کارکرد تاریخ شفاهی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی بررسی شد؛
نقد تاریخ شفاهی و بازتدوین آن برای تاریخ انقلاب بسیار مهم است/ جشنهای 2500 ساله آغاز تاریخ شفاهی در ایران
حجتالاسلام سعید فخرزاده گفت: دایره تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی بسیار وسیع است که لازم است متناسب با آن سرمایهگذاری شود. اگر علمی کار نکنیم باید هزینه زیادی بپردازیم تا اشتباهاتی را که بیان شده است، رفع کنیم. هزینه ساماندهی از هزینه گردآوری بیشتر است. اگر هزینهای برای آموزش افراد در نظر بگیریم، در پایان هزینه زیادی نخواهیم داشت.
در ابتدای این نشست محمدرضا کائینی گفت: در ابتدای پیروزی انقلاب دغدغه اول استقرار نظام چندان جدی گرفته نشد. بعضی مراکز اسنادی زیر نظر آقای روحانی فعال بودند. مصاحبههایی نیز انجام شد اما به صورت تاریخپژوهی چندان جدی گرفته نشد و تا آخر دهه 60 کار قابل توجهی در تاریخ شفاهی انجام نشد، اگر هم انجام شد همچنان مضبوط است.
وی افزود: اشخاص زیادی هم از آن زمان نیستند که این کار را انجام بدهند. جماعت وابسته به رژیم شاه که از ایران رفته بودند اما از فرصت استفاده کردند و صوتهای خوبی از آنها بر جای مانده است که امروز ما نیز به آنها مراجعه میکنیم. در زمینه نقد پهلوی یا پهلویپژوهی نسبتا فعال بودند و کار بزرگی را به سامان رساندند. خارجنشینان حتی کسانی را که برای معالجه از ایران میرفتند را پیدا میکردند و خاطراتشان را ثبت و ضبط میکردند که نمونه آن خاطرات دکتر بقایی است. در دهه 60 این روند در ایران خیلی پررنگ نیست.
کائینی بیان کرد: از اواسط دهه 70 انتشار خاطرات آغاز شد که آن خاطرات امروز متاسفانه وبال نظام شده است چون از سر بیدقتی مطالبی بیان شده که اکنون در فضای مجازی پخش شده است. واقعیت این است که تاریخ شفاهی در رده نگارش تاریخ پس از اسناد مکتوب قرار دارد. به همین دلیل برخی اهمیت لازم را برای آن قائل نیستند. این حرف را البته اندیشمندان مورد خدشه قرار دادهاند، چون اسناد همان است که در تاریخ مکتوب وجود دارد در تاریخ شفاهی هم وجود دارد. ممکن است نسیان در تاریخ شفاهی راه پیدا کند اما گرچه این ردهبندی را قبول دارم که اسناد را باید مکتوب بررسی کرد بعد تاریخ شفاهی را اما برتری دادن درست نیست.
وی در ادامه گفت: چیزی که اکنون با آن روبهرو هستیم، این است که شاهد کتبی از تاریخ شفاهی هستیم که از نظر محتوا با هم متضاد هستند. بعضا به برخی از کتابهای نادرست استناد میکنند و رونویسی میکنند و رونویسی در تاریخ شفاهی تبدیل به جریان خطرناکی میشود. معتقدم یکی از راههای علاج تاریخنگاری انقلاب که امراض بر آن عارض شده است، پناه به بازخوانی انتقادی این آثار است. باید ببینیم که برای هر کتاب چقدر باید ارج گذاشت. به قولی سه نقل قول از یک نفر یک نهضت پیروز را به فنا میدهد.
محمدرضا کائینی بیان کرد: پیشنهاد من این است که در این زمینه مطالعه بیشتری انجام بگیرد. از دهه 70 که این فرآیند آغاز شد، برخی آثار پدید آمد که از کیفیت خوبی هم برخوردار است اما باید اعتراف کنیم که خارجیها بهتر از ما در این زمینه کار کردهاند. الان از نظر کمی شاهد چاپ آثار بسیاری هستیم اما متاسفانه از کیفیت خوبی برخوردار نیستند. الان با حجم انبوه، متراکم و بعضا بیخاصیت از روایتها روبهرو هستیم که باید علاج شود. در کل روششناسی، نقد تاریخ شفاهی و بازتدوین آن برای تاریخ انقلاب بسیار مهم است.
