دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰
شاهنامه فردوسی در شمار آثار حماسی برتر مردمان گیتی است/ ایران‌شناسان فرانسوی، فردوسی را تاریخ‌نگار می‌دانند

بزرگ‌ترین منظومه‌‌ حماسی و تاریخی ایران، شاهنامه فردوسی است که در شمار آثار حماسی برتر مردمان گیتی است. شاهنامه گنجینه‌ای است از اندیشه‌ها، باورها، آیین‌ها، هنجارهای زیستی و راه و رسم‌های زندگانی ایرانیان که به‌خوبی بازگوکننده‌ اندیشه‌ها و کیش و آیین مردم ایران است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- آناهید خزیر: بزرگ‌ترین منظومه‌‌ حماسی و تاریخی ایران، شاهنامه فردوسی است که در شمار آثار حماسی برتر مردمان گیتی است. شاهنامه گنجینه‌ای است از اندیشه‌ها، باورها، آیین‌ها، هنجارهای زیستی و راه و رسم‌های زندگانی ایرانیان که به‌خوبی بازگوکننده‌ اندیشه‌ها و کیش و آیین مردم ایران است. اسلامی ندوشن می‌گوید: «هر ملت بزرگ باستانی برای دوران تکوین خود حماسه‌ای دارد که باید به‌دست شاعر زبردستی زایانده و پرورده شود. تاریخ در نگهداری، از روح و آب و رنگ بی‌بهره است، گرد و خاک قرون بر خود دارد، به عالم مردگان متعلق است، اما حماسه، تاریخ زنده است، نماینده روح ملتی است که هنوز نمرده است. پهلوانان حماسه، شعله‌ی مرموز حیات جاودان یک قوم را در خود دارند».

شاهنامه‌ فردوسی با گزارش ویلیام جونز و برگردان بخش‌هایی از آن به سروده‌ لاتین و نوشتار فرانسوی در غرب شناخته شد و پس از آن شخصیت‌هایی چون لوئی لانگلس، ارنست رنان، ژان ژاک آمپر، نولدکه بیان کردند که حماسه‌ ملی ایرانیان برترین حماسه‌ گیتی است. چگونگی نفوذ شاهنامه فردوسی در فرانسه و اندازه‌ تأثیرپذیری فرانسویان از داستان‌های شاهنامه در پژوهش‌های بسیاری بررسی شده است. از سده‌ هجدهم و پس از انقلاب کبیر فرانسه، در ادبیات فرانسه نهضت بی‌مرزی در ادبیات شکل گرفت که توجه آنان را به آثار ادبی دیگر ملت‌ها فراخواند. با گسترش شرق‌شناسی در اروپا روند نهضت ترجمه شتاب گرفت.

نخستین برگردان‌ها از بخش‌هایی از شاهنامه به‌کوشش لوئی لانگلس، دو والنبورگ و بیانکی انجام شد، اما برگردان و تصحیح انتقادی ژول مول از شاهنامه فردوسی که چهل سال به درازا انجامید و در سال ۱۸۷۷میلادی در هفت جلد چاپ شد. پس از این برگردان نویسندگان فرانسوی چون آلفرد دلوو، موریس مترلینگ، نولدکه نقدها و پژوه‌ش‌هایی درباره‌ شاهنامه انجام دادند که سبب تأثیرپذیری سرایندگان فرانسوی چون آبل بونار، ویکتور هوگو، فرانسوا کوپه، پل فور، آندره ژید از شاهنامه شد.

هنگامی که ویلیام جونز تراژدی‌ای را بر پایۀ داستان رستم و سهراب شاهنامه به سال 1786م به انجام رسانید. وی شاهنامه فردوسی را به زبان فارسی خواند، به همانندی‌های زبان‌های هندواروپایی پی برد و با این کار پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی را آغاز کرد، جستاری که زبان‌شناسان سده‌ نوزدهم به آن گرایش پیدا کردند. 

جونز در رساله‌ای که با شرح حال نادر چاپ کرد، گزارشی کوتاه از شاهنامه را نیز آورد که نشان می‌دهد وی در گفته‌های فردوسی نگریسته است. چنان‌که از نامه‌های او برمی‌آید، وی دو بار شاهنامه را از آغاز تا پایان خواند. جونز برگردان بخشی از سروده‌های فردوسی را که خود به لاتین سروده بود در کتاب شرح و تفسیر شعر آسیایی چاپ کرد. این سروده‌های لاتینی نخستین ترجمه‌ بخشی از سروده‌های فردوسی به زبان اروپایی است.

