از اتباع آمریکا در لبنان گرفتار شده بودند و آمریکاییها امید داشتند که به واسطه ایران، این چند گروگان را آزاد کنند. هدفشان جلب نظر تصمیمگیران کشور ما و استفاده از نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه بود و برای تحقق این هد، فروش غیرمستقیم اسلحه به کشور ما را پیشنهاد میکردند.
آمریکاییها چون میدانستند گره کار آنان در منطقه جز به دست ایران باز نمیشود، سیاست رسمی و اعلامی خودشان، یعنی تحریم اقتصادی و تسلیحاتی کشور ما را نادیده گرفتند و دست مذاکره به سوی مقامات ایران دراز کردند. ماجرا چنان که آمریکاییها و خود مکفارلین انتظار داشتند پیش نرفت. نه با مقامات کشور ما مذاکره موثری کردند، نه به هدفی که دنبالش بودند رسیدند و نه حتی سفرشان از چشم دیگران پنهان ماند. گویا نخستین بار هفتهنامه لبنانی الشراع، اواسط آبان 1365 خبر سفر و حضور چند آمریکایی در ایران را منتشر کرد و بعد رسانههای دیگر دنیا دنبال ماجرا را گرفتند و هرکدام از منظری مطلوب خودشان، درباره این ماجرا چیزهایی نوشتند.
روایتی از سیاست خارجی ایران در سالهای دفاع مقدس
در میان کتابهایی که به موضوع سفر مکفارلین به تهران میپردازند، کتاب «ایران گیت؛ ماجرای مکفارلین» جدیدترین عنوان منتشر شده است. نویسنده این کتاب کوشیده روایتی منصفانه از این رویداد ارائه دهد و ماجرای ورود هیئت آمریکایی و مسائل پیش و پس از آن را در بستر حوادث و الزامات همان مقطع زمانی بررسی کند. از اینرو هم به چگونگی مدیریت جنگ میپردازد و هم بحث سیاست خارجی کشور ما در آن سالها را پیش میکشد و بعد بر نقشی که دولت آمریکا به عنوان یک ابرقدرت غربی مداخلهجو در جنگ ایران و عراق بازی میکرد تأمل میکند.
اینکه اساساً سیاست آمریکاییها در قبال جنگ ایران و عراق چه بود و آنان چه نتیجهای را از این جنگ، مطلوب خودشان میدیدند و برای تحقق این «نتیجه مطلوب» از چه روشهایی استفاده میکردند و چه ابزارهایی را به کار میگرفتند. همچنین جمهوری اسلامی ایران، در جایگاه یک کشور مستقل چه سیاستی را در پیش گرفته بود و در مواجهه با این ابرقدرت غربی چه کنش و واکنشهایی داشت. به تعبیری، این کتاب، مطالعهای تاریخی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در اواسط دهه 1360 خورشیدی است.
«ایران گیت؛ ماجرای مکفارلین» کتابی 680 صفحهای و کاری از عباس شادلو است که چاپ نخست آن سال 1398 از سوی انتشارات وزرا روانه بازار کتاب شد. ناگفته نماند که گزارش مجلس سنای آمریکا (گزارش تاور) درباره این ماجرا نیز به عنوان ضمیمه در انتهای این کتاب به خواننده عرضه میشود.
ماجرای مکفارلین، پرسشها و پژوهشها
در چهل و چهارمین کتاب از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق نیز، ماجرای مکفارلین موضوع محوری قرار میگیرد. این کتاب که مثل سایر کتابهای مجموعه روزشمار جنگ، در فهرست تولیدات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس جای میگیرد «ماجرای مکفارلین» نام دارد و تدوین متن آن را مهدی انصاری و یحیی فوزی و علیرضا لطفالله زادگان انجام دادهاند. کتاب سال 1379 منتشر، و سال 1382 نیز تجدید چاپ شد.
از جمله مزایای این کتاب، بررسی نظرات مختلف و متفاوت درباره ماجرای سفر مکفارلین به تهران است و مجموعهای از اظهارنظرهای رسمی و رسانهای را در خود دارد. در «ماجرای مکفارلین» میخوانیم که سفر آمریکاییها چگونه افشا شد، دولتها و چهرههایی که نامشان به میان آمد چه واکنشی نشان دادند و چه گفتند و رسانههای دنیا نیز چه تفسیرها و تحلیلهایی از این خبر داشتند. همچنین در آن بازار داغ بحث و اظهارنظر درباره سفر مشاور امنیت ملی آمریکا، حقیقت چه جایگاهی داشت و میان خروارها تفسیر و صحبت چگونه خودش را نشان داد.
سومین کتاب، «ماجرای مکفارلین، فروش سلاح، آزادی گروگانها» است. این کتاب 247 صفحهای که در مقایسه با دو کتاب قبلی، کتاب کوچکی است به کوشش محسن هاشمی و حبیبالله حمیدی تألیف شده و نشر معارف انقلاب کار انتشار آن را به عهده داشته است. «ماجرای مکفارلین، فروش سلاح، آزادی گروگانها» نخستین بار سال 1387 منتشر شد و از آن زمان تا به امروز چند بار تجدید چاپ شده است. کتاب، چنان که عنوان روی جلدش نشان میدهد روی دو مسأله فروش سلاح به ایران و آزادی گروگانهای آمریکایی متمرکز است و در آن تلاش میشود تا ضمن بررسی درست نقش آمریکا در جنگ تحمیلی و سیاست این کشور درباره درگیری نظامی میان دو همسایه در غرب آسیا، روایت دقیقی از کشمکشهای مستقیم و غیرمستقیم میان ما و آمریکاییها ارائه شود.
این پرسش که «چه شد که هیئتی از آمریکا وارد ایران شد و چه واسطههایی با چه انگیزههایی در انجام این سفر نقش ایفا کردند؟» یکی از چند پرسش مهمی است که در این کتاب به آن پاسخ داده میشود. نویسندگان کتاب میکوشند به مهمترین ضرورتها و تنگناهایی که کشور ما در آن مقطع از جنگ تحمیلی با آن مواجه بود اشاره کنند و به زعم خودشان واقعیتهای اصلی را ناگفته نگذارند.
نظر شما