در ادامه این نشست حجتالاسلام سعید فخرزاده گفت: وقتی قرار است یک پدیده مورد بررسی قرار بگیرد، مورخ سعی میکند از زوایای گوناگون آن پدیده را مورد بررسی و تحقیق قرار بدهد. پدیده انقلاب اسلامی توسط اقشار مختلف مردم علیه حاکمیتی که وابسته بوده، انجام گرفته است. اگر بخواهیم بخشی از تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی را کار کنیم باید هر دو نگاه یعنی نگاه رزمنده ایرانی و نگاه سرباز عراقی را ببینیم. چه بسا شاید تفسیرهای ما بر اساس اطلاعاتی که داریم نادرست باشد. در واقع آنچه ما بیان میکنیم بر اساس دریافتهای خودمان است اما آیا واقعیت هم همین است؟
وی افزود: همین ویژگی را در بین انقلابیون نیز میتوانیم داشته باشیم. در خاطرات ردپایی از ویژگی رژیم پهلوی نداریم. در جریان انقلاب چه آنهایی که تحت لوای تیمی بودند و چه مردم خودجوش امر داشتند که چیزی را مکتوب نکنند. در اختیار داشتن رساله امام (ره) حکم زندان داشت. اساسا امر داشتند که مکتوب نشود. لذا ما نمیتوانیم به سند مکتوب استناد کنیم و مجبوریم به روایتهای شفاهی استناد کنیم.
فخرزاده بیان کرد: ساواک گروهی را دستگیر و زندانی میکرد و اطلاعاتی را از آنها میگرفت که این اطلاعات امروز به نوعی جزئی از سند است هر چند نمیشود کامل به آنها استناد کرد چون ممکن است زندانیان در بازجوییها دروغ گفته باشند. وقتی که از عملکرد رژیم پهلوی به مساله نگاه میکنیم برعکس است چون در ساختار همه چیز ثبت و ضبط شده است. بیشتر کردار پهلوی را میتوان از اسناد مطالعه کرد. عوامل رژیم پهلوی یا رفتند و یا اعدام شدند. خیلی از طریق تاریخ شفاهی نمیتوانیم به اطلاعات دست پیدا کنیم. البته عوامل رژیم هم که خاطراتشان را میگفتند معلوم بود که خودشان را منزه میکنند. ما باید بیشتر روی اسناد کار کنیم. بخشی از اسناد در دسترس قرار گرفته است و بخشی هنوز در دسترس نیست.
وی در ادامه گفت: از جزء شروع کردیم ولی بدون برنامه منسجم است. این وضعیت حوزه تاریخنگاری ماست. در این زمینه کار هم انجام گرفته است هر چند ممکن است که با مطلوب فاصله داشته باشد. اینکه چرا در دهه اول کار تاریخ شفاهی را شروع نکردیم به این دلیل است که یک سال از انقلاب نگذشته بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و مسوولان به دفاع از کشور پرداختند. ولی بعد از جنگ توجهها به سمت انقلاب برگشت و کارهای خوبی هم انجام شده است. امری در کار نبود بلکه شرایط بیرونی اقتضاء میکرد.
حجتالاسلام سعید فخرزاده با بیان اینکه تاریخ شفاهی دو وجهه دارد، افزود: یک وجه مصاحبه و وجه دیگر تدوین است که در متن نهایی موثرند. از زمانی که ثبت خاطرات تاریخ شفاهی در جبهه آغاز شد، چون اطلاعات ما کلی بود و اطلاعی از عملیات خاص نداشتیم، مصاحبه را شروع میکردیم و نفر به نفر اطلاعات را گردآوری میکردیم تا به یکسری اطلاعات دست پیدا کنیم. آن زمان امکان تحقیق قبل از مصاحبه برای ما وجود نداشت. اینها را بر اساس مطالعات تاریخی حوزه به دست آورده بودیم. لذا در گام اول برای خاطره شناسنامه درست میکردیم. مکان و زمان به همراه موضوع تفکیک میشد و بعد از پیادهسازی خاطره در پروندههای رزمندگان قرار میگرفت. با مطالعه هر پرونده به کلی اطلاعات دست پیدا میکردیم و انگار در گردان حضور داشتیم.
وی بیان کرد: وقتی اطلاعات داشته باشیم، میتوانیم بپرسیم و طرف نمیتواند درست پاسخ ندهد. تسلط مصاحبهگر نیز بر مصاحبه یا گفتوگو مهم است. دایره تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی بسیار وسیع است که لازم است متناسب با آن سرمایهگذاری شود. اگر علمی کار نکنیم باید هزینه زیادی بپردازیم تا اشتباهاتی را که بیان شده است، رفع کنیم. هزینه ساماندهی از هزینه گردآوری بیشتر است. اگر هزینهای برای آموزش افراد در نظر بگیریم، در پایان هزینه زیادی نخواهیم داشت.
فخرزاده در ادامه گفت: انجمن تاریخ شفاهی در حدود 20 سال است که مشغول کار است و تا امروز 200 کارگاه تخصصی در شهرهای مختلف اجرا کرده است اما جریان تاریخنگاری خیلی بیشتر است. باید جایی باشد که حوزه فرهنگ را در آنجا استانداردسازی کنیم. لازم است که از تولیدکنندگان اثر بخواهیم که از تک روایتی خارج شوند. یک محقق هم دانش خود را و هم تحقیقاتی که انجام میدهد، به کار میگیرد. این کار دقت و هزینه دارد. با هزینه اندک برای پژوهشگر صرف نمیکند که به کار تحقیق بپردازد. اکنون بیشتر سازمانها تنها به بالا رفتن آمار بسنده میکنند. آنگونه که باید اثربخشی هر کار را نمیبینیم چون با مخاطب ارتباط نداریم. در این زمینه هم باید بیشتر کار بشود.
محمدحسین فروغی در ادامه این نشست گفت: حتی در میان شفاهیکاران نقص وجود دارد، نمیدانیم که سیر تاریخ شفاهی از چه زمانی آغاز شده است و این یکی از ابهامات است. البته جشنهای 2500 ساله آغاز تاریخ شفاهی در ایران است. باید از افرادی که از ابتدا شروع کردند بپرسیم تا برسیم به مرکز اسناد انقلاب اسلامی و حوزه هنری و...
وی افزود: خودمان دغدغه این را داشتیم که بدانیم تاریخ شفاهی از چه زمانی آغاز شده است. اینها مکتوب که وجود ندارد تا آسیبشناسی شود. چرا در مورد زنان در حوزه علمیه هیچ کاری انجام نگرفته است. وقتی آسیبشناسی بشود بسیاری از مشکلات حل میشود. نکته دوم اینکه ما به لحاظ آکادمیک فقیر هستیم. کنشگری وجود ندارد. به جز کتاب فائزه توکلی هیچ کتاب آکادمیکی در این حوزه نداریم. در آمریکا کار آکادمیک بسیاری انجام گرفته است که به راحتی میتوان آنها را گرفت، ترجمه کرد و تاریخ شفاهی را غنا بخشید. ما اعتمادبهنفس پایینی داریم. تصور میکنیم اگر روایت دیگری شنیده شود، باعث هدم و ویرانی ماست، در حالیکه اینگونه نیست.
فروغی بیان کرد: مستند حب 53 که جایزه حقیقت سال گذشته را دریافت کرد، در مورد کودتای 28 مرداد است که یک تاریخ شفاهی است. چرا ما اعتمادبهنفس نداریم؟ آن بخشی را که آنها برای روایت رفتن رضاخان از ایران تعریف و تمجید میکنند. با همه بچههای رضاخان مصاحبه شده است. اعتماد رضاخان به انگلیسیها و عاقبت او مورد بازنگری قرار گرفته است. 10 تا 15 مصاحبه با کسانی انجام گرفته است که آخرین روزهای رضاخان را دیدهاند. ما همه اینها را کنار گذاشتهایم. شاید تحلیل اشتباهی نیز در این بین گفته شود. اینکه نگاه ژورنالی داشته باشیم، یک نقص است.
وی در ادامه گفت: تاریخ کلاژ نیست. واقعیت وجود دارد. بالاخره انقلاب درختی نیست که به یکباره از زمین سبز شده باشد، باید روایت شود. نقد شود. که اگر اینگونه باشد، آدمهای دیگری میآیند و قبول میکنند که در همین زمین بازی کنند. خساست مجموعههای اسنادی و بسته بودن آنها برای در اختیار گذاشتن اسناد برای پژوهشگر موضوع دیگری است که باید مورد توجه قرار بگیرد. وقتی اسناد در اختیار پژوهشگر قرار نگیرد، پژوهشگر خسته میشود و کار را رها میکند. درها را بستهایم و به مستندساز میگوییم برو و مستند بساز. اینها آسیبی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
فروغی بیان کرد: واقعیت این است که ما اکنون گروهی را به دلیل کهولت سن از دست دادهایم. یا پژوهشگران با مشکلات معیشتی روبهرو هستند. به همین دلیل بیشتر کمی کار میشود. برای فرد نمیصرفد که به صورت مستمر روی یک سوژه کار کند. کسی که تاریخ شفاهی کار میکند باید تا حدی همراه و همدل کسی باشد که مشغول بیان خاطره است.
نظر شما