پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۱
روایات فتح ادامه پیدا می‌کند

بعد از جنگ گروهی در تلویزیون احساس بی‌نیازی به روایت فتح می‌کردند و معتقد بودند دیگر نباید تصویری از جنگ نمایش داده شود تا جایی که به اسم و صدای شهید آوینی هم حساس شده بودند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ سازمان هنری رسانه‌ای اوج در سال 1400 یک مستند بلند هشت  قسمتی با نام «آقامرتضی» را تولید کرد. این مستند از ارائه تصویر قبل از انقلاب آوینی و رابطه‌اش با غزاله علیزاده گرفته تا آشنایی با فرهاد مهراد و تأثیری که شخصیت امام‌خمینی(ره) روی آوینی گذاشت را بررسی می‌کند.

قسمت ششم مستند  «آقا مرتضی» از این واقعه شروع می‌شود که در اواسط سال ۱۳۷۱ در دیدار با رهبری حضرت آقا به آقای فرید زاده مدیر شبکه اول می گوید روایت فتح باید ادامه پیدا کند.
آقای فریدزاده ابتدا مسئله را جدی نمی‌گیرد اما در دیدار بعدی باز هم حضرت آقا سراغ برنامه روایت فتح را می‌گیرد و دستور مستقیم می‌دهند که باید این برنامه ساخته شود.
محمد هاشمی رفسنجانی همچنان رئیس صدا‌و‌سیما است صدا‌و‌سیمایی که به حراست آن دستور داده شده از ورود سید مرتضی آوینی از هر یک از درهای صداوسیما به داخل سازمان جلوگیری شود. مخالفات‌ها با آوینی همچنان ادامه دارد در چنین اوضاعی دستور مستقیم حضرت آقا باعث می‌شود آقای فریدزاده دنبال جریان را بگیرد اما بی‌فایده است.
در جهاد سازندگی نیز اوضاع به همین منوال است کسی از تشکیل مجدد گروه روایت فتح استقبال نمی‌کند.
سرانجام علیرضا افشار رئیس نیروی مقاومت بسیج آن موقع احساس نگرانی می‌کند که تجارب و سوابق گروه روایت فرد و آنجا که در ذهن مرتضی است و انگیزه‌ای که برای ساخت روایت فتح دارد از بین برود.
بنابراین علیرضا افشار نامه‌ای خطاب به رهبری می‌نویسد و از او اجازه می‌خواهد تا گروه روایت فتح را در بسیج تشکیل دهند. رهبر با چنین اقدامی موافقت می‌کند و بودجه‌ای در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد. این چنین می‌شود که ساختمانی در خیابان شهید فلاح‌پور خریداری شده و گروه روایت فتح سازمان می‌یابد.
آقا مرتضی این بار با امیدواری بیشتری به دنبال بچه‌های قدیمی گروه روایت فتح می‌رود. او هر کسی را از جایی پیدا کرده و به کار دعوت می‌کند.
رضا برجی، احسان رجبی و مرتضی شعبانی به عنوان عکاس، مصطفی دالایی و قاسم بخشی به عنوان فیلم‌بردار، پرویز رمضانی به عنوان صدابردار ،احمد عباسی و اصغر بختیاری به عنوان مدیر تولید و محمدعلی فارسی به عنوان تدوین‌گر به گروه روایت فتح برمی‌گردند. عده‌ای هم مانند همایونفر از قبل با او در همکاری هستند. 
آقا مرتضی بلافاصله اقدام به ساخت مجموعه‌ای مستند به نام «شهری در آسمان» می‌کند.
این مجموعه هفتاد و دو قسمتی شهر ویران خرمشهر بعد از جنگ را به تصویر می‌کشد. این مجموعه از شهادت‌ها و جانفشانی‌های رزمندگان و بومیان و ساکنان خرمشهر در زمان حمله عراق به ایران و سال‌ها جنگ در این شهر روایت می‌کند.
