در نشست «خصایص قصه و داستان در حوزه کودک و نوجوان» مطرح شد؛
لالایی اولین گونه ادبی است که کودک یاد میگیرد
محمدرضا سرشار، نویسنده حوزه کودک و نوجوان در این نشست گفت: اولین زمان آشنایی کودک با ادبیات، در هشت یا نهماهگی است. بچهها در این سن اولین گونه ادبیای که یاد میگیرند لالایی است که در سالهای قدیم هم بین مادران مرسوم بوده.
۷۰ درصد شخصیت کودک تا پنجسالگی شکل میگیرد
محمدرضا سرشار در ابتدای این نشست از تأثیر آموزش در شخصیتسازی افراد در پنج سال اول زندگی گفت: در یونان باستان داستانگویی برای اشراف جزو فرهنگ جامعه بود. امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که بیش از ۷۰ درصد شخصیت انسانها در پنج سال اول زندگی شکل میگیرد و نقش تعلیم و تربیت در آن بسیار مهم است؛ بنابراین محصولاتی که در این سنین در اختیار کودکان قرار میگیرد از اهمیت ویژهای برخوردار هستند.
وی درباره معیارهای آثار کودک و نوجوان توضیح داد: اگر بخواهیم معیاری برای آثار کودک و نوجوان قرار دهیم باید از چهار معیار محتوا (یعنی محتوای عقیدتی و متناسب با کودک)، بخش ظاهری، ساختار هنری اثر و زبان نام ببریم. تمامی این معیارها باید در آثار تألیفی و همچنین ارزیابی آثار رعایت شوند. با توجه به اینکه در کشور اسلامی زندگی میکنیم، باید آثار تألیفی در چارچوب تربیتی اسلامی باشند.
اولین زمان آشنایی کودک با گونههای ادبی در هشتنهماهگی است
سرشار درباره نیازهای کودکان و نوجوانان بیان کرد: هر اثری که ویژه کودکان و نوجوانان است باید دستکم به چهار نیاز او پاسخ دهد؛ نیاز عاطفی: یعنی میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن. نیاز عقلی: یعنی یافتن پاسخ پرسشهای بیشماری که ذهن کودک را به چالش کشیده است، تنوع و تجارب تفریحی و ارضای نیاز جمالدوستی: یعنی تربیت و تألیف آثاری که قدرت تفکر، تخیل، ابتکار و فرق گذاشتن بین خوبی و بدی را به کودک آموزش میدهند.
نویسنده کتاب «کک به تنور» در توضیح روند آشنایی کودک با داستان و گونههای ادبی گفت: اولین زمان آشنایی کودک با ادبیات، در هشت یا نهماهگی است. بچهها در این سن اولین گونه ادبیای که یاد میگیرند لالایی است که در سالهای قدیم هم بین مادران مرسوم بوده. اولین آشنایی کودک با وزن در شعر، زمان لالاییخواندن است. بعد از لالایی، دومین گونه ادبی که کودکان با آن آشنا میشوند، متلها هستند؛ متلها داستانهای مضمونمحور هستند که با طنز و بازی همراهاند.
وی ادامه داد: سومین گونه ادبی، افسانههای عامیانه توأم با تکرار است. نکته مهم در اینجا این است که کودکان تا قبل از سهسالگی قدرت تمرکز بر شنوایی ندارند و تا قبل از این سن با هنر شنیدن آشنا نمیشوند. یکی از عوامل موفقیت دانشآموزان و دانشجویان، قدرت تمرکز و گوشدادن است. شروع این قدرت از سهسالگی است که به همین دلیل خردسالان از این سن به بعد به خواندن قصه علاقه نشان میدهند.
مقدمه رشد تخیل در انسان جهل است
سرشار از علت نوشتن داستانهای افسانهای برای خردسالان گفت: چرا برای خردسالان داستانهای افسانهای پرتکرار میگویند؟ بچهها در سنین خردسالی قدرت تخیل قوی و بالایی دارند؛ بنابراین برای آنها داستانهای افسانهای میگویند که تخیلی است. مقدمه رشد تخیل در انسان جهل است؛ چرا که اولین تخیلها زمانی به وجود آمدند که انسان پرسشهایی در ذهنش داشت و نمیتوانست برای آنها جواب پیدا کند؛ بنابراین از تخیل برای رسیدن به جواب استفاده کرد. قدرت تخیل در خردسالان به علت جهل بالای آنهاست.
نویسنده کتاب «هستم اگر میروم» درباره ساختار ذهنی کودکان نیز اظهار کرد: ساختار ذهنی کودکان به دو گونه تقسیم میشود؛ خود مرکزگرایی: یعنی جهان را بر اساس خودشان تقسیم میکنند و خودشان را مرکز جهان هستی میدانند و گونه بعدی جاندارپنداری همه اجزا و وسایل است: یعنی بچهها تا حدود پنجسالگی به تمام اشیا و حیوانات زندگی انسانی میدهند.
سرشار در ادامه به صحبتهای ژان پیاژه استناد کرد و افزود: به تعبیر ژان پیاژه «تخیل در دوران خردسالی، تخیل محدود است؛ یعنی خارج از پدیدههای واقعی نیست و کودک پدیده جدیدی خلق نمیکند. از حدود ششسالگی به بعد تخیل نامحدود است؛ یعنی کودک میتواند از تصاویری که از فضای بیرون میگیرد، تصاویر کاذبی بسازد که وجود خارجی ندارد.».
خردسالان در هر بار خواندن داستان به نکته جدیدی میرسند
وی درباره ویژگیهای خردسالان گفت: یکی از ویژگیهایی که در خردسالان بارز است این است که در هر بار خواندن یک داستان، نکات تازهای به دست میآورند. به همین دلیل از شما میخواهند یک داستان را چندینبار برای آنها بخوانید! بنابراین در افسانههایی که تکرار دارند، این تکرارها باعث میشود ماجراهای داستان در ذهن کودک تثبیت شود.
سرشار به صحبت خود اینطور ادامه داد: داستانهای خردسال باید کوتاه باشند؛ چرا که حوصله خردسال محدود است و داستان باید به اقتضای سن کودک محدود باشد. علاوه بر این، از آنجایی که خردسال یک موجود پرتحرک است و آموزش مستقیم در خردسالی نیز جایز نیست، آموزش باید توأم با بازی باشد. نویسنده باید بتواند داستان پرتحرک و همراه با سرگرمی بنویسد.
این نویسنده حوزه کودک و نوجوان به دو شیوه آموزشی برای خردسالان اشاره و بیان کرد: خردسال به دو شیوه منطقی و فیزیکی آموزش میگیرد. کیفیتها از طریق مفاهیم و منطق آموزش داده میشوند و کمیتها از طریق فیزیکی. به عنوان مثال پایان هفتسالگی، آغاز درک مفهوم زمان برای کودک است. اگر نویسندهای میخواهد داستانی بنویسد، باید به این نکته توجه کند که به هیچعنوان داستان تاریخی ننویسد.
نویسنده کودک و نوجوان باید با کودک همحسی کند
محمدرضا سرشار درباره علاقه کودکان به حیوانات و به کارگیری آنها در داستانها گفت: بچهها به طور خاص به حیوانات و مخصوصا به بچههای آنها علاقه دارند؛ پس بهتر است قهرمان داستانهای کودک، حیوانات باشند. نویسنده کودک و نوجوان باید با کودکان همحسی کند؛ به این صورت، نویسنده میتواند حسهای دوره کودکی و خردسالی را در خودش زنده کند.
وی در انتها درباره بیان مباحثی مانند معاد و توحید تأکید کرد: فطریات مجموعه کششهای عالی از پیش تعیینشده در انسان است که حیات معنوی را تثبیت میکند. مفاهیمی مانند معاد را نمیتوان به کودک گفت؛ اما درباره خداوند میتوان صحبت کرد؛ چون این کشش عالی از پیش تعیینشده در انسان است. همچنین مطرحکردن ارزشهایی مثل ایثار و فداکاری برای خردسالان نه تنها غلط است؛ بلکه بدآموزی هم دارد. در انتها تأکید میکنم که نویسنده باید مسائل خردسالی را مسائل خردسالی بداند و درباره آنها صحبت کند.
سیوچهارمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۲ با شعار «آینده خواندنی است» در مصلای امام خمینی(ره) برگزار میشود.
نظر شما