«شب صد سالگی محمدعلی موحد» برگزار شد-1
ژاله آموزگار: علاقه موحد به فولکلور آذربایجان تعارضی با دلبستگیاش به فرهنگ ایرانی ندارد
آموزگار گفت: بالاتر از همه این توصیفات آنچه موحد درباره زبان فارسی میگوید بسیار شنیدنی و به یاد سپردنی است. نظری همسو با آنچه از دل همه آذربایجانیهای دلبسته به ایران برمیخیزد. او صمیمانه میگوید: خاستگاه من آذربایجان است و سرشار از فولکورهای شیرین. او تصحیح میکند: اظهار علاقه به آذربایجان و فولکورهای آن هیچگونه تعارضی با علاقهاش با فرهنگ ملی و زبان فارسی ندارد.
ژاله آموزگار گفت: من در شگفتم که چگونه کسی میتواند شاعر، ادیب، نویسنده خوشقلم، مورخ و سخنران، عرفانپژوه و انسان برجستهای باشد اما مهربان، مردمدار و بدون ذرهای تکبر!؟
او افزود: فردی فارغالتحصیل دانشگاه تهران باشد تا درجه دکتری پیش برود. ریزهکاریهای حقوق بینالملل را در کمبریج و در دانشگاه لندن بیاموزد و در همان حال به دنبال نسخههای ایرانی در موزه بریتانیا باشد و «سلوک ملوک روزبهان» ثمره این تلاشهاست.
استاد دانشگاه تهران عنوان کرد: شخصی که در بازگشت به ایران در کنار کار وکالت، دیباچهای برای حقوق مدنی تنظیم کند. در مجامع بینالمللی بهترین وکیل مدافع منافع ایران باشد. «خواب آشفته نفت» را بنویسد و به نفت و مسائل حقوقی آن بپردازد. با کتاب «یاد گذشته و اندیشه آینده در تاریخ ایران و صنعت نفت» حقایقی را تشریح کند. با مقالاتی مستدل مالکیت ایران را بر جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به چالش بکشد.
ژاله آموزگار گفت: با کتاب «در خانه اگر کسی هست» با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن همراه شود. به عدالت و انرژی هم بپردازد و چهار مقاله درباره آزادی ترجمه کند و از مالیات سرانه سخن بگوید، «حدیقه الحقیقه» را تصحیح کند. ترجمان «فصوص الحکم ابن عربی» باشد و بر آن تعلیقات بنگارد و با ابنبطوطه به سفر رود.
او ادامه داد: با ترجمه «بهگود گیتا» بخش اسرارآمیزی را از کتاب «مهابهارات» بیرون بکشد. به دنبال شمس تبریزی و مقالاتش به تماشای خورشید برود و در جستوجوی آئینه باشد و در باغ سبز شمس پرنده را ببیند و سری به خمی از شراب ربانی زند و در قصه قصهها کهنترین روایات را در ماجرای شمس و مولانا روایت کند و در «شاهد عهد شباب» شعرهایش را بسراید و با آخرین شاهکارش تصحیح «مثنوی معنوی» برگ زرین دیگری در کارنامه افتخارآمیز خود به ثبت برساند.
این پژوهشگر حوزه فرهنگ و زبانهای باستانی بیان کرد: اینجاست که با این همه تنوع آثار باید بیتی از شعر محمدرضا شفیعی کدکنی را خواند: آن موحد کو به توحید نظر جمع کرده جمله اضداد ما.
آموزگار گفت: بالاتر از همه این توصیفات آنچه او درباره زبان فارسی میگوید بسیار شنیدنی و به یاد سپردنی است. نظری همسو با آنچه از دل همه آذربایجانیهای دلبسته به ایران برمیخیزد. او صمیمانه میگوید: خاستگاه من آذربایجان است سرشار از فولکلورهای شیرین. او تصحیح میکند: اظهار علاقه به آذربایجان و فولکورهای آن هیچگونه تعارضی با علاقهاش با فرهنگ ملی و زبان فارسی ندارد.
ماندنی شدن حماسه کوراوغلو در اذهان ایران
در ادامه حسن انوری به بیان جملاتی درباره موحد پرداخت و گفت: سال 82 در یک روز هر دوی ما به عضویت فرهنگستان زبان و ادب درآمدیم. این عضویت برای من سعادتی بود که همکار و هم سخن با موحد میشدم. در جلسات فرهنگستان از بیاناتش بسیار فیض بردم.
او افزود: همچنین در دهه 80 فرهنگستان زبان و ادب فراسی بنیاد شهریار را در تبریز بنا نهاد که محمدعلی موحد به عنوان رئیس شورا و من به عنوان عضو انتخاب شدیم. ماهی یکبار با هم به تبریز میرفتیم که در این تلاش او سعی کرد برای پاسداشت مفاخر آذربایجان قدمهایی بردارد و از جمله به انتشار کتابهایی با همراهی مهری باقری، رئیس بنیاد شهریار دست زد که یکی از آنها کتاب «حماسه کوراوغلو» بود.
این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بیان کرد: این کتاب درباره یک حماسه ترکی است که هم در میان ترکزبانان ایران، ترکیه و ترکمنستان و دیگر کشورهایی که زبان ترکی رایج است بسیار اقبال دارد و خوانده میشود. موحد در یکی از جلسات بنیاد شهریار خواست که این کتاب به زبان فارسی ترجمه شود که چنین هم شد و شنیدم که کتاب به چاپ سوم رسیده است.
تجسم شعر مولانا در موحد
شهرام ناظری در قسمت دیگری از این شب گفت: اجراهای زیادی در سالنهای بزرگ داشتم اما حضور در اینجا و همراه شدن در این لحظات برایم تاریخی و مغتنم است. هر چند نمیدانم درباره استاد محمدعلی موحد چه باید بگویم! هر چند آنچه باید گفته شود، ژاله آموزگار و سایر استادان به بهترین شکل بیان کردند.
او ادامه داد: همیشه یک بیت از اشعار مولانا برایم عجیب بود و به آن فکر میکردم (کاشکی هستی زبانی داشتی/ تا ز هستان پردهها برداشتی) بعدها که با موحد آشنا شدم این بیت برایم خیلی آشناتر شد و احساس کردم او در حقیقت همه آنچه هست که گاهی در خیالات و افکار خودم در جستوجویش بودم.
در ادامه شهرام ناظری با همراهی سه تارش چند بیتی از اشعار مولانا را برای محمدعلی موحد خواند و خسرو سرتیپی، شاعر تبریزی نیز ابیاتی از یک شعری ترکی را برای دردانه آذربایجان دکلمه کرد.
نظر شما