آقا مرتضی ابتدا گروهی را برای تصویر کردن این روایت تلخ به خرمشهر می‌فرستد اما آنها موفق نمی‌شوند. رزمندگان بی‌ریای آن زمان حاضر به گفتگو با گروه روایت فتح نیستند. آقا مرتضی خود دست به کار می‌شود و به خرمشهر می رود. او متن‌های «شهری در آسمان» را در همان شهر و در محل اقامتشان می‌نویسد.
حضور او در خرمشهر، جذبه‌ و قدرتی که برای راضی کردن رزمندگان دارد، خلوصی که در نیتش است باعث می‌شود بتواند بیشتر رزمندگان و اهالی خرمشهر در آن زمان را جلوی دوربین بیاورد. آنها راوی مظلومیت‌های بچه‌های دفاع مقدس هستند. راوی مردمان بی‌گناهی که جنگ به یکباره به خانه و کاشانه‌شان هجوم آورد.
در تیزر مجموعه شهری از آسمان آقا مرتضی را از پشت می بینیم که دفتر مشق ای پاره و کثیف را از میان خرابه‌ها برداشته و ورق می‌زند. شخصی به او می‌گوید این نفس است که خودت را در تصاویر نشان می‌دهی. آقامرتضی زمزمه‌های مخالفت را دوباره می‌شنود، از این رو تمام تصاویرش را تا جایی که ممکن است از مجموعه شهری در آسمان دور می ریزد و فقط این صدایش است که می ماند. صدایی که امروز ما روایت فتح را با آن می‌شناسیم. صدای آرامبخش، حزین و تاثیر گذار که زنگ‌ آن هنوز هم در خاطرها نشسته است. این چنین است که مجموعه مستند «شهری در آسمان» شناسنامه‌ای ندارد، گمنام است مانند برخی از شهدا، بدون ردی از نویسنده و کارگردان و حتی گوینده متن‌، نام عوامل آن هم در پایان دیده نمی‌شود.
از اواسط سال ۷۱ کار روایت فتح به صورت جدی شروع شده است اما مرتضی همچنان فکر می کند نباید تنها به روایت فتح متکی بود باید کار عمیق فکری و فرهنگی انجام داد.
این چنین است که آقا مرتضی به همراه رضا داوری اردکانی که شاگردی دکتر فردید را دارد اقدام به نوشتن فصلنامه نامه‌فرهنگ می‌کند. اولین شماره فصلنامه نامه‌فرهنگ بعد از شهادت آقا مرتضی منتشر می‌شود. 
در برابر چنین کسانی از جمله دکتر فرید، دکتر اردکانی و سید مرتضی آوینی، عبدالکریم سروش که در واقع همه کاره ستاد انقلاب فرهنگی آن زمان است و طرفدارانش حلقه کیان را تشکیل داده بودند. آن‌ها هرکس را مخالفشان بود و از آنها انتقاد می‌کرد کنار می‌گذاشتند. آنها دکتر فردید را از تدریس در دانشگاه تهران کنار گذاشتند و حتی سخنرانی‌اش را تا آخر عمر ممنوع کردند. رضا اردکانی نیز به حسب شاگردی وضعیتی مانند دکتر فرید داشت. آقا مرتضی اما با اقدام به انتشار فصلنامه نامه‌فرهنگ روحی تازه در کالبد دکتر اردکانی دمید و او را از انزوا درآورد. تا امید جای ناامیدی را بگیرد.
در اندیشه سید مرتضی آوینی غرب و فلسفه‌اش دیگر چیزی برای ما نداشتند و ما از همه مراحل گذشته بودیم. او معتقد بود فلسفه ناب اسلامی فقط پیش امام خمینی است. او امام را بزرگترین فیلسوف و عارف می‌دانست.
آقامرتضی به معنی واقعی کلمه ولایت‌مدار بود. دکتر اردکانی در وصف او گفت: «او به مدارج عالی رسید.»
و این چنین است که کسی آرام آرام راه شهادت را می‌جوید و در جاده‌اش قدم می‌زند تا به مقصد برسد و آقا مرتضی کم کم داشت به مقصد می‌رسید.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها