نگاهی به کتاب «نوروز، جشن نوزایی آفرینش» نوشته علی بلوکباشی
جشن نوروزی یک آیین کهنسال همگانی و پدیده نوگشتگی سال است
وابستگی انسان به طبیعت بیشتر به سبب نقش و تاثیر طبیعت در زندگی اجتماعی و اقتصادی اوست. هر یک از فصلهای سال نقش و اثری خاص در شکل دادن فعالیتهای مردم در جامعه دارد. نوروز ایرانیان که در آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود پیامآور نوشدگی سال و آمدن گرما و مرگ زمستان و باززایی طبیعت و زمان خروج انسان از عالم خمودگی و پیوستن به طبیعت و شروع حیات اجتماعی دوباره در جامعه و کار دستهجمعی در بیرون از خانه است.
کتاب «نوروز، جشن نوزایی آفرینش» نوشته علی بلوکباشی یکی از کتابهای مجموعه «از ایران چه میدانم؟» در سال 1401 به چاپ هشتم رسیده است. این کتاب در چهار فصل به موضوعاتی همچون نوروز، خاستگاه و پیشینه، پیکهای نوروزی و پیشواز رفتن، آئینهای نوشدگی سال و جشن سیزده فروردین میپردازد که این فصلها را به صورت اجمال مرور میکنیم.
وابستگی انسان به طبیعت بیشتر به سبب نقش و تاثیر طبیعت در زندگی اجتماعی و اقتصادی اوست. هر یک از فصلهای سال نقش و اثری خاص در شکل دادن فعالیتهای مردم در جامعه دارد. نوروز ایرانیان که در آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود پیامآور نوشدگی سال و آمدن گرما و مرگ زمستان و باززایی طبیعت و زمان خروج انسان از عالم خمودگی و پیوستن به طبیعت و شروع حیات اجتماعی دوباره در جامعه و کار دستهجمعی در بیرون از خانه است.
خاستگاه و بنمایه بسیاری از رفتارهای آرمانی-آئینی مربوط به جشن نوروز و آداب نوروزی را باید در فرهنگ جامعههای باستانی و در زمان سیطره فرهنگ اساطیری جستجو کرد. در کتاب نوروز، آئینها و آداب و رسمهای نوروزی، به ویژه آنهایی که در فرهنگ مردم ایران جنبه مشترک و همگانی دارند به صورتی کوتاه و فشرده بررسی و توصیف شده است.
خاستگاه و پیشینه اسطورهای- افسانهای ایران در دوره پیشدادی را زمان پیدایی نوروز و جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی را بنیانگذار نوروز و آئین نوروزی به شمار میآورند. دوران جمشید در یشتها دورانی طلایی به شمار آمده است. در آن دوران خوردنیها کاهش نمییافت، چارپایان و مردمان نمیمردند، گیاهان نمیخشکیدند، سرما و گرما و پیری و رشک وجود نداشت. جمشید بر هفت کشور فرمان میراند و نیکبختی ، شهرت، گله و رمه، خشنودی و حرمت را از دیوان گرفته بود.
از پیشینه و خاستگاه تاریخی نوروز و آئینهای آن در دورههای کهن آگاهیهای مکتوب فراوان و دقیقی در دست نیست. بیتردید نوروز و جشن نوروزی یک آئین کهنسال همگانی و مربوط به پدیده نوگشتگی سال و دگرگونی طبیعت از حالتی به حالتی دیگر در میان اقوام مختلف جهان و بومیان ایران، پیش از آمدن آریائیها به این سرزمین بوده است. مهرداد بهار نوروز را یک جشن همگانی در فرهنگ ایران و بینالنهرین و آئین نوروزی را یک سنت کهن و محتملا رایج در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه دانسته و مینویسد: این آئین یا همره با کوچ بومیان نجد ایران به بینالنهرین، به آن سرزمین رفته، یا همزمان در سراسر منطقه وجود داشته است.
نویسنده در این کتاب با اشاره به پیکهای نوروزی مینویسد: در روزهای پایانی سال کهنه و چند روز پیش از نوروز و آغاز سال نو، پیامآوران بهار و نوروز در خیابانها و کوچه و گذرهای محلههای شهرها و روستاها میگردند و یا ترانهخوانی و دستافشانی و بازی و نمایش و تقلید درآوردن و مسخرگی، رفتن زمستان و آمدن بهار و نوروز را به مردم مژده میدهند و آنان را برای استقبال از سال نو برمیانگیزانند.
کهنترین این پیکها، دستههای «کوسهبرنشین»، «آتش افروز» و «میرنوروزی» بودهاند. کوسه برنشین؛ در قدیم، مردم برای نشان دادن مرگ تمثیلی زمستان و آمدن فصل گرما و نوزایی بهار، در نوروز نمایشی در شهر راه میانداختند که به «کوسه برنشین» یا «کوسه خرنشین» معروف بود. در این نمایش مردی زشتروی یک چشم کوسهریش را بر روی خری مینشاندند و کلاغی سیاه به یک دستش و بادزنی به دست دیگرش میدادند و او را در کوی و بازار میگرداندند. کوسه در حالی که پی در پی خود را باد میزد و شکلک در میآورد، فریاد میکشید که «گرم است، گرم است!». مردم نیز گلولههای برف بر سر و کول او میپراکندند.
در گذر زمان آتشافروزها با آتش بازی و خواندن شعر و تصنیف و رقص و پایکوبی و شیرینکاری مردم را میخنداندند و سرگرم میکردند. مردم نیز انعام به آنها میدادند. در گذر زمان آتشافروزها جای خود را به حاجیفیروزها دادهاند. حاجی فیروزها هم مانند آتشافروزها لباس سرخ یا رنگارنگ با زنگ و منگوله میپوشند و صورت و گردن را سیاه میکنند، ولی بدون آتش و مشعل به خیابانها میآیند و با ساز و آواز و زدن دف و دایره و رقص و شیرینکاری به استقبال نوروز میروند و شعرهایی از اینگونه میخوانند: حاجی فیروزه، سالی یه روزه. همه میدونن، منم میدونم، عید نوروزه، سالی یه روزه، ارباب خودم، سلام علیکم، ارباب خودم، سرتو بالاکن، ارباب خودم، به من نیگا کن، ارباب خودم، لطفی به ما کن، ارباب خودم، بزبز قندی، ارباب خودم، چرا نمیخندی؟!، بشکن بشکنه، بشکن، من نمیشکنم، بشکن، اینجا بشکنم، یار گله داره، اونجا بشکنم، یار گله داره، این سیاه بیچاره، چقد حوصله داره!
نوروزیخوان: دسته دیگر از پیکهای نوروزی، گروه نوروزخوان است که دوره میگردند و با خواندن ترانههای نوروزی آمدن بهار و نوروز را به مردم نوید میدهند. نوروزخوانی از دیرباز در بیشتر نقاط ایران، به ویژه گیلان و مازندران و آذربایجان و فارس، بسیار رواج داشته است.
پیشواز رفتن برای نوروز نیز شامل آدابی است. این آداب عبارتند از: سبزه رویاندن، خانه تکانی، چهارشنبهسوری و... . سبزه رویاندن کاشتن دانههای غلات و حبوب در چند روز پیش از آمدن نوروز و نگریستن به رویش و بالش دانهها در دوازده روز جشن نوروز از آئینهای کهن ایرانیان بوده است. ایرانیان رسم کاشتن دانه و سبزه رویاندن را به هنگام گردش سال کهنه به نو، همچون آئین نوروزی، از جمشید میدانستند و باور داشتند که جمشید پس از سرکوب اهریمن و پیروانش که برکت را از مردم روی زمین گرفته بودند و باد را نمیگذاشتند که بوزد و درختان برویند، به زمین بازگشت. در این روز که نوروزش نامیدند هر چوب و درختی که خشک شده بود، باز روئید و سبز شد. سنت رویاندن سبزه هنوز هم چون گذشته میان مردم بازمانده است و هر خانواده از دو سه هفته به نوروز مانده، به شمار افراد خانواده مشتی غله و حبوب در لبتختها و بشقابها سبز میکند.
خانهتکانی: غبارروبی و گردگیری از در و دیوار خانه و کفپوشها و اسباب خانه و شستشو و پاکیزه و نو کردن جامه و ظروف و اشیای کهنه، دور افکندن اشیای ژنده و فرسوده و شکستن کاسه و کوزههای سفالین کهنه و سفید کردن ظروف مسین و دیوارهای دودگرفته خانه، خلاصه «خانهتکانی» برای زدودن آلودگیها و سیاهیها و بیرون افکندن پلشتیها از فضای خانه از رسمهای کهن ایرانیان در فراگشت سال کهنه به سال نو بوده است.
چهارشنبهسوری: از زمان پیدایی جشن چهارشنبهسوری و چگونگی شیوه و آداب برگزاری آن آگاهی فراوانی در دست نیست. بیتردید این جشن پیشینهای کهن دارد و شب آخر سال، یا «شب سوری» از سدهها پیش جشن گرفته میشده است. سبب برگزاری جشن این بود که عربها روز چهارشنبه هر هفته را مانند روز سیزده هر ماه نحس و بدشگون میدانستند. جاحظ به نحسی آن اشاره کرده و مینویسد: این اعتقاد عربی در زمان حکومت تازیان در ایران، در اندیشه ایرانیان راه یافت و ایرانیان هم مانند عربها چهارشنبه را بدشگون و شوم پنداشته و از آن و بلاهای آن سخت پرهیختهاند و برای رفع آسیبهای آن رو به جشن و شادمانی آوردهاند. از آداب این مراسم بوتهافروزی، آبپاشی و آببازی، فالگوشنشینی، کوزه شکنی، فال کوزه و... است.
یادآوری مردگان: بزرگداشت روان درگذشتگان و یادآوری مردگان در آخرین روزهای پایان سال، به ویژه در آخرین شب جمعه سال کهنه، بازمانده از آئینهای نیاپرستی در جامعههای دوران ایران باستان است. پارتیان که در سرزمین خاور ایران میزیستند و بنیانگذار دولت اشکانی بودند، از پیش از آمدن به ایران، ارواح نیاکان خود را میپرستیدند. آثاری از آئینهای کهن نیاپرستی و مراسم یادآوری مردگان را به شکلها و رسم و آئینهای گوناگون در میان همه اقوام از جمله میان پیروان دینهای بزرگ جهان، مانند زرتشتی، مسیحی و اسلام میتوان مشاهده کرد.
زرتشتیان«فروردگان» دوره ده روزه، پنج روز آخر ماه دوازدهم سال (اسفند) و پنج روز «وهیجک» یا «پنجک» پس از آن را؛ مسیحیان «عید مردگان»، روز دوم از ماه نوامبر و پایان برداشت محصول و «یکشنبه اموات»، چهارمین یکشنبه از چله پیش از عید پاک (روز پرهیز و روزه)، مسلمانان «لیلهالرغائب» یا «شب رغایب» شب نخستین جمعه ماه رجب و شیعیان ایران «شب جمعه» هر هفته و شب آخرین جمعه یا آخرین روز سال کهنه را که عامه مردم اصطلاحا «روز علفه» (عرفه) مینامند، به یاد مردگان و پذیرایی از ارواح آنان و اعتراف به گناهان به دعا و نیایش میگذرانند.
آتشافروزی و آتشبازی: روستاییان برخی از نقاط ایران در شب نوروز به تپه و کوه میروند و بر سر تپه و قله کوه آتش میافروزند. همچنین برای باروری و افزونی و دفع ناخوشی دام خود اخگرهایی از آتش نوروزی را در طویله و آغلهایشان میاندازند و برای گرمی و محبت و مهر و تندرستی شعلههایی از آتش را به اتاق و انبار و خانه میبرند.
آئینها و آداب تحویل سال نیز عبارتند از خوان نوروزی، زمان تحویل سال، اسطوره عمو نوروز، گردش سال روی حیوان و... . گستردن خوان نوروزی یا سفره نوروزی در هنگام گشتن سال کهنه به نو و گزیدن هفت نوع خوراکی گوناگون و چیدن آن روی سفره، از رسمهای ویژه و عمومی در نوروز بوده است. دمشقی درباره آداب نوروزی در دربار ساسانی مینویسد که در پگاه نوروز مردی با خوانی نقره به مجلس نوروزی پادشاه وارد میشد که بر آن از گندم، جو، باقلا، ماش، کنجد و برنج هر یک هفت خوشه و هفت دانه و نیز پارهای شکر و دینار و درهم درست گذاشته بودند و آن را پیشاپیش پادشاه میگذاشت.
امروزه هفت نوع خوراکی که روی سفره نوروزی میچینند بنا به مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی در نواحی مختلف ایران فرق میکند. در بیشتر مناطق ایران در تحویل سال «سفره هفت سین» میگسترند و هفت نوع خوراکی که نخستین حرف نام هر یک «سین» است، مانند سیب، سنجد، سمنو، سرکه، سماق، سنبل و سیر یا سیاهدانه روی آن میچینند.
جشن سیزده فروردین: سیزده، روز پایان دوره جشنهای نوروزی است. در این روز مردم بنا بر یک سنت فرهنگی از خانهها بیرون و به دشت و صحرا و باغ میروند تا آخرین روز عید را در طبیعت و در کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمهها و جویبارها به شادی و خوشی بگذرانند. در گذشته مردم قید و بندی برای رفتارهای خود در روز سیزده نمیپذیرفتند و با پرخوریها و هوسبازیها و شادخوارگیها نظم و قرارهای اجتماعی را بر هم میزدند و آشوب و آشفتگیهایی در روال معمول زندگی خود پدید میآوردند.
بهار روز سیزده را معرف آشوب ازلی پیش از آفرینش میانگارد و مینویسد: هر آشوبی پیش از نظم گرفتن، نحس به شمار میآمده است. اگرچه خاستگاه جشن سیزده فروردین کاملا روشن نیست، لیکن در کهن بودن این جشن و جنبه همگانی و مردمی بودن آن تردیدی نمیتوان کرد. در دین مزدیسنا روز سیزده هر ماه به «تیر»، ایزد باران، تعلق دارد و به نام او خوانده و مقدس شمرده میشود. در زمانهای قدیم، ایرانیان ایزد باران را در روزهای سیزده هر ماه، به ویژه سیزده تیرماه، نیایش میکردند و مناسک دعا به جا میآوردند تا باران ببارد و سبزه و گیاه بروید و نعمتهای روی زمین افزون شود و زندگی تازگی و شادابی بیابد.
نظر شما