بسیاری از ایران‌شناسان فرانسوی، فردوسی را تاریخ‌نگار و رخدادنگار می‌پنداشتند و از ارزش هنری و حماسی شاهنامه آگاهی کافی نداشتند که یکی از دلایل آن گستردگی و دشواری کتاب شاهنامه بود. آنان حماسه‌ ایران را از تاریخ آن بازنمی‌شناختند. شاردن، ایران‌شناس فرانسوی، با وجود آگاهی‌های گسترده‌ که درباره‌‌ ایران، فرهنگ، زبان و ادب ایران داشت، درباره‌ فردوسی همین اشتباه را کرده بود: «شاهنامه یا تاریخ پادشاهان ایران به نظم سروده شده و در سراسر آسیا خواننده‌ فراوان دارد... نویسنده‌ آن فردوسی توسی نـام داشته و در آغاز سده‌ پنجم هجری در توس شهری کـه دانشمندان بسیاری پرورده است می‌زیسته و از پشتیبانی سلطان محمود غزنوی برخوردار بوده است. می‌گویند که وی چهل سال از عمر خود را صرف سرودن شاهنامه کرده است» پس از او اوهسن، نویسنده «تاریخ مشرق‌زمین» نیز به پیروی از شاردن، فردوسی را تاریخ‌نگار می‌دانست و تاریخ سراسر آسیا را از روی سرگذشت حماسی دلاوران شاهنامه تنظیم می‌کرد.

در زمینه‌ برگردان‌های شاهنامه در فرانسه باید از دلباخته‌ای که مرگ زودرس او را زمان نداد تا کار شاهنامه را به فرجام برساند نام برد. لوئی لانگلس، نخستین ایران‌شناس فرانسوی بود که به پژوهش درباره‌ ادبیات فارسی پرداخت. وی که رییس مدرسه‌ زبان‌های شرقی بود، در سال 1788، سحرگاه انقلاب، آن‌گاه که فرانسویان در جوش و خروش حماسه‌ای نوین به سر می‌بردند، خلاصه‌ای از شاهنامه را به فرانسه درآورد.» لانگلس آن برگردان را به‌همراه پیش‌گفتاری بسیار ستایش‌آمیز درباره‌ی فردوسی و زندگی او چاپ کرد و در شگفت شد که چگونه سراینده‌ای چنین بزرگ در میان فرانسویان ناشناخته مانده است.

هنگام ترجمه‌ شاهنامه، اندرزهای فردوسی درباره‌ ناپایداری جهان و بی‌ارزشی آن، گذر زندگی و بیهودگی آرزوها و... بسیار مورد توجه لانگلس قرار گرفت و او را محو جهان‌بینی فردوسی کرد. او زیبایی‌های شاهنامه را می‌ستود و بر این باور بود که شاهنامه آن‌چنان زیباست و زبان فردوسی با طبیعت هماهنگ است که سروده‌هایش به هر زبانی برگردان شود باز هم نرمی و گیرایی خود را همراه خواهد داشت. وی که ارزش هنری شاهنامه را دریافته بود و می‌کوشید تا بتواند سخنان زیبا و پرمعنای فردوسی را از راه برگردان‌هایش به خوانندگان فرانسوی منتقل کند. 
همچنین درباره‌ شکوه شاهنامه گفته است که اروپایی‌ها هرگز حماسه‌ای به زیبایی شاهنامه نسروده‌اند و هرگز این‌چنین به هومر نزدیک نشده‌اند.

تنها داستان رستم و دلیری‌های او چه از دیدگاه زیبایی استعاره‌ها و تشبیه‌ها و چه از دیدگاه هماهنگی سرودها با ایلیاد برابر است. این داستان سراسر نیکویی و زیبایی است و پر است از موشکافی که گروهی اندک از سرایندگان بزرگ جهان، آنان که به راز طبیعت پی برده‌اند و به زبان طبیعت سخن گفته‌اند، از آن برخوردار بوده‌اند. سپس سرگذشت رستم را آغاز دلباختگی رودابه و زال، زادن رستم، عشق تهمینه، زاده شدن سهراب، نبرد او با ایرانیان، نبرد رستم و سهراب و دیگر رخدادها را تا مرگ رستم به نیرنگ شغاد روشن می‌کند. برگردان لانگلس در شناساندن فردوسی به اروپایی‌ها نقشی بسزا داشت، زیرا او فردوسی و سروده‌هایش را فهمیده بود.

در آغاز سده‌ نوزدهم فرانسویان به اهمیت شاهنامه پی بردند. گرچه هم‌زمان شرق‌شناسان انگلیسی و آلمانی به ارزش شاهنامه پی برده بودند و برگردان‌های بسیاری از بخش‌هایی از شاهنامه به‌دست داده بودند. بزرگ‌ترین چهره‌ای که شاهنامه را ویرایش انتقادی کرد و در برگردان آن کوشید و همه‌ زندگی‌اش را وقف این کار کرد، ژول مول، ادیب و شرق‌شناس بزرگ فرانسوی بود. مول آلمانی و دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی فلسفه از دانشگاه توبینکن اشتوتکارت بود. او شیفته‌ زبان فارسی بود. به همین دلیل به فرانسه رفت و در مدرسه‌ السنه‌ شرقی پاریس زبان فارسی آموخت و شاگرد سیلوستر دوساسی بود.

سال 1838م را از دیدگاه فرهنگی برای ایران باید سال تاریخی دیگری به شمار آورد، زیرا در این سال بود که ژول مول برگردان و انتشار شاهنامه فردوسی را آغاز کرد. این کار چهل سال تا سال 1877م (درگذشت مول) به دراز کشید و برآیند این مهم که ژول مول سراسر عمر ادبی و جوانی خود را بر آن نهاد، انتشار متن و برگردان کامل شاهنامه فردوسی در هفت جلد بزرگ بود که ادب فرانسه و همه‌ی اروپا را به شگفتی انداخت. این هفت جلد کتاب که هر کدام دربردارنده چند صدصفحه‌ی بزرگ بود و در همه‌ی آن برگردان همراه با نوشته‌ی فارسی چاپ شده بود، از سوی چاپخانه‌ی دولتی فرانسه چاپ شد که می‌خواست آن را به‌‌گونه‌ای بی‌مانند از چاپ درآورد و همین‌گونه هم شد. مول مقدمه‌ی پردامنه و ارزشمندی برای شاهنامه نوشت که سرچشمه‌ی بسیاری از پژوهش‌های پسین درباره‌ی این نوشتار اسطوره‌ای ایرانی شد.

رفته‌رفته بر شمار خوانندگان برگردان‌های شاهنامه در اروپا به‌ویژه فرانسه افزوده می‌شد و بسیاری از سرایندگان و نویسندگان را به ستایش از شاهنامه برمی‌انگیخت، یکی از این سرایندگان لامارتین بود که نخست در دو شماره از مجله‌ی پیام فرهنگ و سپس در کتاب «زندگی مردان بزرگ» در سال 1790م به ستایش از فردوسی و قهرمان حماسی او، رستم، پرداخت.
لامارتین همچون فردوسی گفتار خود را با «به نام خداوند جان و خرد» آغاز کرد و آنگاه به شرح سرگذشت رستم پرداخت و گفت: «زندگی رستم سراسر حماسه است. وی از گهواره تا گور قهرمان بود و در سراسر زندگی برای آزادی میهن نبرد کرد.

دیوان و ستمگران را برانداخت و پهنه‌ زمین را از زشتی و بدی پیراست. روحی بزرگ و دلاوری‌ای بی‌مانند داشت. دلاوری یکتا و مردی درست‌کردار بود و هوشمندی و دلاوری خود را در راه خدمت میهن گماشت و در دوره‌های تاریکی، سرزمین نیاکان خود را از آشفتگی و پریشانی رهایی بخشید از این رو، نامش با نام ایران یکی است و تاریخ ایران با افسانه‌ زندگی او درآمیخته و حماسه‌ای جاوید پدید آورده است. خاطره‌اش در هاله‌ای از ابهام و شعر فرو رفته و در دل ایرانیان جای گرفته است و این ابهامی است که بر زندگی همه‌ی مردان بزرگ، بزرگ‌تر از طبیعت، سایه افکنده است».

ارنست رنان، فیلسوف و تاریخ‌نگار معروف فرانسوی، در سال 1877م درباره‌ برگردان شاهنامه از سوی ژول مول نوشته‌هایی دارد که آگاهی‌های گسترده‌ای‌ درباره‌ی اقوام آریایی و شناسایی آنان و مقایسه‌ی ادبیات شرق در اختیار دانشمندان می‌گذاشت. او شاهنامه را «اثری بی‌مانند» می‌دانست و بر این باور بود که این اثر توانست برخی از معاصران را از اشتباهی که همواره در بازشناختن اقوام آریایی دچار می‌شدند بیرون آورد.

آدولف آوریل، پژوهشگری دیگر که به همانندی‌های بین شاهنامه و برخی از داستان‌های اروپایی پی برده بود، بر آن شد تا زنان نامور شاهنامه را با زنان نامور اروپایی در سده‌ی وسطی بسنجد. با این آرمان، سرگذشت دوازده تن از برجسته‌ترین شخصیت‌های زن مانند سیندخت، رودابه، تهمینه، گردآفرید، سودابه، کتایون، کردیه و شیرین را از شاهنامه برگزید و ویژگی‌های آنان را با زنان داستان‌های حماسی و درباری فرانسه سنجید. او این اثر را در سال 1888م میلادی چاپ کرد و نشان داد که زن در شاهنامه پدیده‌ای ناتوان نیست.

با انتشار برگردان شاهنامه‌ مول، یک سلسله آثار شاعرانه درباره‌ فردوسی نوشته شد که مهم‌ترین آن‌ها قطعه‌ «فردوسی» ویکتور هوگو در کتاب افسانه‌ قرون و قطعه دو گور  فرانسوا کوپه در داستان‌ها و مراثی اوست. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها